عکس دیده نشده از چهره بیتا فرهی قبل از انقلاب
عکسی بسیار زیبا و خاص از بیتا فرهی بازیگر سرشناس و مطرح ایرانی در دوران جوانی اش و قبل از انقلاب منتشر شد که شباهت به چهره اکنون او ندارد.
بیتا فرهی قبل از انقلاب
بیوگرافی بیتا فرهی
اگر به بیتا فرهی نگوییم خوش شانس ترین بازیگر زن ایران پس چه کس دیگری را می توانیم نام ببریم. بازیگر زن زیبایی که با فیلم درخشان داریوش مهرجویی کارش را شروع کرد و هنوز هم یکی از زیباترین و دوست داشتنی ترین بازیگران زن ایران است.در ادامه بازیگرآنلاین را دنبال کنید تا نگاهی به بیوگرافی بیتا فرهی داشته باشیم.
در بیوگرافی بیتا فرهی آمده است: وی متولد 10 اسفند 1336 در تهران، بازیگر است.
در بیوگرافی بیتا فرهی لازم به ذکر است او فارغ التحصیل رشته هنر از مدرسه هنر جان پاورس آمریکا در سال ۱۳۵۹ است، بعد از مرگ مادرش می گوید تنها انگیزه ام برای زندگی نوه ام در پاریس است، فرهی به همراه خسرو شکیبایی یکی از مشهورترین زوج های هنری دهه ۷۰ را تشکیل دادند، خانوم فرهی به زبان های انگلیسی و فرانسه مسلط می باشد
قبل از بازیگری در آمریکا
سال ۵۷ به آمریکا رفتم و مدتی بعد وارد مدرسه هنری شدم در آن زمان هدفی برای بازیگری نداشتم سال ۱۳۶۰ به ایران بازگشتم و بعد از چند سال بازی در هامون پیشنهاد شد
قد بیتا فرهی
در بیوگرافی بیتا فرهی بهتر است بدانید قد او 166 سانتی متر است.
در بیوگرافی بیتا فرهی درباره ی خانواده اش میخوانیم: بیتا فرهی تک فرزند بوده و خواهر و برادری هم ندارد.او خواهرزادهٔ فرهنگ فرهی روزنامهنگار و برنامه ساز رادیو و تلویزیون می باشد.
بیتا فرهی در تابستان سال ۱۳۹۲، درست در روز سالگرد فوت خسرو شکیبایی مادرش را از دست داد، او در این بهره میگوید: این ماجرا تاثیر بسیار زیادی روی من گذاشت. فرانسه بودم که حال مادرم نامساعد شد. بلافاصله خود را رساندم. مرا دید و 24 ساعت بعد فوت کرد.
مهاجرت بیتا فرهی به پاریس
در بیوگرافی بیتا فرهی بهتر است بدانید او برای پشت سر گذاشتن بحران های روحی حاصل از این اتفاق برای مدت چند ماه به پاریس و نزد تنها دخترش رفت.
بیتا فرهی هرچند اندوه درگذشت مادرش را دارد اما تسا، نوهی او که در پاریس زندگی می کند، شوق زیستن را در او نگه می دارد و می گوید: انگیزه ام برای زندگی نوه ام است. زندگی خیلی کوتاه است. باید قدرش را دانست و از هر لحظه اش استفاده کرد. اگر مرگ را در کنار زندگی ببینیم، می توانیم انسان باشیم و از هر لحظه آن بهره ببریم. چون زندگی همان قدر که زیباست، کوتاه و ناپایدار است.
ازدواج و وضعیت تاهل بیتا فرهی
بیشترین جستجوها در بیوگرافی بیتا فرهی درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
بیتا فرهی در اولین ازدواج خود با فردی بنام قریشی صاحب دختری بنام مهسا شد، او پس از جدایی با فردی بنام علی آزموده ازدواج کرده است و هنوز با وی زندگی میکند (عکسی از آنها رسانه ای نشده است)
طبق گفته بیتا فرهی در برنامه خندوانه همسرش فوت شده است.
دختر بیتا فرهی
در بیوگرافی بیتا فرهی لازم به ذکر است: او دختری دارد مقیم پاریس و نوه ای چهار ساله به نام تسا که قرار او را در تهران می گیرد و مادر بزرگش را مدام راهی پاریس می کند
نوه بیتا فرهی
همین سفرهای مستمر گاه باعث می شود او بعضی نقش ها را از دست بدهد، خودش می گوید : همین چند وقت پیش به خاطر رفت و آمد، دو کار را از دست دادم حتما شانسم نبود خیلی معتقدم شاید قسمت بر این نبوده؛ البته آن گروه هم به سرعت بازیگر می خواستند و نمی توانستند صبر کنند تا من برگردم.
علایق و حقایقی درباره بیتا فرهی
در ادامه بیوگرافی بیتا فرهی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
تئاتر یک مقوله هنری بسیار سخت است
البته در طی این سال ها پیشنهادهای تئاتری داشتم به ویژه در زمان هامون، اما چون تجربه تئاتر را نداشتم به آنها جواب منفی دادم شاید در آینده ای نزدیک اگر نمایش نامه خوبی باشد، این تجربه را هم به دست آورم
مردم را دوست دارم
مردم را خیلی دوست دارم و به محبوبیت بیش از شهرت اهمیت می دهم
دوست دارم محبوب دل مردم باشم. احساس می کنم آدم مردمی هستم و اگر روزی کارم را کنار بگذارم باز من را می شناسند و آن چیزی را که دلم از مردم می خواهد از آنها می گیرم
علت کم کاری بیتا فرهی
خیلی دنبال دیده شدن نیستم. بعضی ها دوست دارند مدام دیده شوند اما من چنین نیستم. اگر صلاح باشد جایی بروم، می روم. اعتقاد ندارم مدام دیده شوم و حضورم حتی شبیه این باشد که پیش برنده هیچ اتفاقی در داستان نباشم اما قطعا نقش های کوتاه و مؤثر در پیشبرد قصه را دوست دارم حتی اگر سه سکانس بازی کنم ولی دیده شوم.
علاقه بیتا فرهی به کافه و کتاب فروشی دنج
همیشه فکر می کنم که ای کاش سرمایه ای برای راه اندازی یک کتاب فروشی دنج و کوچک در یک جای خوب و مناسب داشتم. یک کافه کتاب که بشود در آن یک قهوه خوب نوشید، یک کتاب خوب خواند و یک موزیک خوب گوش داد. دوست دارم چنین کارهای را انجام دهم
همیشه این سه را باهم می خواستم، اما هیچ کدام نمیشود. سرمایه ندارم، گل ها هم می پلاسند و هیچ کس هم کتاب نمی خواند. بیوگرافی بیتا فرهی
نقش های مورد علاقه بیتا فرهی
اعتقاد ندارم مدام دیده شوم و حضورم حتی شبیه این باشد که پیش برنده هیچ اتفاقی در داستان نباشم اما قطعا نقش های کوتاه و مؤثر در پیشبرد قصه را دوست دارم حتی اگر سه سکانس بازی کنم ولی دیده شوم
وضعیت سینمای امروز و سینمای گذشته
شروع فعالیت هنری بیتا فرهی
او میگوید ناصر چشم آذر از دوستان دایی من بود. یک بار من را در خانه دایی ام دید و گفت تو مناسب نقش مهشیدِ فیلمنامه ی داریوش مهرجویی هستی چنین شد که به سرعت مورد پسند او برای بازی در نقش مهشید قرار گرفت. این گونه کار خود را در سال ۱۳۶۸ با بازی در فیلم هامون به کارگردانی داریوش مهرجویی آغاز نمود.
من در آن زمان هیچ قصدی برای بازیگر شدن نداشتم و در ابتدا مخالفت کردم ولی بعد به خانه داریوش مهرجویی رفتم . در آنجا مرحوم عزت الله انتظامی و ژیلا مهرجویی هم برای عکاسی حضور داشتند. یک روز دیگر هم برای تست صدا و فیلم قرار گذاشتیم و اینطور بود که نقش مهشید برایِ من شد.
در بیوگرافی بیتا فرهی آمده است: بلافاصله بعد از هامون مهرجویی به او پیشنهاد همکاری در فیلم بانو را داد.مهرجویی در جایی گفته است که فیلمنامه این کار را بر اساس شخصیت بیتا فرهی نوشت. شاید شخصیت بانو را به فرهی نزدیک دیده و با شناختی که از او داشت، این نقش را به فرهی پیشنهاد کرد و این چنین بود که فرهی، شکیبایی و انتظامی بار دیگر همبازی شدند. بانو ساخته شد اما هفت سال منتظر ماند تا روی پرده نقره ای جان بگیرد.
بیتا فرهی ادامه می دهد:بعد از توقیف بانو بسیار ناراحت و افسرده شدم. فیلم هفت سال توقیف بود. وقتی که اکران شد، دم سینما عصر جدید جمعیت زیادی برای تماشای فیلم آمدند. بانو را با مردم دیدم که تجربه خیلی خوبی بود. برای مردم احترام زیادی قائلم و بسیار دوستشان دارم.
در سالهای بعدی فعالیت خود را با کارگردانان بزرگی چون احمدرضا درویش، بهمن فرمان آرا، مسعود کیمیایی و رخشان بنی اعتماد ادامه داد.
او میگوید : بعد از دو کار شاخص برایم سخت بود هرکاری را بپذیرم پیشنهاد بسیاری می آمد، اما سعی می کردم دست به عصا و حساب شده عمل کنم.
عده ای معتقدند در فیلم هامون خود مهشید جلوی دوربین رفته است و کاری با بازیگر صورت نگرفته است. هرچند با من هیچ تمرینی نشد، اما نقش برایم جا افتاده بود و انگار شخصیت را می شناختم.
ماجرای سیلی و کتک خوردن بیتا فرهی از خسرو شکیبایی
مهرجویی با خاطره ای از خسرو شکیبایی یاد می کند ؛ در سکانسی از فیلم «هامون»، مهشید دیر وقت به خانه می آید ما در این سکانس برای اینکه صحنه ای طبیعی داشته باشیم به بیتا فرهی نگفتیم که قرار است سیلی بخورد ! بعد از گرفتن این پلان، زنده یاد خسرو به گوشه ای از لوکیشن رفت و زار زار گریه کرد. به کنارش رفتم تا او را دل داری بدهم، خسرو گفت : من که می دانستم قرار است سیلی بزنم
بیتا فرهی : مرحوم شکیبایی دستان سنگینی داشت، یادم هست در صحنه پشت بام که مهشید ملحفه ها را پهن می کند، به طرز وحشتناکی از ایشان کتک خوردم تا جایی که همسایه ها از صدای جیغ من از خانه ها بیرون آمده بودند. بعد از این صحنه بود که به داریوش مهرجویی گفتم خسرو شکیبایی به قصد کشتن می زند
خسرو شکیبایی بهترین همبازی بود
بیتا فرهی از کیمیا تا اعتراض
داستان این سریال حول محور زندگی دختری به نام مهشید (زیبا بروفه) میگذرد که ناملایمات زندگی از او زنی محکم و استوار میسازد.وقایع این سریال در طی مدتی حدود ۶ ماه اتفاق می افتد، از زمانی آغاز می شود که بیماری نسرین (بیتا فرهی) مادر مهشید به مرحله خطرناکی می رسد…
در ادامه بیوگرافی بیتا فرهی آمده که آخرین بازی وی تاکنون در سال 1400 در سریال ” جزیره” می باشد. بیتا فرهی به همراه محمدرضا فروتن، میترا حجار، هنگامه قاضیانی، غزل شاکری، حمیدرضا پگاه، اکبر زنجانپور، مینا وحید، کاظم سیاحی، حسام منظور، امید روحانی و امیر مقاره از جمله بازیگران این سریال هستند.
گفتگوی خواندنی با بیتا فرهی
دلمان نیامد در ادامه بیوگرافی بیتا فرهی مصاحبه ای که با ایشان انجام شده است را برایتان درج نکنیم ، با بازیگرآنلاین همراه باشید
خوش شانس تر از بیتا فرهی هم در سینمای ایران هست؟ نخستین بازی دریکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما، با یکی از بهترین کارگردان های در مقابل بازیگری تک…و آغازی برای زوج هنری شدن با همان ستاره.
– بله … می توانم بگویم خوش شانس بودم چون اولین کار سینمایی ام را با آقای مهرجویی شروع کردم و همچنین در مقابل خسرو شکیبایی نازنین که البته در آن زمان شهرت زیادی نداشت بازی کردم. مرحوم شکیبایی بازیگر تئاتر بود و آقای مهرجویی ایشان را برای نقش هامون انتخاب کردند که در آن فیلم استعداد درجه یک او را در بازگیری شناختم. من بسیار خوش شانس بودم که به طور اتفاقی وارد سینما شدم و با بزرگان کار کردم
اگر آن شب در منزل دایی شما، معرفی بیتا فرهی توسط ناصر چشم آذر به داریوش مهرجویی اتفاق نمی افتاد، شاید امروز فقط یک تماشاگر سینما و یا درنهایت یکی از هامون بازها بودید
– می شود گفت تمام این جریان تقدیر بود و من به تقدیر اعتقاد دارم. در مورد اینکه اگر من در آن فیلم بازی نمی کردم آیا امروز از هامون بازها بودم یا نه، باید بگویم این مساله بسته گی داشت که آیا هامون همین هامون می شد یا اینکه چیز دیگری از آب در می آمد.
پس از حدود ۳۰سال، می دانید هنوز جمعیت زیادی هامون باز داریم؟
– بله می دانم و با بسیاری نیز برخورد داشتم. بیشتر آنها نسل جوانی هستند که فیلم هامون را بسیار دوست دارند و برخی بارها و بارها این فیلم را دیده اند تمام دیالوگ های من و خسرو شکیبایی را حفظ شده اند.
خودتان سالی چندبار هامون را می بینید؟
– به طور میانگین سالی ۳ تا ۴ بار.
این فیلم را که می بینید حسرت هم می خورید؟
– به هر حال آن زمان من در دوران جوانی بودم و در فیلمی بازی کردم که بسیار خاص بود و تاریخ مصرف نداشت.
شما هم شیفته یا مرید علی عابدینی (علی جونی ) شدید؟
– آقای اکبر مشکات را جدا از شخصیتی که در فیلم داشتند، بسیار دوست دارم. انسان عارف، درویش مسلک و با سوادی بودند. ایشان از دوستان نزدیک آقای مهرجویی است. امروز از این دست انسان ها کم پیدا می شود. در آن زمان با توجه به سنی که داشتم،برایم آدم جالبی بود که متاسفانه بعد ها ارتباط زیادی با ایشان نداشتم. در فیلم هم شخصیت بسیار گیرای است. شخصیت علی عابدینی یا علی جونی را بسیار بسیار دوست داشتم.
جالب است که یک نابازیگر به اندازه خسرو شکیبایی در این فیلم طرفدار پیدا کرد و هنوز هم مردانی دنبال او هستند.
– داریوش مهرجویی به یک طریقی همه ما را از بازگیر تا نابازیگر، جلوی دروبین برد و ما زندگی کردیم و او هامون را ساخت.
وقتی هامون را کار می کردید، متوجه بودید که این فیلم قرار است سرنوشت شما تغییر دهد؟
– نه … فکر نمی کردم. البته چون در کنار کارگردان بزرگ و مهم سینما بودیم بی شک کار پخته و سنجیده ای از آب در می آمد. در آن دوران جوان تر از این حرف ها بودم که بخواهم پیش بینی کنم. هنوز بعد از گذشت سال ها هامون بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران لقب گرفته است. در آن زمان با شناختی که از مهارت فیلم سازی مهرجویی داشتم اما فکر نمی کردم این فیلم تا این اندازه خوب شود. با گذشت زمان ثابت شد که یک فیلم بسیار درخشان است.
با وجود چندین همکاری با شادروان شکیبایی به عنوان زوج هنری، کمتر از دیگران از هم کاری و هم اندیشی با او در رسانه ها صحبت کرده اید.
– من در ۵ اثر با خسرو شکیبایی هم بازی بودم اما در کل آدم رسانه ای و اهل مصاحبه نیستم. شکیبایی یار و یاور پارتنر بسیار خوبی بود و من بسیار زیاد از او آموختم و همیشه از او یاد می کنم که چقدر من را یاری کرد، به ویژه در فیلم هامون که یک پارتنر درجه یک بود. مرحوم شکیبایی هنگام فیلم برداری برای سیاهی لشگر هم وقت و زمان و عشق می گذاشت، چه برسد به بازیگر مقابلش. بعد از هامون در «بانو، زندگی،سرزمین سبز و کیمیا» هم بازی بودیم.
برای آن سیلی مشهور و ناگهانی که در هامون خوردید از شکیبایی دلخور نشدید؟ گویا چند روزی از گروه رفتید چون در فیلم دیده می شود که آن صحنه سریع کات می خورد.
– نه…کار را ترک نکردم. آقای مهرجویی ابتدا گفتند که آقای شکیبایی در صحنه زیر گوش ات می زند ، بعد آمدند و گفتند این کار به دلیل اینکه خطرناک است انجام نمی دهد. در واقع با مرحوم شکیبایی توافق کرده بودند که بزنند اما به من نگفتند تا صحنه طبیعی جلوه کند. در واکنش به آن سیلی جا خورده بودم. قرار بود سیلی را نزند. به خاطر همین شوک من کات شده است. بی درنگ دهانم را که ورم کرده بود گرفتم.
مرحوم شکیبایی دستان سنگینی داشت. یادم هست در صحنه پشت بام که مهشید ملحفه ها را پهن می کند، به طرز وحشتناکی از ایشان کتک خوردم تا جایی که همسایه ها از صدای جیغ من از خانه ها بیرون آمده بودند. بعد از این صحنه بود که به داریوش مهرجویی گفتم خسرو شکیبایی به قصد کشتن می زند. بیوگرافی بیتا فرهی
به خسرو شکیبایی هم می گفتید؟
– بله…خیلی هم ناراحت می شد اما به هر حال فیلم برداری بود و باید صحنه درست و طبیعی گرفته می شد.
گویا مرحوم شکیبایی هم برای این صحنه خیلی ناراحت شدند و حتی شنیده ام بعد از این صحنه گریه کردند.
– گریه را یادم نیست اما برای اینکار بسیار ناراحت شده بود.
بیش از هامون بازها، در ایران خسرو باز داریم که عاشقانه او را دوست دارند. آیا هنوز به خاطره های مشترک همکاری با او فکر می کنید؟
– بله … البته گرفتاری های روزمره اجازه نمی دهد که به طور مدام به این خاطره ها فکر کنم. گاهی برای مقایسه فکر می کنم که اگر بازیگر دیگری به جای شکیبایی بود می توانست این اندازه به من یاری برساند و پارتنر خوبی باشد یا نه.
تصویر شما از خسرو شکیبایی چقدر با تصویر عمومی مردم از او تفاوت دارد؟
– من نمی دانم مردم چه تصویری از ایشان دارند. مرحوم شکیبایی انسان مهربان و احساساتی بود. از طرفی هم خسرو یک همسر بی نظیر داشت که همواره برای او سنگ تمام می گذاشت. شکیبایی هم عاشق همسرش بود. من به عنوان یک بازیگر با شخصی بسیار مهربان و احساساتی بازی می کردم که می توانست این ویژگی را به بازی اش وارد کند و به طور طبیعی این حس را در بازی به من هم منتقل می کرد. با اینکه او تکنیک در بازیگری می دانست، به صورت موازی عاطفه درونش با تکنیک در بازی اش جاری می شد. من هنوز بعد از گذشت این همه سال تکنیک زیادی نمی دانم و بازیگر حسی هستم.
البته بازی های شما نشان نمی دهد که تکنیک نمی دانید.
– خوشحالم که کمبود تکنیک بازیگری ام در نقش ها حس نشده است.
پیش از هامون در مدرسه هنری آمریکا درس خواندید و در آنجا علاقه ای به بازیگری تئاتر و فیلم پیدا نکردید؟
– سال ۵۷ به آمریکا رفتم و مدتی بعد وارد مدرسه هنری شدم. در آن زمان هدفی برای بازیگری نداشتم. ۱۳۶۰ به ایران بازگشتم و بعد از چند سال بازی در هامون پیشنهاد شد.
چگونه بدون تجربه قبلی چنین بازی سختی را پذیرفتید؟
– اول کمی جا خوردم و پذیرش آن نقش برایم مشکل بود اما چون با کارهای آقای مهرجویی آشنا بودم و می دانستم ایشان کارگردان به نام و با شخصیتی هستند، به خودم گفتم این همان شانس است که در خانه ام را زده است، پس پذیرفتم. ابتدا از من تست صدا و دوربین گرفتند و قابل قبول بود. روز اول فیلم برداری قرار بود سکانس کتاب سرا را بگیریم. آن روز آقای مهرجویی همراه همسرشان دنبال من آمدند و باهم به لوکیشن رفتیم و من خیلی راحت برای اولین بار در مقابل دوربین بازی کردم. بیوگرافی بیتا فرهی
– شاید چیزهایی از آن شخصیت در وجود من هم باشد. من خطاطی و یک سری کارهای هنری انجام داده ام اما تاکنون نقاشی نکردم.
درست است که سینمای ما دیگر آثار درخشانی همچون« هامون» و «کیمیا» ندارد اما گویا شما هم به خاطر دیدن نوه خود در پاریس برخی پیشنهاد های خوب را از دست می دهید ؟
– نه … من زیاد پاریس نمی روم. این ماجراها را برخی رسانه ها اعلام می کنند چون بعضی ها می خواهند یک بازیگر را با هر ترفندی کم کار کنند. مدتی است هر کس را که می بینم می گوید شما فرانسه نبودید؟ در صورتی که من در نهایت سالی یه ماه برای دیدن نوه ام در پاریس هستم.
چرا در این سال ها هیچ گاه تجربه تئاتر را به کارنامه خود اضافه نکردید؟
– تئاتر یک مقوله هنری بسیار سخت است. البته در طی این سال ها پیشنهادهای تئاتری داشتم به ویژه در زمان هامون، اما چون تجربه تئاتر را نداشتم به آنها جواب منفی دادم. شاید در آینده ای نزدیک اگر نمایش نامه و مکان اجرایی خوبی باشد، این تجربه را هم به دست آورم.
هرچند اتفاقی به بازیگری آمدید، پس از حدود ۳۰سال کار و۲۰فیلم که بازی کردید، اگر امروز برای همیشه سینما را کنار بگذارید در این سن و سال چه چیزی را از دست می دهید؟
– مردم را خیلی دوست دارم و به محبوبیت بیش از شهرت اهمیت می دهم. دوست دارم محبوب دل مردم باشم. احساس می کنم آدم مردمی هستم و اگر روزی کارم را کنار بگذارم باز من را می شناسند و آن چیزی را که دلم از مردم می خواهد از آنها می گیرم اما برای خودم اگر کار نکنم بی شک یک خلأ ایجاد می شود. در بیکاری هنرمند یک خلوتی بر انسان سایه می اندازد که زیاد خوب و جالب نیست.
و برای پر کردن این خلأ چه می کنید؟
– همیشه فکر می کنم که ای کاش سرمایه ای برای راه اندازی یک کتاب فروشی دنج و کوچک در یک جای خوب و مناسب داشتم. یک کافه کتاب که بشود در آن یک قهوه خوب نوشید، یک کتاب خوب خواند و یک موزیک خوب گوش داد. دوست دارم چنین کارهای را انجام دهم.