افتتاح حساب در ترکیه
اخبار بازیگران

ماشین لاکچری سحر دولتشاهی چیست ؟

سحر دولتشاهی بازیگر مشهور ایرانی و همسر سابق رامبد جوان در این عکس در یک خودرو حضور دارد که به نظر می‌رسد خودرویی لاکچری و گران قیمت باشد.

ماشین لاکچری سحر دولتشاهی

ماشین لاکچری سحر دولتشاهی

ماشین لاکچری سحر دولتشاهیماشین لاکچری سحر دولتشاهی

بیوگرافی سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی آمده است : متولد 16 مهر 1358 در تهران ، بازیگر و مجری سابق است

فارغ التحصیل لیسانس رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره و لیسانس مترجمی زبان فرانسه از دانشگاه آزاد می باشد که از تئاتر فعالیت هنری خود را آغاز کرد.

کودکی سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی میخوانیم : من از دوران بچگی تماشاگر حرفه ای تئاتر بودم، یادم هست که وقتی هشت سالم بود با پدرم برای دیدن یک تئاتر به سالن چهارسو رفتیم. وقتی فضا تاریک شد،درست قبل از اینکه تئاتر آغاز شود، تپش قلب شدیدی گرفتم، نمی دانم چگونه می شود آن حس را توصیف کرد، ولی انگار احساس می کردم به این فضا تعلق دارم.
هنوز هم که هنوز است، من از آن دسته تماشاگرانی هستم که دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب به شدت هیجان زده ام می کند؛ مثلا در بچگی همه تئاترهای کانون پرورش فکری در پارک لاله را دوبار دوبار می دیدم یا خاطرم هست 11، 12 سالم بود که پدرم فیلم «چریکه تارا» یا «مرگ یزدگرد» به کارگردانی آقای بیضایی را با کیفیت بسیار نازلی پیدا کرده بود، وقتی آن فیلم ها را دیدم، به قدری به هیجان آمدم که با خودم می گفتم آخرش من بازیگر می شوم.
آیا این کودک فرزند سحر دولتشاهی و همایون شجریان است ؟

بیوگرافی خانواده سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره ی خانواده اش میخوانیم : مادرش نائیب رئیس سابق فدراسیون شنای بانوان و پدرش مهندس مکانیک و صاحب یک شرکت ماشین الات و در تورهای دوچرخه سواری در ایران و خارج از کشور فعال است.

یک برادر و یک خواهر دارد که هر دو ساکن خارج کشور هستند.جالب است بدانید خانوادهٔ او از نوادگان خاندان قاجاری دولتشاهی بودند.

پدر و مادر سحر دولتشاهی

ازدواج و وضعیت تاهل سحر دولتشاهی

بیشترین جستجوها در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.

سحر دولتشاهی در 27 اسفند 1387 وقتی 29 ساله بود با همکار خود رامبد جوان 37 ساله که از همسر سابق خود جدا شده بود ازدواج کرد.

سحر دولتشاهی و رامبد جوان

ماجرای آشنایی سحر دولتشاهی و رامبد جوان

حضور در صحنهٔ تئاتر بود که منجر به آشنایی او با رامبد جوان شد.سحر دولتشاهی میگوید : دوستان مشترک زیادی داشتیم و دورادور همدیگر را می شناختیم تا اینکه بالاخره وقتش رسید کم کم حواسمان بیشتر به هم جلب شد تا بالاخره کار به ازدواج کشید، رامبد بعد از اینکه به من پیشنهاد ازدواج داد، آمد با پدرم صحبت کرد. بعد هم خواستگاری انجام شد.

سحر دولتشاهی و رامبد جوان

طلاق سحر دولتشاهی بعد از 6 سال

سحر و رامبد بعد از 6 سال زندگی مشترک از هم جدا شدند دو سال بعد از طلاق آقای جوان با یکی دیگر از همکاران خود خانم نگار جواهریان ازدواج کرد.

نکته جالب بیوگرافی سحر دولتشاهی این است  که سحر دولتشاهی و نگار جواهریان در فیلم طلا و مس نقش های اصلی را به عهده داشتند و کنار یکدیگر ایفای نقش کرده اند.

طلاق آنها در سال 1393 در سکوت خبری انجام شد، تا مدت ها این جدایی از طرفین تایید نشد، سحر دولتشاهی همسر دوم رامبد جوان بود که هردومعتقد بودند نباید مردم وارد حریم خصوصی آنها بشوند!
سحر دولتشاهی که به دلیل جدایی از همسر سابقش رامبد جوان سال 93 را در تنهایی و البته پرکاری در عرصه بازیگری دنبال کرده در گفتگو یی درباره این تنهایی بیان می دارد:سال 93 در عین حال که سال شلوغی برایم بود در تنهایی لذت بخشی هم سپری شد نه فقط به عنوان بازیگر که در خیلی جهات هم رشد داشتم.

ماجرای ازدواج دوم سحر دولتشاهی

از سال 1396 شایعه ازدواج سحر دولتشاهی و همایون شجریان رسانه ای شد اما این دو واکنشی به این خبر نشان ندادند و موضوع مدتی بعد از یادها رفت

سحر دولتشاهی و همایون شجریانسحر دولتشاهی و همایون شجریان

سحر دولتشاهی و همایون شجریان

بعد از مرگ استاد محمدرضا شجریان انتشار عکسی از حضور سحر قریشی در ماشین شخصی همایون شایعه ازدواج آنها را دوباره سر زبان ها انداخت

سحر دولتشاهی و همایون شجریان

سحر دولتشاهی و همایون شجریان

همایون شجریان وسحر دولتشاهی در تئاتر سی با هم همکاری داشتند.

ژست های سحر دولتشاهی در کنسرت نمایش سی همایون شجریان

سحر دولتشاهی و همایون شجریان

تصاویری از سفر سحر دولتشاهی و همایون شجریان به همراه دخترش نیز در کردستان عراق منتشر شده است.

سحر دولتشاهی و همایون شجریان

علایق و حقایقی درباره سحر دولتشاهی

در ادامه بیوگرافی سحر دولتشاهی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.

سحر دولتشاهی عشق موسیقی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره ی علاقه اش به موسیقی میخوانیم : در طول روز وقتی کاری ندارم بیشتر فیلم می بینم یا موسیقی گوش می دهم ، چون عاشق موسیقی هستم البته برخی اوقات هم ترجمه می کنم

ورزش فعالیت همیشگی سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی او درباره ی فعالیت ورزشی اش میگوید : ورزش عضو همیشگی زندگی ام است اما میزان آن بستگی به وقتم دارد

از یک پیاده روی ساده بگیرید تا اگر برسم یک ساعت یوگا کار کنم یا شنا بروم، به ورزش خیلی اعتقاد دارم و اگر فعالیت بدنی نداشته باشم اصلا مغزم کار نمی کند

شغل دوم سحر دولتشاهی

با اینکه بازیگری از دوران بچگی برایم جذاب بود اما واقعیت اینست که من ادبیات نمایشی خواندم و هنوز هم بخشی از دغدغه ام نوشتن است

نوشتن همیشه پس ذهن من هست و هنوز هم فکر می کنم یکی از شغل های ایده آلم نویسندگی است که باید در آینده بیشتر برایش وقت بگذارم

نوشتن خیلی متعالی است و فعالیت در این بخش جزو آرزوهایم باقی مانده، ولی به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که جنس توانایی ام در زمینه خلاقیت هنری به کارهای گروهی بیشتر می خورد، در حالی که نوشتن با توجه به ماهیتش تنهاطلبی بیشتری نیاز دارد.

الگوی بازیگری سحر دولتشاهی

فیلم های زیادی می بینم و لحظات خوب بازی بازیگرها خیلی روی من تاثیر می گذارد

اما این که بخواهم آدم خاصی را دنبال کنم نه ، خیلی درباره بازیگرهای مورد علاقه ام و برنامه های زندگی شان می خوانم اما الگویی ندارم

تجربه اجرای سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی جالب است بدانید او در سال 1389 تجربه حضور کوتاهی در رادیو هفت بعنوان گویند متن داشت سپس در سال 1390 مجری برنامه گپ بکارگردانی رامبد جوان بود

فوبیای سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره ی ترس او از شلوغی میخوانیم : هیچ وقت نگفتم از شهرت می ترسم ولی از شلوغی و جمعیت زیاد فراری ام با خنده می گوید شاید اسمش یک جوری فوبیای شلوغی باشد

با این حال غرق شادی می شوم وقتی وارد فرودگاهی می شوم و مردم مرا می شناسند و سمتم می آیند و برای بازی در فلان فیلم بهم تبریک می گویند

سحر دولتشاهی سالی یکی دوبار در تئاتر

من تئاتر خیلی کار کردم ولی بسیار افرادی هستند که تجربه و سابقه کاریشان در این حوزه از من بیشتر است

مثلا ستاره پسیانی از پنج سالگی روی صحنه تئاتر بوده و حتی من کوچکتر می باشد ولی در کل من کارم را با تئاتر شروع کردم و سالی یک دوبار روی صحنه هستم

دیدگاه‌های سحر دولتشاهی

در بیوگرافی سحر دولتشاهی آمده است : سحر دولتشاهی از جملهٔ 140 هنرمند ایرانی بود که با امضای طوماری در روز 22 خرداد 1392، همراه با سایر اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان، ضمن قدردانی از انصراف محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی، از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 1392 حمایت علنی کرد.

شروع فعالیت هنری سحر دولتشاهی با تئاتر

بصورت جدی فعالیت خود را از سال 1380 وقتی 22 ساله و دانشجوی بازیگر بود با نمایشی بنام “نیمروز خواب آلود” به کارگردانی حمید امجد آغاز کرد

عضویت در گروه نمایشی نیمروز خواب آلود برایم خیلی جالب بود. ما کار کارگاهی می کردیم، ساعت ها و روزهایی طولانی تمرین کردیم که نتیجه تلاشمان روی صحنه بردن متنی بود که فقط سه شب فرصت اجرایش را پیدا کردیم. بعد از آن بود که با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد کار کردم و دو کار روی صحنه بردیم که در آنها دستیاری هم می کردم. به این ترتیب از همان سال های 80، 79 کار حرفه ای را در تئاتر شروع کردم.

او سپس با گروه های نمایشی ویرگول و تئاتر بازی به سرپرستی آتیلا پسیانی همکاری کرد و سمت های دستیار کارگردان تا مترجمی متن را نیز تجربه کرد

سحر دولتشاهی در سینما

در ادامه بیوگرافی سحر دولتشاهی میخوانیم : برای اولین بار در سال 1383 با فیلم سینمایی فرزند صبح جلوی دوربین رفت.

اولین بار که جلوی دوربین رفتم پلانی بود که من و خانم هدیه تهرانی در «فرزند صبح» مقابل هم بودیم. اولین بار بود که دوربین 35 میلی متر می دیدم، بوقش را که شنیدم، این قدر ترسیدم که با خودم گفتم:«خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه» فشار زیادی تحمل کردم؛ چون برای اولین بار با دنیایی از بازیگری آشنا شدم که ادبیات خاص خودش را داشت و با آنچه تا آن زمان تجربه کرده بودم، متفاوت بود. یادم هست که چقدر خانم تهرانی در آن کار پارتنر خوبی برای من بود و چقدر صادقانه و مهربانانه هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد. حضور او در اولین تجربه سینمایی ام آرامش خیلی زیادی به من داد.

4 سال بعد با حضور در فیلم “چهارشنبه سوری” به کارگردانی اصغر فرهادی وارد دنیای سینما شد؛ یک سال بعد هم برای حضور در فیلم سینمایی “میم مثل مادر” از سوی رسول ملاقلی پور دعوت به همکاری شد.

سحر دولتشاهی در فیلم چهارشنبه سوری
سحر دولتشاهی در فیلم میم مثل مادر

بازی در فیلم “طلا و مس” به کارگردانی همایون اسعدیان در سال 1390 برایش نامزدی جایزهٔ بهترین بازیگر نقش دوم زن از چهاردهمین جشن خانهٔ سینما را در پی داشته‌است.

سپیده، همان پرستاری که جلوه‌گر زنی امروزی و پایتخت‌نشین در تقابل با طلبه جوان فیلم بود حتی در آن نگاه‌های زیرزیرکی، جمله‌های بریده‌بریده و قاب‌های کوتاهی که مال خود کرده بود، ابعاد بزرگی از اغواگری‌های زنانه را برای لغزش سید رضا به‌درستی به تصویر کشید و به آن نقش کوتاه، عرض فوق‌العاده جذابی بخشید.

سحر دولتشاهی در فیلم طلا و مس

همچنین سحر دولتشاهی توانست برای بازی در فیلم “عصر یخبندان” در سی و سومین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر و برای بازی در فیلم‌های “عرق سرد” و “چهارراه استانبول” در سی و ششمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به دست بیاورد.

سحر دولتشاهی در عصر یخبندان
سحر دولتشاهی در عرق سرد
سحر دولتشاهی در فیلم چهار راه استانبول

واقعا نمی توانم بگویم حق من بود سیمرغ بگیرم یا دوستان دیگرم که نامزده شده بودند، ولی می توانم با اطمینان بگویم که برای فیلم عصر یخبندان خیلی زحمت کشیدم. تک تک عوامل از بازیگران و کارگردان انرژی بسیار خوبی به من دادند و کمک های زیادی برای بهترشدن نقش کردند. نقشی که در «عصر یخبندان» بازی کردم ریسک بسیار بزرگی برای من بود، چون با یک اشتباه کوچک نقش می توانست تبدیل به یک تیپ کلیشه ای شود، اما خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داد تا این تلاش گروهی ثمربخش باشد.

بعدتر، سحر دولتشاهی در سینما پرکارتر شد و تعداد نقش‌های پررنگی که می‌شود دست روی آنها گذاشت به تعداد انگشتان دو دست نزدیک شد؛ تا جایی که حالا می‌توان درباره هر یک از آنها به تفصیل صحبت کرد.

فیلم “آسمان زرد کم عمق” و “مستانه” می‌توانست شروع یک دوران درخشان برای دولتشاهی باشد، اما با نقش‌آفرینی و ظهور در شخصیت‌ها و موقعیت‌های متفاوت در فیلم‌های مصطفی کیایی به درخشش ادامه داد و علاوه بر عصر یخبندان در “بارکد” و “چهارراه استانبول” وجوه تازه‌ای از بازی‌های متفاوتش را به رخ کشید.

سحر دولتشاهی در فیلم آسمان زرد کم عمق
عکس باران کوثری و سحر دولتشاهی در فیلم مستانه
سحر دولتشاهی در فیلم بارکد

انتخابم برای بازی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» به کارگردانی بهرام توکلی بسیار غافلگیرم کرد و فکر می کنم آقای ملکان هم من را برای بازی در آن نقش پیشنهاد کردند. خب من خیلی دوست داشتم با آقای توکلی همکاری داشته باشم، خیلی زیاد. دیدن فیلم های آقای توکلی همیشه از علاقه مندی های من بوده و هست. به همین خاطر وقتی برای این فیلم به من زنگ زدند، خیلی خوشحال شدم، مدتی هم بود که از سینما دور بودم، هیجان من از حضور در این کار خیلی زیاد بود؛ آن قدر زیاد که بلافاصله بعد از آن تماس، زنگ زدم به ترانه علیدوستی و با ذوق و شوق هیجانم را با او تقسیم کردم.

کاراکتر ریما در فیلم “امیر”، اثر نیما اقلیما اما شاید مهم‌ترین و پررنگ‌ترین نقطه کاری او طی سال‌های اخیر در سینما بود و سحر دولتشاهی را مثل یک ستاره قدیمی اما نوظهور به دنیای پرزرق‌وبرق شبکه خانگی پرتاب کرد.

فیلم «امیر» با بازی سحر دولتشاهی

سحر دولتشاهی در تلویزیون

او نخستین کار تلویزیونی خود را در سال 1386 با حضور در سریال نسبتاً موفق “کتاب فروشی هد هد” به کارگردانی مرضیه برومند تجربه کرد.همچنین در سال 1388 در سریال نابرده رنج به کارگردانی علیرضا بذرافشان هم هنرنمایی کرده است.او در کنار بازیگرانی نظیر کامبیز دیرباز، سام درخشانی، سیاوش طهمورث و میلاد کی‌مرام بازی کرده است.

سحر دولتشاهی در فیلم کتاب فروشی هد هد
سحر دولتشاهی در فیلم نابرده گنج

علت کم کاری سحر دولتشاهی در تلویزیون

من نه تنها به تلویزیون کاری ندارم، بلکه تاثیرگذاری و اهمیت آن را به خوبی درک می کنم. خیلی ها می گویند الان مردم پای شبکه های ماهواره ای می نشینند یا مدیوم های دیگری را برای سرگرم شدن انتخاب می کنند ولی اگر بخواهیم فراگیر به این مساله نگاه کنیم، می بینیم که اتفاقا هنوز هم خیلی از ایرانی ها همچنان انتخاب اولشان تلویزیون خودمان است.
در این شرایط، آدم نباید حضور در چنین مدیومی را از دست بدهد؛ چرا که وقتی می بینم هنوز هم مردم من را با شخصیت «سرهنگ ناهید» در «مسافران» می شناسند یا «نابرده رنج» را به یاد دارند، متوجه قدرت و نفوذ این مدیوم در بین مردم می شودم ولی خب طبق حرف های قبلی مان شرط اصلی حضورم در هر کاری کیفیت است، بنابراین اگر کار با کیفیتی هم در تلویزیون به من پیشنهاد شود و شرایط حضور در آن کار را به لحاظ زمانی داشته باشم، چرا که نه.

شهرت سحر دولتشاهی

خانم دولتشاهی سال 1388 یک سال بعد از ازدواج خود در سریال مسافران به کارگردانی همسرش با نقش ادم فضایی بسیار مورد پسند قرار گرفت و موجب شد خیلی زود به شهرت برسد.

بیشتر شهرت او بعد از پخش این سریال در کنار چهره هایی چون حسن معجونی و شقایق دهقان شروع شد.

سحر دولتشاهی در فیلم مسافران

سحر دولتشاهی در شبکه نمایش خانگی

سحر دولتشاهی قبل‌تر در سریال عالیجناب و ساخت ایران ۲ به شبکه خانگی ورود کرده بود.

سحر دولتشاهی در فیلم عالیجناب
سحر دولتشاهی در فیلم ساخت ایران 2

او در سال 1396 در 38 سالگی در “سریال ساخت ایران 2 ” با برزو نیک‌نژاد یعنی کارگردان سریال ساخت ایران 2 و هنرمندانی چون امین حیایی، محمدرضا گلزار، سارا بهرامی و محسن کیایی همکاری داشت.

اما سال ۹۹، سال دیده شدنش در قاب‌های متفاوت و طلایی بود. بعد از درخشش در سریال قورباغه اثر هومن سیدی، هما حقی می‌خواهم زنده بمانم، بسیاری از برجستگی‌های ظریف دنیای بازیگری سحر دولتشاهی را بار دیگر در قابی تازه جلوی چشم آورد.

سحر دولتشاهی در سریال قورباغه

هما که عشق پاکی را با نادر سرمد، معلم دلباخته شیرازی بنا ساخته بود و برای خودش تبلور این عشق را در آینده‌ای نزدیک رویابافی می‌کرد، خیلی زود اسیر طوفانی شد که زندگی‌اش را درنوردید. طوفانی که سرنوشت دختر شوخ و شاد همایون حقی، راننده کامیون از همه دنیا بی‌خبر را به‌هم پیچاند و همه‌چیز را در چشم به‌هم زدنی به بدترین شکل ممکن تغییر داد.

هما در آستانه انتخاب بزرگی قرار گرفت اما هیچ‌کس جای او نبود که بداند بهترین تصمیم در آن موقعیت چیست و چقدر کمتر به همه آسیب می‌رساند؟

پیچیدگی داستان سریال و آنچه پیش روی هما قرار گرفت، آنقدر غریب و ترسناک بود که مخاطب سریال حتی با لحظه‌لحظه همذات‌پنداری‌اش نیز نمی‌توانست دقیقه‌ای جای هما باشد و ضمن فراموش کردن ظلمی که در حقش شده، منطقی‌ترین و درست‌ترین تصمیم را بگیرد.

فقط همین شروع ترسناک و پیچ خوردن داستان به ضرر کاراکتر هما کافی بود تا او در آستانه یک نقش‌آفرینی دشوار و پیچیده قرار بگیرد و احتمالا برای درآوردن این موقعیت‌های غریب، مدام اتود بزند و دنبال میمیک‌های مناسب و اکت صحیح بگردد.

هما عاشق همان خانواده نیم‌بند خودش بود و می‌خواست سر پدر بی‌گناهش بالای دار نرود، اما در جدال مردان خودخواهی که سر تصاحب او به جان هم افتادند، طرف کسی غش کرد که خسارت کمتری برایش داشت.

بعدتر به عشق اولش گفت می‌خواهد زنده بماند چون آینده برای او یک آدم است؛ آدمی که باید یاد بگیرد جنایت اسمش ایثار نیست و البته جنون هم با عشق تفاوت دارد. او دوست نداشت نفرت، زندگی‌اش را سیاه کند و برای این هدف، خودش را سپر هر بلایی کرد اما هیچ‌کس ایثار او را به چشم ندید و در نگاه اول حتی به خیانت متهم شد و طرف سیاه قصه قرار گرفت.

سحر دولتشاهی با جان بخشیدن به کاراکتر هما حقی در می خواهم زنده بمانم و آنچه پیچیدگی‌های فیلمنامه برای او ترسیم کرده بود، در این قاب به قله‌ای که مسیرش را حدود دو دهه قبل آغاز کرده بود، نزدیک شد. پس حالا خیلی‌ها که در مقام هم‌نشینی با این کاراکتر و دنیای گنگ و تلخش به جواب مشخصی نرسیده بودند، منتظر پیچ خوردن داستان می‌خواهم زنده بمانم به سود هما حقی، چشم به قسمت‌های فصل دوم سریال خواهند دوخت و از قصه پیش روی هما فرازوفرودها و پیچیدگی‌های دوباره‌ای طلب می‌کنند که برای سحر دولتشاهی این چالش را بزرگ‌تر، دشوارتر اما به احتمال زیاد شیرین‌تر خواهد کرد.

سحر دولتشاهی در سریال میخواهم زنده بمانم

مصاحبه خواندنی با سحر دولتشاهی

سحر دولتشاهی ازآن دست بازیگرهاست کـه بـه معنی واقعی کلمه پله پله مسیر را طی کرده. در دانشگاه ادبیات نمایشی خوانده، در تئاتر بازیگر بوده، دستیاری و مترجمی کرده، مدیر گروه بوده، در فیلم کوتاه و نیمه بلند و بلند و سریال بازی کرده، سیمرغ بلورین گرفته، از نقش دوم بـه اول رسیده و همین جور آرام آرام راهش را می‌رود و بـه قول خودش با کسی دعوایی ندارد. هزار امید دارد و هزار راه نرفته و…

تلاش می کني کـه این محبوبیتت را حفظ کنی؟

– واقعیتش این اسـت کـه از جایی فهمیدم این بـه قول مشهور شو بیزینس قوانین خودش را دارد. تا مدت ها فکر میکردم مـن فقط باید کارم را خوب انجام بدهم و آدم خوبی باشم ولی نمی‌دانستم کـه خوب یا بد ضوابط و روابطی هست. تازه شروع کردم با قواعد آشنا شدن و فکر کردم باید با آنها کنار بیایم.

نمیشود هر کاری کـه دلم می‌خواهد بکنم یا نکنم. تـو باید بـه هرحال پشت فیلمت بایستی و بهمین خاطر باید خیلی جاها حضور پیدا کنی. همین حالا خیلی روزها کـه انرژی ندارم، حتی سعی می‌کنم تلفنی با کسی حرف نزنم. حس هایم خیلی رو اسـت و خیلی وقت ها اصلا در برخوردهایم خیلی رو اسـت و خیلی وقت ها اصلا در برخوردهایم سیاست ندارم. برای همین سعی میکنم دور باشم.

فکر می کني چقدر تغییر یا رشد کردی؟

– فکر می‌کنم کردم. ماهیت مـن عوض نشده. شخصیتم عوض نشده. فقط یک ذره بهتر شناختمش. و یک ذره اعتقاد دارم کـه میشود روی چیزهایی کار کرد. ولی مطمئن نیستم چقدر نتیجه گرفتم.

آن ترسی که در اولین تجربه جلوی دوربین داشتید از کدام فیلم به بعد از بین رفت؟
– هیچ وقت از بین نرفت. من هنوزم هر فیلمنامه ای که می خوانم و برای حضور در آن قرارداد می بندم، آن استرس را با خود دارم، فقط با این تفاوت که الان این استرس با آگاهی و دانش همراه شده است که کنترل کردنش را برایم ساده تر کرده. شما حساب کنید من هنوز هم برای دیدن تئاتر، همان هیجان کودکی را دارم. بازی کردن که جای خودش را دارد.

آیا بازیگری شغل اصلی ات اسـت آن چیزی کـه دوست داشتی باشی؟

– بازیگری از بچگی برایم جذاب بود اما واقعیتش این اسـت کـه مـن ادبیات نمایشی خوانده ام و هنوز هم بخشی از دغدغه ام نوشتن اسـت. در دوران دانشجویی همان موقع کـه سر کلاس مینوشتم، از شاگردان خوب بودم یا وقتی ترجمه میکردم.

خیلی غبطه میخورم اگر همان‌ گونه برای نوشتن وقت نگذارم. نوشتن همیشه پسِ ذهن مـن هست. نمی‌دانم باید زمانش برسد یا مـن زمانش را برسانم! هنوز هم فکر می‌کنم یکی از شغل هاي ایده آلم نویسندگی اسـت.

برای مترجمی هیچ وقت برنامه ای نداشتی؟

– دو ترجمه آماده بـه چاپ از زبان فرانسه دارم. یک ترجمه مشترک از یک نمایشنامه انگلیسی دارم کـه نصفه رها کردم. کارهای نصفه این جوری زیاد دارم کـه باید سر یک فرصتی بهشان برگردم، چون علاقه اش همان‌ گونه درمن هست.

برای بازی ات در سینما و تئاتر الگویی داری؟

– فیلمهای زیادی میبینم و لحظات خوب بازی بازیگرها خیلی روی مـن تاثیر می‌گذارد اما این‌کـه بخواهم آدم خاصی را دنبال کنم، نه. خیلی درباره بازیگرهای مورد علاقه ام و برنامه هاي زندگی شان میخوانم. مثلاً تازگی خواندم کـه خانم مریل استریپ وقت هایي کـه سر کار نیست.

مریل استریپ نمایشنامه هایي را انتخاب می کند و چیزی حدود شش تا هفت ساعت جلوی آینه تمرین می کند. همیشه سوالم بوده کـه بازیگرها در زمان هایي کـه سر کار نیستند چطوری خودشان را آماده نگه می دارند، بـه نتایجی هم رسیده ام.

با خواندن و یوگا کردن و چیزهایی مثل این‌ها سعی میکنم دسترسی بـه احساساتم را راحت تر کنم. چند وقتی اسـت کـه بیشتر بـه این فکر می‌کنم کـه چـه میشود کـه تـو بـه یک نفر احساس سمپاتی پیدا کنی. فقط این نیست کـه او چقدر بازیگر خوبی اسـت. سوای حواشی، بازیگرهایی هستند کـه بـه دل آدم ها راه پیدا میکنند.

فکر میکنی دلیلش چیست؟

– فکر می‌کنم این جنس خود آدم هاست و خیلی اکتسابی نیست.

نقشی بوده که در تئاتر یا سینما دلت بخواهد بازی کنی؟

– خیلی دوست دارم کاراکترهای متفاوتی بازی کنم. مثلاً از بازی نقش کاستا فیوره با آن گریم سنگین و لباس در نمایش تن تن و راز قصر مونداس خیلی لذت بردم چون همیشه این کاراکتر را دوست داشتم. بازی در آن نقش برای مـن مثل یک جور تراپی عمل کرد. جسارتی کـه درش بود. همیشه در حسرت این هستم کـه چیز دیگری جز آنچه تابه حال بوده ام از مـن خواسته شود.

این حرفم شاید بخاطر فضای فیلمنامه هایي اسـت کـه درسال گذشته خوانده ام؛ خیلی دلم میـــخواهد کـه حتی در ورژن کاملا هالیوودی نقش یک ورزشکاری راکه قهرمان می‌شود بازی کنم. نقش آدمی کـه از پس چیزی بر می آید. هم اکنون کاملا طرفدار پایانِ خوش هستم. طرفدار کمدی رمانتیکم. دلم می‌خواهد اتفاق هاي خوب برای آدم ها بیفتد. دلم می‌خواهد وقتی فیلمنامه را می‌خوانم حال خودم خوب باشد.

بازی اش هم کـه میکنم حالم خوب باشد و حال خوب بـه آدم ها بدهم. از یک سری فضاهای شبیه بـه زندگی کـه در آن هستیم، خسته شدم. مگر چند جور متفاوت میشود آنها را بازی کرد؟ آن تیمی کـه منتظری ببازند اما آخر فیلم می‌برند، مثل فیلمهای دیزنی. فضای انیمیشنی مثل «زوتوپیا» خیلی مـن را درگیر می کند. این تغییر و این حال و هوای جدید، دارد برای مـن آرزو میشود.

کدام تجربه تان در تئاتر بود که از آن به بعد در خودتان احساس کردید که «نه واقعا کاری که دارم انجام می دهم بازیگریست»؟
– الان که فکر می کنم حقیقتش همه کارهای صحنه ای ام را دوست دارم. هرشب اجرای تئاتر با توجه به رو در رویی مستقیم با تماشاگر تجربه جدید و متفاوتی است ولی کاری که خیلی دلم برایش تنگ می شود و بارها به کارگردانش گفته ام که دوست دارم می شد هرچند سال یک بار دوباره آن را بازی کنم «تجربه های اخیر» به کارگردانی محمدرضا کوهستانی است.
فضای کار به گونه ای بود که هر بار به آن فکر می کنم، احساس متفاوتی درخصوص آن دارم، مثل فیلم هایی است که هر چند وقت یکبار دوباره آنها را می بینی و احساس می کنی چیز جدیدی در آنها کشف کرده ای. از این نظر «تجربه های اخیر» خیلی برایم عزیز است ولی خوشحالم که کارنامه کاری ام در تئاتر به گونه ای است که می توانم تمام قد پشت همه کارهایی که انجام داده ام بایستم.

هیچوقت فکر نکردی برای خودت نقش بنویسی؟

– خیلی زیاد. فکر کردم خودم باید دست بکار شوم! همیشه سعی می‌کنم تا جاییکه از مـن خواسته میشود و تا جاییکه اجازه می دهند بهم، چیزهایی بـه نقشی کـه بازی میکنم اضافه کنم، ولی سوای آن، بـه این فکر می‌کنم کـه اصلا مسیر را برعکس بروم. آن چیزهایی راکه آرزویم اسـت، خودم بنویسم.

مسائل مالی چقدر در انتخاب های شما موثر است؟ مثلا اگر پیشنهادی شود که از نظر کیفیت شاید خیلی نظر خانم دولتشاهی را جلب نکند ولی به لحاظ مالی کاملا مقرون به صرفه باشد، قبول می کنید؟
– راستش من تا امروز کاری نکرده ام که پول خیلی عجیب و غریب بابتش بگیرم (می خندد) و از طرفی هم به خوب زندگی کردن اعتقاد دارم. ولی همیشه سعی کرده ام استانداردهایی را که برای کار کردن در نظر گرفته ام، رعایت کنم چون کاری که دوست نداشته باشم به شدت از لحاظ روحی به من فشار وارد می کند و دوست ندارم به خاطر پول این فشار را تحمل کنم.
بالعکس این چطور؟ یعنی مثلا پول خیلی خوبی به شما ندهند، ولی بدانید نتیجه کار برایتان خوب خواهدبود.
– تاحالا خیلی انتخاب های این مدلی داشته ام؛ انتخاب هایی که حال و هوای رفاقتی تری داشته اند یا شرایط پروژه به گونه ای بوده که از لحاظ مالی چندان نمی توانسته تامین کننده سقف معمول دستمزدم باشد ولی با این حال چون کار را دوست داشتم، حاضر شدم در مورد مساله مالی سختگیری نکنم. هرچند کی بدش می آید که هم کار خوب بکند و هم دستمزد خوبی بگیرد. البته منظورم رقم های نجومی نیست. همان حد استاندارد را هم بدهند ما راضی هستیم (می خندد). راستش دوست ندارم از فیلمنامه ای خوشم بیاید، ولی بگویند پول ندارم، همیشه امیدوارم پول به آن پروژه هایی برسد که با سلیقه من جور است، ولی تا به حال خیلی این جوری نبوده.
حالا که سیمرغ گرفته اید، آن نگاه مهربانانه و تاییدآمیز نهایی را از جانب خانواده تان می بینید؟
– خیلی چیزها آماده کرده بودم که اگر سیمرغ گرفتم، بگویم اما آن قدر استرس گرفتم که تمامش یادم رفت، با این حال اسم تک تک اعضای خانواده ام را گفتم؛ چرا که فقط بحث تشویق کردن هایشان نبود، آنها بزرگ ترین منتقدان من هم هستند. خواهر و برادرم آدم های با معلوماتی هستند و هروقت قرار است خانواده ام بیایند و کار جدیدی از من ببینند، به شدت هیجان زده می شود که نکند الان این یکی را نپسندند؛ مثلا این جوری نیست که پدرم برای هرکاری که بازی می کنم، بگوید:«به به دخترم چه کارهای خوبی کرده» بعضی وقت ها انتقادهای تند و تیزی به کارهایم دارد و سر بعضی کارها نشسته ایم و با هم ساعت های جدی بحث کرده ایم. گاهی وقت ها فکر می کنم پدرم باید منتقد سینمایی می شد. خانواده ام همیشه نگرانی های خاص خودشان را داشته اند ولی این باعث نشده که لحظه ای دست از حمایت من بکشند. حالا هم که خدا را شکر همه چیز بهتر هم شده. (می خندد)
از آن دسته بازیگرانی هستید که اعتبار کارنامه کاریتان بیشتر به کارهایی بر می گردد که نقش مکمل بوده اید. حتی اولین سیمرغ تان را هم برای یک نقش مکمل گرفتید. به این اعتقاد دارید که اصولا در سینما چه در ایران و چه در جهان بازیگرهایی هستند که برای نقش های اصلی ساخته شده اند و بازیگرانی هم هستند که خوراکشان درخشیدن در نقش های مکمل است.
– من معتقدم اندازه نقش نمی تواند بازیگر خوب را محدود کند. ولی خب کارنامه کاری من به گفته شما پر از نقش های مکمل است، پس بنابراین تا زمانی که تعداد نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملی که بازی کرده ام، نشود نمی توانم درخصوص حرفی که می زنید، قضاوت درستی کنم؛ مثلا فیلم «ماراتن زمین» به کارگردانی کمال تبریزی که چهار سال پیش آن را بازی کردم، هنوز دیده نشده و اولین فیلمی که به عنوان نقش اصلی دیده شدم «مستانه» بود و  امیدوارم فیلم «نیم رخ ها» به کارگردانی آقای ایرج کریمی که به تازگی در آن بازی کردم هم به خوبی دیده شود و نظرها را درخصوص آن بشنوم.
کم کم وقتی اندازه نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملم شود، می توانم این قضاوت را داشته باشم که در کدام زمینه موفق ترم، ولی طبق همان حرفی که زدم اگر بازیگری کارش را بلد باشد از پس هر اندازه نقشی بر می آید.
از خیلی  ها شنیدم پشت دوربین از آن دسته بازیگرانی هستید که شوخ و پرانرژی اند. با توجه به اینکه به هر حال در زندگی روزمره هر آدمی مشکلات و منحنی های خاصی وجود دارد، زمانی که قرار است جلوی دوربین یا روی صحنه بروید، چقدر همه مشکلات را پشت در لوکیشن می گذارید و بعد وارد کارتان می شوید؟ اصلا به این روش اعتقاد دارید؟
– خیلی خوشحالم که پشت سرم حرف های خوبی زده می شود. به نظر همه سرمایه یک بازیگر، دردها و لحظات شیرینی است که تجربه کرده، اگر قرار باشد سر فیلمی سکانسی را بازی کنم و از تجربیات شخصی و زندگی ام وام نگیرم، خیلی تنگدستم. هیچ وقت رابطه زندگی خودم را با زندگی نقش قاطی نمی کنم. بنابراین هیچ وقت چیزی از خودم را پشت در نمی گذارم.

تا بحال اشتباه کرده اي؟ بزرگترین اشتباه زندگی ات؟

همه چیز درباره زندگی شخصی رابعه اسکویی از مهاجرت به ترکیه تا بازگشت دوباره به تلویزیون ایران

– اشتباه زیاد کرده ام. اما بخاطر این‌کـه ریسک پذیری بالایی ندارم، خیلی کج دار و مریز پیش رفتم. آنقدر ترس از اشتباه داشته ام کـه سعی کرده ام اشتباه کنم. اشتباه کرده ام ولی نه اشتباهی کـه نتوانم خودم را ببخشم.

پس در محاسبه کلی از وضعیتت راضی هستی؟

– از خودم توقعاتی داشته ام کـه بر آورده نشد. مشکلی با کسی ندارم. مشکلی با این‌کـه فلان چیز شانس مـن نشد یا … ندارم، خیلی عجیب اسـت اما بهترین اتفاق ها آنجایی میوفتد کـه مـن تلاش زیادی برایش نکردهام.

خودشان سراغم می‌آیند. روی هم رفته این بحث انتخاب شدن و انتخاب کردن توی این شغل هست دیگر، ولی مـن فک رمی کنم کـه خود کاراکتر آدم ها موثر اسـت توی اتفاق ها و انتخاب ها.

۱
۲
۳
۴
۵
میانگین امتیازات ۵ از ۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا