خوانندگی رسول نجفیان
خوانندگی رسول نجفیان ،نجفیان در 28 دی 1338 در تهران به دنیا آمد. وی سال 1348 در هنرکده تئاتر آناهیتا فعالیت داشت. پدر و مادری وی اهل همدان و روستای رباط شورین هستنداصالت وی به ایل بختیاری بازمی گردد اما متولد تهران است. نجفیان دارای مدرک کارشناسی روان شناسی از بخش علوم تربیتی مدرسه عالی پارس سابق در سال 1356 است.
موسیقی را از جوانی دنبال می کرد و نواختن دوتار را توسط یک روستایی به نام عاشق حیدر همدانی فراگرفت. پس از آن نیز آموختن موسیقی را نزد استاد اسماعیل مهرتاش ادامه داد. نجفیان در زمینهٔ موسیقی نیز فعال است و تا کنون آلبوم های رسم زمونه و با عاشورا می گریم را منتشر کرده است. ترانه رسم زمونه از ترانه های بسیار معروف او است شعر این ترانه که گفتم برگی از خاطراتم بود در کودکی و نوجوانی فکر می کنیم مرگ نزدیک ما نیست وقتی پدر، مادر، برادر رفتند و بعد از آن منزل پدری که واقع در میدان حسن آباد بود خراب شد درست 20 سال پیش منشأء این شعر درست شد.
وی در تئاتر نیز حضوری فعال دارد و دارای نگاهی ویژه به داستان های ایرانی است. تاکنون نمایش های رستم و سهراب و بیژن و منیژه را کارگردانی کرده است .بازی در تئاتر را از سال 1348 و بازی در سینما را از سال 1363 با فیلم صف ساختهٔ علی اصغر عسگریان آغاز کرد.
رسول نجفیان همسرش در دانشگاه روانشناسی سال 1356 آشنا شده و در آبان 57 با یکدیگر ازدوج کردند و صاحب دو فرزند یکی دختر و یکی پسر هستند، که وی علاقه ی زیادی به صحبت از مسایل زندگی اش نیست.
من از نوجوانی در همه حوزه ها فعالیت داشته ام چون در خانواده ای بزرگ شده ام که همه اعضای آن اهل هنر بودند. پدر و مادرم بسیار اهل هنر بودند. پدرم در همدان شاگرد عارف قزوینی بود.من در میان هنرهای مختلف بزرگ شده ام. همزمان به کلاس استاد مهرتاش برای یادگیری موسیقی می رفتم و در کلاس های اسکویی ها هم آموزش تئاتر می دیدم. بعد در همان دوران عضو سینمای آزاد شدم و چند فیلم ساختم که یکی از آنها به اسم «هاپولی جان» در آسیا اول شد. از نوجوانی متوجه شدم سینما ترکیبی از همه هنرهاست. تئاتر، موسیقی، درام و… در آن وجود داشت در نتیجه عاشق سینما شدم.
در گذشته کلاس ششم را که تمام می کردیم و وارد دوره راهنمایی می شدیم درسی به نام فقه داشتیم که یک معلم روحانی که خیلی هم بزرگوار بود، آن را به ما درس می داد.ایشان خاطرات و زندگینامه اولیا و انسان های بزرگ یا داستان هایی درباره نماز یا معایب رفتار هایی مانند دروغگویی را برای ما به شکل داستان تعریف می کرد و از ما می خواست آنها را اجرا کنیم. همکلاسی های من کامران فیوضات و مرتضی اردستانی بودند. معمولا ما سه نفر روایت های این معلم را اجرا می کردیم. واقعا از آن زمان عشق به تئاتر در من شکل گرفت.
آهنگ عجب رسمیه رسول نجفیان
عجب رسمیه رسم زمونه قصهی برگ و باد خزونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه کجاست اون کوچه چی شد اون خونه آدماش کجان خدا میدونه بوتهی یاس ِ باباجون هنوز گوشهی باغچه توی گلدونه عطرش پیچیده تا هفتا خونه خودش کجاهاست خدا میدونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز گوشهی طاقچه توی ایوونه خودش کجاهاست خدا میدونه خودش کجاهاست خدا میدونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه پرسید زیر لب یکی با حسرت پرسید زیر لب یکی با حسرت از ماها بعدها چه یادگاری میخواد بمونه خدا میدونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه
خاطره هاشون به جا می مونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت از ماها بعدها چه یادگاری میخواد بمونه خدا میدونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه کجاست اون کوچه چی شد اون خونه آدماش کجان خدا میدونه
ندونستم مو قدرش در کنارم ولی ولی حالاکه رفته بیقرارم نخدیدم دمی بر روی ماهش چه سود اکنون به خاکش اشک بارون برس برس بر دادم ای پروردگارم ندید از من خوشی من هم پس از اون ندیدم خوشی در روزگارم برس برس بر دادم ای پروردگارم
شدم تنها به غربتها فراموش خدا رحمی بکن بر حال زارم رحمی بکن بر حال زارم
پشیمونم پشیمونم ولی هیهات دیر است دیر است حلالم کن که ما هم رهسپارم رحمی بکن بر حال زارم رحمی بکن بر حال زارم
آهنگ کوچه پس کوچه ها 1
آهنگ رسول نجفیان کوچه پس کوچه ها 2
آهنگ رسول نجفیان سوار مست
آهنگ رسول نجفیان بی بی جان
آهنگ رسول نجفیان کجا رفت شهر بمت
آهنگ رسول نجفیان شب های گلبندک
آهنگ رسول نجفیان آهوی زخمی
آهنگ رسول نجفیان قدر یکدیگر
آهنگ رسول نجفیان نقش عشق
آهنگ رسول نجفیان من از راه دور آمدم
آهنگ رسول نجفیان حسین به کربلا سفر میکند
آهنگ رسول نجفیان حج ناتمام
آهنگ رسول نجفیان کو شهیدم کفنت
آهنگ رسول نجفیان که بندد محفل زینب
آهنگ رسول نجفیان شام غریبان