ماشین لاکچری سحر دولتشاهی چیست ؟
سحر دولتشاهی بازیگر مشهور ایرانی و همسر سابق رامبد جوان در این عکس در یک خودرو حضور دارد که به نظر میرسد خودرویی لاکچری و گران قیمت باشد.
ماشین لاکچری سحر دولتشاهی
بیوگرافی سحر دولتشاهی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی آمده است : متولد 16 مهر 1358 در تهران ، بازیگر و مجری سابق است
فارغ التحصیل لیسانس رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه سوره و لیسانس مترجمی زبان فرانسه از دانشگاه آزاد می باشد که از تئاتر فعالیت هنری خود را آغاز کرد.
کودکی سحر دولتشاهی
بیوگرافی خانواده سحر دولتشاهی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره ی خانواده اش میخوانیم : مادرش نائیب رئیس سابق فدراسیون شنای بانوان و پدرش مهندس مکانیک و صاحب یک شرکت ماشین الات و در تورهای دوچرخه سواری در ایران و خارج از کشور فعال است.
یک برادر و یک خواهر دارد که هر دو ساکن خارج کشور هستند.جالب است بدانید خانوادهٔ او از نوادگان خاندان قاجاری دولتشاهی بودند.
ازدواج و وضعیت تاهل سحر دولتشاهی
بیشترین جستجوها در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
سحر دولتشاهی در 27 اسفند 1387 وقتی 29 ساله بود با همکار خود رامبد جوان 37 ساله که از همسر سابق خود جدا شده بود ازدواج کرد.
ماجرای آشنایی سحر دولتشاهی و رامبد جوان
حضور در صحنهٔ تئاتر بود که منجر به آشنایی او با رامبد جوان شد.سحر دولتشاهی میگوید : دوستان مشترک زیادی داشتیم و دورادور همدیگر را می شناختیم تا اینکه بالاخره وقتش رسید کم کم حواسمان بیشتر به هم جلب شد تا بالاخره کار به ازدواج کشید، رامبد بعد از اینکه به من پیشنهاد ازدواج داد، آمد با پدرم صحبت کرد. بعد هم خواستگاری انجام شد.
طلاق سحر دولتشاهی بعد از 6 سال
سحر و رامبد بعد از 6 سال زندگی مشترک از هم جدا شدند دو سال بعد از طلاق آقای جوان با یکی دیگر از همکاران خود خانم نگار جواهریان ازدواج کرد.
نکته جالب بیوگرافی سحر دولتشاهی این است که سحر دولتشاهی و نگار جواهریان در فیلم طلا و مس نقش های اصلی را به عهده داشتند و کنار یکدیگر ایفای نقش کرده اند.
ماجرای ازدواج دوم سحر دولتشاهی
از سال 1396 شایعه ازدواج سحر دولتشاهی و همایون شجریان رسانه ای شد اما این دو واکنشی به این خبر نشان ندادند و موضوع مدتی بعد از یادها رفت
بعد از مرگ استاد محمدرضا شجریان انتشار عکسی از حضور سحر قریشی در ماشین شخصی همایون شایعه ازدواج آنها را دوباره سر زبان ها انداخت
همایون شجریان وسحر دولتشاهی در تئاتر سی با هم همکاری داشتند.
ژست های سحر دولتشاهی در کنسرت نمایش سی همایون شجریان
تصاویری از سفر سحر دولتشاهی و همایون شجریان به همراه دخترش نیز در کردستان عراق منتشر شده است.
علایق و حقایقی درباره سحر دولتشاهی
در ادامه بیوگرافی سحر دولتشاهی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
سحر دولتشاهی عشق موسیقی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره ی علاقه اش به موسیقی میخوانیم : در طول روز وقتی کاری ندارم بیشتر فیلم می بینم یا موسیقی گوش می دهم ، چون عاشق موسیقی هستم البته برخی اوقات هم ترجمه می کنم
ورزش فعالیت همیشگی سحر دولتشاهی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی او درباره ی فعالیت ورزشی اش میگوید : ورزش عضو همیشگی زندگی ام است اما میزان آن بستگی به وقتم دارد
از یک پیاده روی ساده بگیرید تا اگر برسم یک ساعت یوگا کار کنم یا شنا بروم، به ورزش خیلی اعتقاد دارم و اگر فعالیت بدنی نداشته باشم اصلا مغزم کار نمی کند
با اینکه بازیگری از دوران بچگی برایم جذاب بود اما واقعیت اینست که من ادبیات نمایشی خواندم و هنوز هم بخشی از دغدغه ام نوشتن است
نوشتن همیشه پس ذهن من هست و هنوز هم فکر می کنم یکی از شغل های ایده آلم نویسندگی است که باید در آینده بیشتر برایش وقت بگذارم
نوشتن خیلی متعالی است و فعالیت در این بخش جزو آرزوهایم باقی مانده، ولی به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که جنس توانایی ام در زمینه خلاقیت هنری به کارهای گروهی بیشتر می خورد، در حالی که نوشتن با توجه به ماهیتش تنهاطلبی بیشتری نیاز دارد.
الگوی بازیگری سحر دولتشاهی
فیلم های زیادی می بینم و لحظات خوب بازی بازیگرها خیلی روی من تاثیر می گذارد
اما این که بخواهم آدم خاصی را دنبال کنم نه ، خیلی درباره بازیگرهای مورد علاقه ام و برنامه های زندگی شان می خوانم اما الگویی ندارم
تجربه اجرای سحر دولتشاهی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی جالب است بدانید او در سال 1389 تجربه حضور کوتاهی در رادیو هفت بعنوان گویند متن داشت سپس در سال 1390 مجری برنامه گپ بکارگردانی رامبد جوان بود
فوبیای سحر دولتشاهی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی درباره ی ترس او از شلوغی میخوانیم : هیچ وقت نگفتم از شهرت می ترسم ولی از شلوغی و جمعیت زیاد فراری ام با خنده می گوید شاید اسمش یک جوری فوبیای شلوغی باشد
با این حال غرق شادی می شوم وقتی وارد فرودگاهی می شوم و مردم مرا می شناسند و سمتم می آیند و برای بازی در فلان فیلم بهم تبریک می گویند
سحر دولتشاهی سالی یکی دوبار در تئاتر
من تئاتر خیلی کار کردم ولی بسیار افرادی هستند که تجربه و سابقه کاریشان در این حوزه از من بیشتر است
مثلا ستاره پسیانی از پنج سالگی روی صحنه تئاتر بوده و حتی من کوچکتر می باشد ولی در کل من کارم را با تئاتر شروع کردم و سالی یک دوبار روی صحنه هستم
دیدگاههای سحر دولتشاهی
در بیوگرافی سحر دولتشاهی آمده است : سحر دولتشاهی از جملهٔ 140 هنرمند ایرانی بود که با امضای طوماری در روز 22 خرداد 1392، همراه با سایر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، ضمن قدردانی از انصراف محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی، از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 1392 حمایت علنی کرد.
شروع فعالیت هنری سحر دولتشاهی با تئاتر
بصورت جدی فعالیت خود را از سال 1380 وقتی 22 ساله و دانشجوی بازیگر بود با نمایشی بنام “نیمروز خواب آلود” به کارگردانی حمید امجد آغاز کرد
عضویت در گروه نمایشی نیمروز خواب آلود برایم خیلی جالب بود. ما کار کارگاهی می کردیم، ساعت ها و روزهایی طولانی تمرین کردیم که نتیجه تلاشمان روی صحنه بردن متنی بود که فقط سه شب فرصت اجرایش را پیدا کردیم. بعد از آن بود که با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد کار کردم و دو کار روی صحنه بردیم که در آنها دستیاری هم می کردم. به این ترتیب از همان سال های 80، 79 کار حرفه ای را در تئاتر شروع کردم.
او سپس با گروه های نمایشی ویرگول و تئاتر بازی به سرپرستی آتیلا پسیانی همکاری کرد و سمت های دستیار کارگردان تا مترجمی متن را نیز تجربه کرد
سحر دولتشاهی در سینما
در ادامه بیوگرافی سحر دولتشاهی میخوانیم : برای اولین بار در سال 1383 با فیلم سینمایی فرزند صبح جلوی دوربین رفت.
اولین بار که جلوی دوربین رفتم پلانی بود که من و خانم هدیه تهرانی در «فرزند صبح» مقابل هم بودیم. اولین بار بود که دوربین 35 میلی متر می دیدم، بوقش را که شنیدم، این قدر ترسیدم که با خودم گفتم:«خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه» فشار زیادی تحمل کردم؛ چون برای اولین بار با دنیایی از بازیگری آشنا شدم که ادبیات خاص خودش را داشت و با آنچه تا آن زمان تجربه کرده بودم، متفاوت بود. یادم هست که چقدر خانم تهرانی در آن کار پارتنر خوبی برای من بود و چقدر صادقانه و مهربانانه هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد. حضور او در اولین تجربه سینمایی ام آرامش خیلی زیادی به من داد.
4 سال بعد با حضور در فیلم “چهارشنبه سوری” به کارگردانی اصغر فرهادی وارد دنیای سینما شد؛ یک سال بعد هم برای حضور در فیلم سینمایی “میم مثل مادر” از سوی رسول ملاقلی پور دعوت به همکاری شد.
بازی در فیلم “طلا و مس” به کارگردانی همایون اسعدیان در سال 1390 برایش نامزدی جایزهٔ بهترین بازیگر نقش دوم زن از چهاردهمین جشن خانهٔ سینما را در پی داشتهاست.
سپیده، همان پرستاری که جلوهگر زنی امروزی و پایتختنشین در تقابل با طلبه جوان فیلم بود حتی در آن نگاههای زیرزیرکی، جملههای بریدهبریده و قابهای کوتاهی که مال خود کرده بود، ابعاد بزرگی از اغواگریهای زنانه را برای لغزش سید رضا بهدرستی به تصویر کشید و به آن نقش کوتاه، عرض فوقالعاده جذابی بخشید.
همچنین سحر دولتشاهی توانست برای بازی در فیلم “عصر یخبندان” در سی و سومین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر و برای بازی در فیلمهای “عرق سرد” و “چهارراه استانبول” در سی و ششمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به دست بیاورد.
واقعا نمی توانم بگویم حق من بود سیمرغ بگیرم یا دوستان دیگرم که نامزده شده بودند، ولی می توانم با اطمینان بگویم که برای فیلم عصر یخبندان خیلی زحمت کشیدم. تک تک عوامل از بازیگران و کارگردان انرژی بسیار خوبی به من دادند و کمک های زیادی برای بهترشدن نقش کردند. نقشی که در «عصر یخبندان» بازی کردم ریسک بسیار بزرگی برای من بود، چون با یک اشتباه کوچک نقش می توانست تبدیل به یک تیپ کلیشه ای شود، اما خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داد تا این تلاش گروهی ثمربخش باشد.
بعدتر، سحر دولتشاهی در سینما پرکارتر شد و تعداد نقشهای پررنگی که میشود دست روی آنها گذاشت به تعداد انگشتان دو دست نزدیک شد؛ تا جایی که حالا میتوان درباره هر یک از آنها به تفصیل صحبت کرد.
فیلم “آسمان زرد کم عمق” و “مستانه” میتوانست شروع یک دوران درخشان برای دولتشاهی باشد، اما با نقشآفرینی و ظهور در شخصیتها و موقعیتهای متفاوت در فیلمهای مصطفی کیایی به درخشش ادامه داد و علاوه بر عصر یخبندان در “بارکد” و “چهارراه استانبول” وجوه تازهای از بازیهای متفاوتش را به رخ کشید.
انتخابم برای بازی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» به کارگردانی بهرام توکلی بسیار غافلگیرم کرد و فکر می کنم آقای ملکان هم من را برای بازی در آن نقش پیشنهاد کردند. خب من خیلی دوست داشتم با آقای توکلی همکاری داشته باشم، خیلی زیاد. دیدن فیلم های آقای توکلی همیشه از علاقه مندی های من بوده و هست. به همین خاطر وقتی برای این فیلم به من زنگ زدند، خیلی خوشحال شدم، مدتی هم بود که از سینما دور بودم، هیجان من از حضور در این کار خیلی زیاد بود؛ آن قدر زیاد که بلافاصله بعد از آن تماس، زنگ زدم به ترانه علیدوستی و با ذوق و شوق هیجانم را با او تقسیم کردم.
کاراکتر ریما در فیلم “امیر”، اثر نیما اقلیما اما شاید مهمترین و پررنگترین نقطه کاری او طی سالهای اخیر در سینما بود و سحر دولتشاهی را مثل یک ستاره قدیمی اما نوظهور به دنیای پرزرقوبرق شبکه خانگی پرتاب کرد.
سحر دولتشاهی در تلویزیون
او نخستین کار تلویزیونی خود را در سال 1386 با حضور در سریال نسبتاً موفق “کتاب فروشی هد هد” به کارگردانی مرضیه برومند تجربه کرد.همچنین در سال 1388 در سریال نابرده رنج به کارگردانی علیرضا بذرافشان هم هنرنمایی کرده است.او در کنار بازیگرانی نظیر کامبیز دیرباز، سام درخشانی، سیاوش طهمورث و میلاد کیمرام بازی کرده است.
علت کم کاری سحر دولتشاهی در تلویزیون
شهرت سحر دولتشاهی
خانم دولتشاهی سال 1388 یک سال بعد از ازدواج خود در سریال مسافران به کارگردانی همسرش با نقش ادم فضایی بسیار مورد پسند قرار گرفت و موجب شد خیلی زود به شهرت برسد.
بیشتر شهرت او بعد از پخش این سریال در کنار چهره هایی چون حسن معجونی و شقایق دهقان شروع شد.
سحر دولتشاهی در شبکه نمایش خانگی
سحر دولتشاهی قبلتر در سریال عالیجناب و ساخت ایران ۲ به شبکه خانگی ورود کرده بود.
او در سال 1396 در 38 سالگی در “سریال ساخت ایران 2 ” با برزو نیکنژاد یعنی کارگردان سریال ساخت ایران 2 و هنرمندانی چون امین حیایی، محمدرضا گلزار، سارا بهرامی و محسن کیایی همکاری داشت.
اما سال ۹۹، سال دیده شدنش در قابهای متفاوت و طلایی بود. بعد از درخشش در سریال قورباغه اثر هومن سیدی، هما حقی میخواهم زنده بمانم، بسیاری از برجستگیهای ظریف دنیای بازیگری سحر دولتشاهی را بار دیگر در قابی تازه جلوی چشم آورد.
هما که عشق پاکی را با نادر سرمد، معلم دلباخته شیرازی بنا ساخته بود و برای خودش تبلور این عشق را در آیندهای نزدیک رویابافی میکرد، خیلی زود اسیر طوفانی شد که زندگیاش را درنوردید. طوفانی که سرنوشت دختر شوخ و شاد همایون حقی، راننده کامیون از همه دنیا بیخبر را بههم پیچاند و همهچیز را در چشم بههم زدنی به بدترین شکل ممکن تغییر داد.
هما در آستانه انتخاب بزرگی قرار گرفت اما هیچکس جای او نبود که بداند بهترین تصمیم در آن موقعیت چیست و چقدر کمتر به همه آسیب میرساند؟
پیچیدگی داستان سریال و آنچه پیش روی هما قرار گرفت، آنقدر غریب و ترسناک بود که مخاطب سریال حتی با لحظهلحظه همذاتپنداریاش نیز نمیتوانست دقیقهای جای هما باشد و ضمن فراموش کردن ظلمی که در حقش شده، منطقیترین و درستترین تصمیم را بگیرد.
فقط همین شروع ترسناک و پیچ خوردن داستان به ضرر کاراکتر هما کافی بود تا او در آستانه یک نقشآفرینی دشوار و پیچیده قرار بگیرد و احتمالا برای درآوردن این موقعیتهای غریب، مدام اتود بزند و دنبال میمیکهای مناسب و اکت صحیح بگردد.
هما عاشق همان خانواده نیمبند خودش بود و میخواست سر پدر بیگناهش بالای دار نرود، اما در جدال مردان خودخواهی که سر تصاحب او به جان هم افتادند، طرف کسی غش کرد که خسارت کمتری برایش داشت.
بعدتر به عشق اولش گفت میخواهد زنده بماند چون آینده برای او یک آدم است؛ آدمی که باید یاد بگیرد جنایت اسمش ایثار نیست و البته جنون هم با عشق تفاوت دارد. او دوست نداشت نفرت، زندگیاش را سیاه کند و برای این هدف، خودش را سپر هر بلایی کرد اما هیچکس ایثار او را به چشم ندید و در نگاه اول حتی به خیانت متهم شد و طرف سیاه قصه قرار گرفت.
سحر دولتشاهی با جان بخشیدن به کاراکتر هما حقی در می خواهم زنده بمانم و آنچه پیچیدگیهای فیلمنامه برای او ترسیم کرده بود، در این قاب به قلهای که مسیرش را حدود دو دهه قبل آغاز کرده بود، نزدیک شد. پس حالا خیلیها که در مقام همنشینی با این کاراکتر و دنیای گنگ و تلخش به جواب مشخصی نرسیده بودند، منتظر پیچ خوردن داستان میخواهم زنده بمانم به سود هما حقی، چشم به قسمتهای فصل دوم سریال خواهند دوخت و از قصه پیش روی هما فرازوفرودها و پیچیدگیهای دوبارهای طلب میکنند که برای سحر دولتشاهی این چالش را بزرگتر، دشوارتر اما به احتمال زیاد شیرینتر خواهد کرد.
مصاحبه خواندنی با سحر دولتشاهی
سحر دولتشاهی ازآن دست بازیگرهاست کـه بـه معنی واقعی کلمه پله پله مسیر را طی کرده. در دانشگاه ادبیات نمایشی خوانده، در تئاتر بازیگر بوده، دستیاری و مترجمی کرده، مدیر گروه بوده، در فیلم کوتاه و نیمه بلند و بلند و سریال بازی کرده، سیمرغ بلورین گرفته، از نقش دوم بـه اول رسیده و همین جور آرام آرام راهش را میرود و بـه قول خودش با کسی دعوایی ندارد. هزار امید دارد و هزار راه نرفته و…
تلاش می کني کـه این محبوبیتت را حفظ کنی؟
– واقعیتش این اسـت کـه از جایی فهمیدم این بـه قول مشهور شو بیزینس قوانین خودش را دارد. تا مدت ها فکر میکردم مـن فقط باید کارم را خوب انجام بدهم و آدم خوبی باشم ولی نمیدانستم کـه خوب یا بد ضوابط و روابطی هست. تازه شروع کردم با قواعد آشنا شدن و فکر کردم باید با آنها کنار بیایم.
نمیشود هر کاری کـه دلم میخواهد بکنم یا نکنم. تـو باید بـه هرحال پشت فیلمت بایستی و بهمین خاطر باید خیلی جاها حضور پیدا کنی. همین حالا خیلی روزها کـه انرژی ندارم، حتی سعی میکنم تلفنی با کسی حرف نزنم. حس هایم خیلی رو اسـت و خیلی وقت ها اصلا در برخوردهایم خیلی رو اسـت و خیلی وقت ها اصلا در برخوردهایم سیاست ندارم. برای همین سعی میکنم دور باشم.
فکر می کني چقدر تغییر یا رشد کردی؟
– فکر میکنم کردم. ماهیت مـن عوض نشده. شخصیتم عوض نشده. فقط یک ذره بهتر شناختمش. و یک ذره اعتقاد دارم کـه میشود روی چیزهایی کار کرد. ولی مطمئن نیستم چقدر نتیجه گرفتم.
آیا بازیگری شغل اصلی ات اسـت آن چیزی کـه دوست داشتی باشی؟
– بازیگری از بچگی برایم جذاب بود اما واقعیتش این اسـت کـه مـن ادبیات نمایشی خوانده ام و هنوز هم بخشی از دغدغه ام نوشتن اسـت. در دوران دانشجویی همان موقع کـه سر کلاس مینوشتم، از شاگردان خوب بودم یا وقتی ترجمه میکردم.
خیلی غبطه میخورم اگر همان گونه برای نوشتن وقت نگذارم. نوشتن همیشه پسِ ذهن مـن هست. نمیدانم باید زمانش برسد یا مـن زمانش را برسانم! هنوز هم فکر میکنم یکی از شغل هاي ایده آلم نویسندگی اسـت.
برای مترجمی هیچ وقت برنامه ای نداشتی؟
– دو ترجمه آماده بـه چاپ از زبان فرانسه دارم. یک ترجمه مشترک از یک نمایشنامه انگلیسی دارم کـه نصفه رها کردم. کارهای نصفه این جوری زیاد دارم کـه باید سر یک فرصتی بهشان برگردم، چون علاقه اش همان گونه درمن هست.
برای بازی ات در سینما و تئاتر الگویی داری؟
– فیلمهای زیادی میبینم و لحظات خوب بازی بازیگرها خیلی روی مـن تاثیر میگذارد اما اینکـه بخواهم آدم خاصی را دنبال کنم، نه. خیلی درباره بازیگرهای مورد علاقه ام و برنامه هاي زندگی شان میخوانم. مثلاً تازگی خواندم کـه خانم مریل استریپ وقت هایي کـه سر کار نیست.
مریل استریپ نمایشنامه هایي را انتخاب می کند و چیزی حدود شش تا هفت ساعت جلوی آینه تمرین می کند. همیشه سوالم بوده کـه بازیگرها در زمان هایي کـه سر کار نیستند چطوری خودشان را آماده نگه می دارند، بـه نتایجی هم رسیده ام.
با خواندن و یوگا کردن و چیزهایی مثل اینها سعی میکنم دسترسی بـه احساساتم را راحت تر کنم. چند وقتی اسـت کـه بیشتر بـه این فکر میکنم کـه چـه میشود کـه تـو بـه یک نفر احساس سمپاتی پیدا کنی. فقط این نیست کـه او چقدر بازیگر خوبی اسـت. سوای حواشی، بازیگرهایی هستند کـه بـه دل آدم ها راه پیدا میکنند.
فکر میکنی دلیلش چیست؟
– فکر میکنم این جنس خود آدم هاست و خیلی اکتسابی نیست.
نقشی بوده که در تئاتر یا سینما دلت بخواهد بازی کنی؟
– خیلی دوست دارم کاراکترهای متفاوتی بازی کنم. مثلاً از بازی نقش کاستا فیوره با آن گریم سنگین و لباس در نمایش تن تن و راز قصر مونداس خیلی لذت بردم چون همیشه این کاراکتر را دوست داشتم. بازی در آن نقش برای مـن مثل یک جور تراپی عمل کرد. جسارتی کـه درش بود. همیشه در حسرت این هستم کـه چیز دیگری جز آنچه تابه حال بوده ام از مـن خواسته شود.
این حرفم شاید بخاطر فضای فیلمنامه هایي اسـت کـه درسال گذشته خوانده ام؛ خیلی دلم میـــخواهد کـه حتی در ورژن کاملا هالیوودی نقش یک ورزشکاری راکه قهرمان میشود بازی کنم. نقش آدمی کـه از پس چیزی بر می آید. هم اکنون کاملا طرفدار پایانِ خوش هستم. طرفدار کمدی رمانتیکم. دلم میخواهد اتفاق هاي خوب برای آدم ها بیفتد. دلم میخواهد وقتی فیلمنامه را میخوانم حال خودم خوب باشد.
بازی اش هم کـه میکنم حالم خوب باشد و حال خوب بـه آدم ها بدهم. از یک سری فضاهای شبیه بـه زندگی کـه در آن هستیم، خسته شدم. مگر چند جور متفاوت میشود آنها را بازی کرد؟ آن تیمی کـه منتظری ببازند اما آخر فیلم میبرند، مثل فیلمهای دیزنی. فضای انیمیشنی مثل «زوتوپیا» خیلی مـن را درگیر می کند. این تغییر و این حال و هوای جدید، دارد برای مـن آرزو میشود.
هیچوقت فکر نکردی برای خودت نقش بنویسی؟
– خیلی زیاد. فکر کردم خودم باید دست بکار شوم! همیشه سعی میکنم تا جاییکه از مـن خواسته میشود و تا جاییکه اجازه می دهند بهم، چیزهایی بـه نقشی کـه بازی میکنم اضافه کنم، ولی سوای آن، بـه این فکر میکنم کـه اصلا مسیر را برعکس بروم. آن چیزهایی راکه آرزویم اسـت، خودم بنویسم.
تا بحال اشتباه کرده اي؟ بزرگترین اشتباه زندگی ات؟
– اشتباه زیاد کرده ام. اما بخاطر اینکـه ریسک پذیری بالایی ندارم، خیلی کج دار و مریز پیش رفتم. آنقدر ترس از اشتباه داشته ام کـه سعی کرده ام اشتباه کنم. اشتباه کرده ام ولی نه اشتباهی کـه نتوانم خودم را ببخشم.
پس در محاسبه کلی از وضعیتت راضی هستی؟
– از خودم توقعاتی داشته ام کـه بر آورده نشد. مشکلی با کسی ندارم. مشکلی با اینکـه فلان چیز شانس مـن نشد یا … ندارم، خیلی عجیب اسـت اما بهترین اتفاق ها آنجایی میوفتد کـه مـن تلاش زیادی برایش نکردهام.
خودشان سراغم میآیند. روی هم رفته این بحث انتخاب شدن و انتخاب کردن توی این شغل هست دیگر، ولی مـن فک رمی کنم کـه خود کاراکتر آدم ها موثر اسـت توی اتفاق ها و انتخاب ها.