ماجرای دستگیری و حکم اعدام محمدرضا شریفی نیا چیست؟
در این بخش بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا بازیگر معروف سینما و تلویزیون را مرور میکنیم. بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا از بازیگران مرد خوب و توانمند کشورمان و جزئیات اعدام و فعالیت سیاسی و زندان او و حواشی اش درباره مافیای سینما ، به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او با عکس های شخصی او و همسر اولش و ماجرای صیغه رز رضوی و عکس دخترانش را میبینیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
محمدرضا شریفی نیا چند سال سن دارد؟
محمدرضا شریفی نیا مجرد است یا متاهل؟
تحصیلات محمدرضا شریفی نیا چقدر است؟
محمدرضا شریفی نیا فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟
خلاصه بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا
نام اصلی | محمدرضا شریفی نیا |
تاریخ تولد | ۲۵ خرداد ۱۳۳۴ (۶۷ سال) |
تحصیلات | فارغ التحصیل لیسانس رشته تربیت بدنی |
پیشه | بازیگر، عکاس، دستیار کارگردان، برنامهریز |
سالهای فعالیت | ۱۳۷۰-اکنون |
همسر | آزیتا حاجیان (همسر سابق) |
فرزندان | مهراوه (۱۳۶۰) ملیکا (۱۳۶۵) |
قد | 164 سانتی متر |
بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا
بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا را این گونه شروع میکنیم:او متولد 25 خرداد 1334 در تهران، بازیگر، دستیار کارگردان و برنامهریز است.
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا لازم به ذکر است: او فارغ التحصیل لیسانس رشته تربیت بدنی است و در مدارس علوی، موسوی و کمال درس خوانده است، اوایل انقلاب به اعدام محکوم بود ولی حالا بازیگر است.
پدرم علاقه داشت كه فرزندانش در مدارس خوب درس بخوانند و اين شرايط را براي ما فراهم كرد. از پنج صبح تا 9 شب در مدرسه بودم و تنها براي خواب به خانه مي رفتم. پدرمان به ما اجازه داد كه به سوي علاقه مان برويم، براي مثال يكي از برادران، علاقه مند به صنايع بود و وارد آن شد، مي خواهم بگويم كه پدر شرايطي را براي ما فراهم كرد تا هر كدام از فرزندانش استفاده بهينه را ببرند.
«در مدارسي كه تحصيل مي كرديم برنامه هاي خارج از درس يا به اصطلاح فوق برنامه وجود داشت، مثل؛ كتابخواني، تهيه روزنامه ديواري، نمايش، دكلمه و…
كه اين مراسم در روزهاي ولادت ائمه برگزار مي شد. ضمن اين كه همزمان با مدرسه، زيرنظر آيت ا… مهدوي كني در يك محل مذهبي به نام «صادقيه» كه توسط ايشان اداره مي شد، فعاليت مي كردم، در آنجا در اعياد مذهبي، برنامه هايي برگزار مي شد و هر هفته در مورد موضوعي بحث مي كرديم و در مورد آيات قرآن كريم كه به موضوع هفته ما ارتباط داشت، به گفتگو مي نشستيم.
من و تعدادي ديگر زيرنظر ايشان، درس فقه، قرآن و تحليل مسائل سياسي روز را مي خوانديم سپس حرف هاي ايشان را در هفته بعد براي يكسري از بچه هاي كوچك تر از خودمان درس مي داديم.»
«من به مجموعه اي از مدرسه هاي ملي – مذهبي آن دوران مي رفتم از جمله؛ مدارس علوي، قدس، موسوي، كمال و…
در آن دوران آدم هاي شناخته شده اي، معلم ما بودند… رئيس مدرسه كمال، مهندس بازرگان بود، شهيد رجايي هم معلم ما بود، آقاي موسوي گرمارودي هم انشا درس مي دادند و… به همين دليل بيشتر بچه هايي كه از اين مدارس ديپلم مي گرفتند، رتبه هاي بالاي كنكور را به دست مي آوردند و البته تيزهوش هم بودند كه هر كدامشان پس از انقلاب سمت هاي بزرگ مملكتي را صاحب شدند.»
قد محمدرضا شریفی نیا
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا بهتر است بدانید قد او 164 سانتی متر است.
بیوگرافی خانواده محمدرضا شریفی نیا
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا درباره ی خانواده اش آمده است: او بچه خيابان صفاري، محله خراسون تهران است. در خانواده اي به دنيا آمد كه هشت فرزند داشتند، چهار خواهر و چهار برادر و محمدرضا پس از خواهرش بچه دوم خانواده شريفي نياست، خانه پدري آنها همچنان پابرجاست گرچه در حال حاضر پدر و مادرش در خيابان ايران، ميدان شهدا زندگي مي كنند.
پدرش در بازار تهران حجره داشت، پدر خيلي علاقه مند بود كه فرزندانش در مدارس خوب آن زمان تهران درس بخوانند و «محمدرضا» هم از اين حيث مستثنا نبود.
ازدواج و وضعیت تاهل محمدرضا شریفی نیا
بیشترین جستجوها در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
محمدرضا شریفی نیا در سال 1358 با آزیتا حاجیان ازدواج کرد.نکته جالب اینجاست که هزینه جشن عروسی خود را به کودکانی اختصاص دادند که بی بضاعت بودند.
شریفی نیا توسط همسرش به سمت سوی بازیگری کشانده شد، این زوج قبل از انقلاب در گروه تئاتری زیر نظر آیت الله مطهری و مهدوی کنی که برای کارهای مذهبی تشکیل شده بود آشنا شده بودند
متن کارت عروسی محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان
روي كارت عروسي تصوير يك كودك نيازمند و بي سرپرست است، كارت را كه باز مي كني، اين سطور را خواهيد خواند:
اي نام تو، بهترين سر آغاز
با بهار، كه صداي پايش مي آيد، با درخت كه پيام «باروري» مي دهد، و با شكوفه كه مژده «زندگي» مي آورد، «ما نيز پيوند زندگي بستيم»
بسيار آرزو داشتيم كه جشني مي گرفتيم و شما نيز در شادماني مان شركت مي فرموديد، ليكن هزينه جشن را به كودكاني اختصاص داديم كه ثمره اين پيوندها هستند، ولي از داشتن حتي يك لباس نو براي عيد، ناتوانند
ناتوان از داشتن يك قلم، براي نوشتن!
و يا يك كتاب، براي خواندن!
پس شما، با شيريني جشن محقر ما شيرين كام نشديد
ليكن خنده بر لبان چند كودك فقير نشست و به يقين شما اكنون، خرسندتريد.
با پوزشي شادمانه
دستتان را مي فشاريم
«من با چنين كودكان نيازمندي آشنايي داشتم، چرا كه در پايين شهر و حلبي آباد، عكاسي مي كردم، آنها هم مرا مي شناختند. اتفاقا مراسم ازدواج ما 28 اسفند سال 58 بود، از اين رو از آن عكس ها استفاده كرديم و براي دوستانمان نوشتيم، درست است كه در شب عيد، كامتان با شيريني مراسم ما شيرين نشد، اما حتما از اين خبر خوشحال تر مي شويد كه هزينه اين مراسم را به كودكان نيازمند بسپاريم.»
به نظرم كار درستي كرديم، دغدغه اصلي من كودكان نيازمند است، الان هم اين كار را مي كنم. اين كه كودك بي سرپرست را ببينم و به او كمك مي كنم. يادم مي آيد در آن زمان، تعداد دوستاني كه كارت عروسي مان را ديدند، زياد بود و ما به همان تعداد كارت عروسي، به بچه ها كمك كرديم. در حال حاضر اگر فيلم هايي به من پيشنهاد شود كه ببينم به بچه ها تعلق دارد، بدون هيچ ملاحظه اي در آن بازي مي كنم.
فرزندان محمدرضا شریفی نیا
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا آمده است: محمدرضا شریفی نیا و حاجیان یک خانواده هنرمند داشتند.
دخترانش مهراوه متواد 1360 و ملیکا متولد 1365 از بازیگران بنامی هستند که به لطف پدر و مادرشان همچنان در اوج کارهای هنری فعالیت می کنند
مهراوه در بخش موسيقي درس خواند و مليكا هم در بخش نقاشي و عكاسي كه هر دو بازيگري هم مي كنند. من فرزندانم را به مدرسه هايي مي فرستادم كه جزء مدارس خوب بود، كارهايي كه مربوط به من پدر بود، انجام دادم، تصور من از فرزندانم اين است، آن چيزي كه قرار بود بشوند، شده اند و به همان سمت رفته اند.
شريفي نيا از رابطه با خانواده مي گويد: سرمان هر چقدر شلوغ هم باشد، اما بالاخره فرصتي پيدا مي كنيم تا همديگر را ببينيم… زمان هايي كه سركار نيستم، هميشه خانه ام، من از داشتن بچه هايي چون مليكا و مهراوه راضي ام. گرچه نبايد من تعريف كنم، من سهم خودم را گفته ام، مليكا بيشتر به هنر علاقه داشت و در وادي نقاشي و عكاسي درس خوانده چندين بار هم جايزه اول عكاسي را برد، الان هم كه تصويرسازي كودك مي كند، كتابي هم براي «تينا پاكروان» (امينه سال هاي مشروطه) طراحي كرده است. مهراوه هم از دوران كودكي رياضي و فيزيك دوست داشت، اما بزرگ تر كه شد به سراغ موسيقي و بعد هم بازيگري رفت، من هميشه روي كارهاي آنان نظارت كردم و هيچ وقت درباره تحصيل و هنر امر و نهي نكردم، در واقع گذاشتم خودشان انتخاب كنند، وقتي كه انتخاب كردند، من آن وقت راه هاي صحيح و رسيدن به آن را در اختيارشان گذاشتم.
طلاق محمدرضا شریفی نیا
بعد از سال ها زندگی محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان به جدایی و طلاق منجر شد، خانوم خانوم حاجیان با محمد کریمی هراتی همکلاسی قدیمی خود ازدواج کرد
علت طلاق محمدرضا شریفی نیا
شریفی نیا و حاجیان چند سالی است با وجود اینکه زندگی مشترک چندین ساله ای با هم تجربه کرده بودند از جدا شدند.
دخترش درباره علت طلاق پدر و مادرش گفته است: که پدر و مادرم از هم جدا شدند تا دوستان خوبی برای هم بمانند.
صیغه ی محمدرضا شریفی نیا و رز رضوی
پرحاشیه ترین اتفاقی که در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا رخ داد سفر او با رز رضوی به مکه بود. سال ها بعد از طلاق شریفی نیا خبر ازدواج او با رز رضوی پخش شد.
اما اصل داستان مربوط به سفره عده ای از هنرمندان به مکه و حج عمره بود، طبق قوانین عربستان، زنان زیر 40 سال برای ورود به جده باید محرم داشته باشند
به همین خاطر نام رز رضوی و چند بازیگر زن بعنوان محرم در پاسپورت بازیگران مرد چون محمدرضا شریفی نیا ثبت شده بود که این خبر با شیطنت عوامل داخل گروه به تهران می رسد و جنجال بزرگ راه می افتد
علایق و حقایقی درباره محمدرضا شریفی نیا
در ادامه بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
محمدرضا شریفی نیا مافیای سینما و تلویزیون
خیلی از مردم و کاربران و بعضی از اهالی سینما بر این عقیده اند که وی با نفوذترین فرد سینمای ایران است و باند مافیایی بزرگ سینما و تلویزیون است مخصوصا در انتخاب بازیگر و ورود فرد به عرصه سینما و اجازه کار کردن.
مخصوصا بازی دخترش در معمای شاه چالشی جدید پیش آورده بود که بیشتر بر این عقیده بودند که او تدسط پدرش در این پروژه حضور دارد، اما وی با توضیحی این مسائل را تکذیب کرد
پول، شما را بازيگر نمي كند
شريفي نيا مي گويد: من با راحت و آسان گرفتن بازيگري مخالفم! طرف مي آيد پيش من و مي گويد: خانواده ام گفته اند؛ كه استعداد خوبي در بازيگري داري، برو بازيگر شو، به او مي گويم: ديپلم داري، مي گويد: «مي خواستم ديپلم بگيرم، اما نشد» كاملا مشخص است كسي كه براي ديپلم گرفتن خود سعي و تلاش نكرده، در بازيگري هم موفق نخواهد شد.
چون بايد بتواني درست حرف بزني و ديالوگ ها را خوب ادا كني… من با كساني كه پول مي دهند و وارد حيطه بازيگري مي شوند، مخالفم، آنها در بخش ما نيستند، بلكه در بخش هاي درجه 3 و 4 مي باشند، من به همه كساني كه وارد سينما مي شوند، گفته ام كه اگر بلد باشند، بايد پول هم بگيرند، چرا كه اين شغلي است كه تو براي آن زحمت مي كشي… در واقع پول، شما را بازيگر نمي كند، بلكه سواد است كه شما را در آينده بازيگر مطرحي مي كند.
سمت های دیگر محمدرضا شریفی نیا
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا بهتر است بدانید او علاوه بر بازی در سینما و تلویزیون، سمت های همچون؛ دستیاری کارگردان، برنامه ریز، عکاس، تهیه کننده و بازیگردانی را هم بر عهده داشته و دارد
کاش شهرستانی بودم !
به زندگی روستایی علاقه دارم به خاطر آن الفت ها و علاقه هایی که بین آدم ها در یک محله یا کوچه برقرار است وطن همانجاست، وطن همان اردبیلی است که قلب مردمانش برای علی دایی و اکبر عبدی می تپد
بچه ها را دوست دارم
بچه ها را خيلي دوست دارم، شايد به دليل خاطرات دوران مدرسه است و اين كه زماني معلم بودم، سادگي و صداقت آنها هميشه روي من تاثير مي گذارد، اعتقاد دارم كه همه چيز آدم ها از زمان هاي بچگي شكل مي گيرد. به خصوص كلاس اول، مهم ترين جايي است كه شخصيت انسان در آن شكل مي گيرد. نظرم اين است كه اگر در آن سن روي بچه درست كار كنيم، او حتما آدم موفقي مي شود، اما اگر غير از اين باشد، نمي تواني آينده خوبي براي او رقم بزني.
من آن سال ها به صورت تخصصي درس مي دادم، شايد تاكنون بر هيچ يك از كارهايي كه طي عمرم انجام داده ام، مهر تاييد نزنم، اما آموزشي كه به كلاس اولي ها مي دادم را خيلي قبول دارم. من آن زمان به بچه ها ديكته سال ششم و امتحان نهايي را مي گفتم و به آنها مي گفتم، چون كه باهوش هستيد نبايد كمتر از 20 نمره بگيريد، اگر هم مي خواستم كسي را تنبيه كنم، جريمه به او نمي دادم، بلكه به آنها تكليف شبانه نمي دادم كه بچه هم مي رفت خانه و گريه مي كرد كه معلممان اجازه نداده من در منزل مشق بنويسم، پدر و مادرش هم تماس مي گرفتند و وساطت مي كردند، اين نحوه آموزش آن زمان پاسخ داد.
گاهي اوقات شاگردان آن زمان، كه الان همه شان به موفقيت رسيده اند، دور هم جمع مي شويم و همديگر را مي بينيم، يكي ديگر از روش هاي تدريس من، ياد دادن حروف «الفبا» به شكل نمايشي بود، همه دور هم مي نشستيم و نمايش را اجرا مي كرديم و هر يك از ما به نحوي در آن شركت مي كردند، اگر هم يكي از بچه ها بيمار بود، سعي مي كرد خود را به كلاس برساند، تا نمايش را از دست ندهد.
محمدرضا شریفی نیا در جلسات شهيد مطهري و دكتر شريعتي
مركزي به نام حسينيه ارشاد (حسينيه ارشاد فعلي) ايجاد شد كه در آن شهيد مطهري و دكتر شريعتي درس مي دادند و سخنراني ايشان حول محور تاريخ اديان، اديان مختلف، بحث هايي كه دانشجوها علاقه داشتند، بود اداره حاشيه جلسات هم به عهده من بود. قبل از سخنراني و به مناسبت هاي مذهبي شعر مي خواندم و از گفتارشان سود مي بردم و آنها را در قالب نمايش اجرا مي كرديم تا جوانان با اين تفكرات انقلابي و با چنين شيوه هايي، جذب شوند.
بد نيست يادي از اين دو بزرگوار، شهيد مطهري و دكتر شريعتي داشته باشم كه مجموعه صحبت هاي آنان تاثير بسيار خوبي بر جامعه انقلابي گذاشت.
جالب است بدانید وی عضو گروه سرودی بود که هنگام ورود امام خمینی (ره) به ایران پای پلکان هواپیما، سرود خمینی ای امام را اجرا کردند
پیرو شریعتی و دستگیری محمدرضا شریفی نیا
بعد از مدتی که انقلاب گذشت راه خود را از مطهری و مهدوی کنی جدا کرد و به هوادری شریعتی گرایش پیدا کرد، او در دهه 60 بخاطر هواداری از شریعتی در ارتباط با نشریه لوح دستگیر و به اوین افتاد
آن زمان کسی که کتاب میخواند، حکمش سنگینتر میشد، آنقدر موضوع جدی بود که از هر یک از زندانیها که میپرسیدند چه کتابی خواندهای، میگفت «کلیله و دمنه»، «بوستان» و «گلستان». نوبت به من که رسید، ۸ صفحه را از کتابهایی که خوانده بودم، پر کردم که دو صفحه اول آن مربوط به نویسندگان روسی بود. چند ساعت بعد، رئیس زندان مرا خواست و گفت تو چهکارهای؟ گفتم من یک دانشجو هستم.
گفت چگونه جسارت کردی نام تمام کتابهایی را که خواندهای، بنویسی؟ گفتم چون من معلم بچه شما هستم، ترسیدم فقط آن سه کتاب را بنویسم و شما از من عصبانی شوید که چطور معلمی هستم که همین سه کتاب را خواندهام. البته بیشتر از این کتاب خواندهام اما متاسفانه دیگر امکان نوشتن وجود نداشت. در مقابل، رئیس زندان کمی فکر کرد، من را نگاه کرد و گفت احسنت.
محمدرضا شریفی نیا از اعدام تا آزادی
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا بهتر است بدانید او که به اعدام محکوم شده بود در سال 1364 بعد از تواب شدن (توبه کرده)، حکم اعدامش به حبس ابد و در چندین نوبت مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد
شریفی نیا در زندان اوین، مسئولیت چاپخانه زندان را برعهده داشت
ارتباط محمدرضا شریفی نیا با خانواده شريعتي
به خانواده دكتر شريعتي علاقه مندم، هرازگاهي آنها را مي بينم، دلم برايشان تنگ مي شود و تنها كاري كه مي توانم انجام دهم، اين است كه سري به كتاب هاشان بزنم. زماني كه كتاب هاي ايشان را ورق مي زنم به خصوص «هبوط» و «كوير» را… با اين دو كتاب در حال و هواي دكتر قرار مي گيرم. بگذاريد يك چيز جالب براي شما بگويم… «مهراوه» يعني خداي شرق، «مهر» يعني خورشيد… «آوه» هم كه پسوند آويختن است، يعني كسي كه به سمت نور مي رود، مرحوم شريعتي مي گفت: من نام دختر اولم را مي خواستم بگذارم «مهراوه» اما نشد، حداقل تو اين كار را بكن… «مهراوه» نام تكي بود كه دكتر شريعتي درباره اين نام در كتاب «هبوط» مطلب نوشت و از اين نام خوشش مي آمد. من هم اين نام را براي دخترم انتخاب كردم.
بهترين فيلم سينمايي ايران از نظر محمدرضا شریفی نیا
در بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا براي ما و شما بايد جالب باشد كه بدانيد نظر محمدرضا شريفي نيا در مورد بهترين فيلم سينماي ايران چيست، پس بخوانيد: «نياز»، به كارگرداني داوودنژاد، كه به زندگي دو جوان فقير مي پردازد كه براي به دست آوردن يك شغل با هم دعوايشان مي شود و ديگري كه زندگي آن يكي را مي بيند، كنار مي كشد. اين فيلم به بچه هاي ما درس مروت، جوانمردي و شجاعت مي دهد.
فعالیت سیاسی محمدرضا شریفی نیا در سال 1388
پس از تظاهرات معترضان به انتخابات، شرکت نمودن وی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد در ۱۲ مرداد ۱۳۸۸، واکنشهایی را در میان مردم به همراه داشت
شکایت از محمدرضا شریفی نیا
در آذر ۱۳۸۸، علیرضا بیات رئیس شرکت بازرگانی کیهان پیک و مدیر تبلیغاتی فیلم سینمایی اخراجیها ۲ با انتشار بیانیهای از حبیبالله کاسهساز تهیهکننده و همچنین محمدرضا شریفینیا مجری طرح این فیلم به اتهام تبانی عدول از قرارداد حقوقی فیمابین، اعلام شکایت کرد.
شروع فعالیت هنری محمدرضا شریفی نیا
در ادامه بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا میرسیم به فعالیت های هنری او. فعالیت شریفی نیا قبل انقلاب با نوشتن و ادبیات کودک شروع شد و در اوایل انقلاب بعنوان نقاش، عکاس و طراح جلد کتاب بعنوان گرافیست مشغول بود
«من هميشه مطالعه را دوست داشتم، در مورد كتاب هاي روز با دوستانم بحث مي كردم، كلي شعر حفظ مي كردم، داستان هاي كوتاه براي تئاترهاي كودكان مي نوشتم و همين امر باعث شد تا به دانشكده هنرهاي زيبا بروم و شاگرد «دكترممنون» بشوم، اگر بخواهم از هم دوره هاي خودم يادي كنم، بايد اشاره اي به محمدرضا هنرمند، محمود جعفري، آزيتا حاجيان و كريم اكبري مباركه داشته باشم و با همين هم دوره ها يك گروه تئاتر تشكيل داديم.
يادم مي آيد نمايشي به نام «نسل آواره» داشتيم كه درباره فلسطين بود و جزء بهترين نمايش هاي سال شد. پيش از انقلاب تئاتري به نام «نمايش بي كلام» داشتيم كه در اصفهان اجرا شد و مشكلاتي براي ما به وجود آورد، آن تئاتر يك ساعت موسيقي و حركت بود… پس از انقلاب هم آن را روي صحنه برديم.
پرويز پورحسيني نقش يك آمريكايي را بازي مي كرد، محمدرضا هنرمند در نقش شاه و خودم نقش يك روشنفكر را بازي مي كردم. يادم مي آيد در همان دوران با بچه هاي مشهد نمايشي درباره عاشورا در تئاتر سنگلج كار كرديم. نام آن تئاتر «حج ابراهيم، حج عاشورا» بود كه از زمان حضرت ابراهيم(ع) آغاز مي شد و به قيام امام حسين(ع) ختم مي شد. سيدجواد هاشمي هم با ما بود، يادم مي آيد كه خيلي از مسئولان آن زمان به ديدن آن نمايش آمدند. راستش را بخواهيد آن زمان بيشتر نمايش هاي من، مذهبي بود كه تاييد آن را از شهيد مطهري و آقاي مهدوي كني مي گرفتيم.»
فراگیری تئاتر و بازی در نمایش ها را از اواسط دهه 1350 شروع کرد. همچنین بازی در سینما را از سال 1370 با اوینار کاری از شهرام اسدی آغاز کرد.
شریفی نیا برای اولین بار با بازی در نقش بسیار کوتاهی در فیلم پری (داریوش مهرجویی) در سال 1373معرفی شد.پس از پری، آدم برفی (داود میرباقری، ۱۳۷۳) را بازی کرد که این فیلم به مدت سه سال توقیف شد.
شهرت محمدرضا شریفی نیا با سریال امام علی
شریفی نیا در سال 1370 اجازه بازی در سریال امام علی را یافت و پس از آن وارد فعالیت های سینمایی شد و پله های ترقی را به سرعت برق و باد پیمود !
او با پخش این مجموعه در سال 1375 مطرح و شناخته شد.
در زمان سریال «امام علی» من دستیار آقای میرباقری بودم. ابتدا قرار بود جمشید اسماعیل خانی نقش ولید را بازی کند، اما نشد.من اکبر عبدی را پیشنهاد دادم ولی آقای میرباقری موافق نبود نقش ولید را عبدی بازی کند. اما من گفتم نگران نباشد. بعد از مدتی عبدی مشکلی برایش پیش آمد و نتوانست در سریال بازی کند. میرباقری بازی من در تئاتر را دیده بود و حتی من به او گفته بودم اگر دستیار شما نبودم، نقش ولید را دوست داشتم بازی کنم.سیروس مقدم آن موقع برنامهریز سریال «امام علی» بود. جلسهای گذاشتیم و آنجا آقای میرباقری گفت مشکل ولید حل شد و من بازیگرم را انتخاب کردم. بعد از چند روز به من گفتند که شما نقش ولید را بازی کنید. قرار شد دوستان دیگر کار دستیاری را انجام دهند و من نقش ولید را بازی کنم.زمانی که میخواستم نقش ولید را بازی کنم، لاغر بودم و چند تکه ابر به دست و شکم من بستهاند. من گفتم چند ماهی به من اجازه بدهید تا چاق شوم و بعد فیلمبرداری را شروع کنیم. من در مدت یک ماه خودم را با نوشابه و غذا چاق کردم. روزانه دو باکس نوشابه میخوردم! بعد از سریال این تیپ طرفدار پیدا کرد (خنده) تمام آدمهای برجسته دنیا چاق هستند.
اوج شهرت او در تلویزیون به سریال سفر سبز ساخته محمدحسین لطیفی بر می گردد،که بازیگر نقش اول آن بود و نقش یک راننده تاکسی را بازی میکرد که یکی از مسافرانش از خارج برگشته بود و به دنبال پدر و مادر خود می گشت و به او کمک کرد تا بتواند در این راه به هدفش برسد
شریفی نیا بعدها در سریال های سالهای مشروطه ، کلاه پهلوی و پیامک از دیار باقی و همسایه ها و …..نقش آفرینی کرد.
در سال ۸۸ آقای داوود میرباقری او را برای بازی در سریال مختارنامه انتخاب کرد تا نقش محمد بن حنیفه برادر امام حسین را بازی کند.از معدود نقشهای مثبت او در سینما و تلویزیون بوده که در ذهن مردم ماندگار شده است
از دیگر کارهای تلویزیونی او میتوان به تبریز در مه، ملکوت، از یاد رفته ،سهمی برای دوست، یلدا، بی قرار، ما فرشته نیستیم، معمای شاه و تعطیلات رویایی اشاره کرد.
محمدرضا شریفی نیا در سال 1389 در اخراجی ها 3 آخرین قسمت از سه گانه اخراجی ها، به کارگردانی مسعود ده نمکی در نقش حاجی گیرینف رقیب اکبر دباغ در انتخابات ریاست جمهوری ایفای نقش کرد. این فیلم مانند اخراجی ها و اخراجی ها 2 از مضمون جنگ ایران و عراق و روایتی طنز برخوردار است و به نوعی نتیجه قصه این سه گانه در این فیلم بیشتر نمود پیدا می کند. این فیلم با فروش 5 میلیارد و 900 میلیون تومان در داخل ایران، پرفروش ترین و پرمخاطب ترین فیلم سال 1390 بود.
از دیگر کارهای به یادماندنی محمدرضا شریفی نیا میتوان به فیلم دایره زنگی اشاره کرد که در کنار مهران مدیری یک کار سینمایی به یاد ماندنی را خلق کردنداین فیلم اولین کار سینمایی پریسا بخت آور به عنوان کارگردانی بود و نویسندگی اش را اصغر فرهادی بر عهده داشت پرفروش ترین فیلم سال ۱۳۸۷ انتخاب شد
در سال ۱۳۹۱ مسعود ده نمکی از محمدرضا شریفی نیا برای فیلم جدیدش به نام رسوایی استفاده کرد که باز هم در این کار نقش یک مرد نزول خور را بازی می کرد
وی از جمله هنرمندانی است که بسیار پر کار و فعال بوده و کمتر فیلم و سریالی را مشاهده کنید که شریفی نیا در آن حضور نداشته باشد، مخصوصا فیلم ها و سریال های تاریخی..از کارنامه و آثار این بازیگر می توان پی به فعالیت زیادش در حرفه سینما و هنرپیشگی برد.
محمد رضا شریفی نیا علاوه بر بازی در فیلم های سینمایی و مجموعه های تلویزیونی، سمت های دستیار کارگردان، برنامه ریز، عکاس را هم برعهده داشته است. او علاوه بر اینها در بسیاری از فیلم ها انتخاب بازیگران را بر عهده دارد.
گفتگوی خواندنی با محمدرضا شریفی نیا
در پایان برای آشنایی بیشتر با بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا میتوانید مصاحبهای کوتاه با ایشان را بخوانید.
بعضی فیلم ها حتی اسمش هم در ذهن سپرده نمی شود. برای مثال به استناد مصاحبه های دیگران درباره تان، شما تاثیرگذاری بسیاری در برخی از فیلم های مهم مهرجویی مثل «لیلا» داشته اید، اما در عین حال با مسعود ده نمکی هم همکاری می کنید و «اخراجی ها» را بازی می کنید. فیلمی که با ارزش هایی که قبلا در جامعه و عوام رایج بوده بازی کرده و آن ها را تغییر داده! این تغییر روندی خودخواسته بوده یا شرایط ایجاد کرده؟
من به این که باید جانب مردم و مخاطب را سرلوحه کار هنری مان قرار بدهیم، بسیار اعتقاد دارم. چون سینما یک صنعت است و بازگشت سرمایه به آن بسیار مهم است. وقتی شما یک کار هنری می کنید، باید جوری آن را ارائه دهید که مخاطب داشته باشید. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که آدم ها در سطوح مختلف از تحصیل کرده تا ابتدایی ترین سواد و گاهی اوقات بی سواد حضور دارند؛ البته نه به مفهوم آکادمیک به منظور شعور و آگاهی مردم، همه این ها آذوقه می خواهند و بازده کارتان را هم باید ببینید.
من کلا با سینمایی که مخاطب نداشته باشد و حتی خانواده خودم هم حاضر نباشند بیایند و کار را ببینند، به شدت مخالفم. بنابراین دوره ای در این جامعه صحبت کردند که این فیلم های تجاری، حادثه ای و ماجراجویانه چرا ساخته می شود؟ باید روند را تغییر دهیم! در صورتی که مردم احتیاج به سرگرمی دارند و باید شرایط تفریحی را فراهم کند. گاهی اوقات باید در کنار این سرگرمی آموزش هم داده شود و تماشاچی دست خالی از آن سینما بیرون نرود. اما سینما دانشگاه نیست. بخش اعظمی از آموزش به مطبوعات و تلویزیون و سیستم آموزشی بر می گردد. نباید توقع داشته باشید که سینما همه معضلات جامعه را باید حل کند!
گاهی اوقات باید گام به گام آموزش ها و معضلات جامعه در قالبی که تماشاچی بیاید و ببیند، مطرح شود. همه ابزار هم باید برای ساخت این فیلم ها در نظر گرفته شود. یک زمانی وقتی فیلم های هیجانی و اکشن ساخته می شد، موجی شروع شد که نباید این فیلم ها ساخته شود و کسانی که می روند و این فیلم ها را می بینند، آدم های سخیفی هستند و با این تبلیغات مردم را سرد کردند.
بعد این بحث را به سینمای کمدی بسط دادند و آن را سخیف و بی ارزش دانستند. بدون در نظر گرفتن ذائقه مخاطب و در نظر گرفتن شرایط او برای گذراندن زمانی فارغ از سختی های کارش، مثلا کسی که گل لگد می کند یا آجر بالا می اندازد، احتیاج به تفریح کردن با سینما را ندارد.
بخشی از معضلات جامعه باید در همین فیلم های به قول دوستان سخیف بیان شود و آن هم نیاز است. بعد از آن زاویه پرکارشان را بازتر کردند و گفتند فیلم هایی که می فروشد، فیلم های ضعیفی است و پیکان را به این سمت گرفتند. از نظر من یک فیلم بفروش جذاب اجتماعی خوب، «جدایی نادر از سیمین» است. هم قصه دارد و هم معضل اجتماعی است و هم بازده سرمایه دارد و صنعت سینما را می چرخاند. فیلم «مهمان مامانم، یا «پری» یا «دایره زنگی» هم جزو همین دسته است.
در این فیلم هایی که مثال زدید به غیر از «جدایی نادر از سیمین» شما حضور داشته اید. اما با نگاه به همین چند فیلم و مقایسه با فیلم های امروز، انگار ادبیات سینما تغییر کرده، الفاظی که استفاده می شده برای سینما فرق کرده. به سمت سینمایی رفته ایم که قبلا تلویزیون پیشتاز بیان چنین داستان های بی محتوایی در آن بود. حتی این موضوع در مدیران ارشد سینمایی دولت قبل و گاهی اوقات در این دولت هم رایج شده که به جای ارائه گزارش از الفاظ عامیانه برای حرف هایشان استفاده می کنند.
آن ها برای این که سینماگر، سینمادار یا تماشاگر سینما را با خودشان و حرف هایشان هم سو کنند، حاضرند از ادبیاتی که رایج سیاست است، فاکتور بگیرند و به جایش از الفاظی مثل «ما آن قدر مرد هستیم که فلان کار را بکنیم، یا نکنیم» یا این که «مردم ولی نعمت ما هستند» یا مثلا «ما آن قدر با معرفت هستیم که مردم را در جریان قرار دهیم!» این حرف ها، در قاموس سیاسی نمی گنجد. همین اتفاق در بطن ساخت فیلم های سینما هم افتاده. همان قدر که شما می گویید باید به زبان مردم راه بیاییم، به سمت عوام گرایی رفت است.
من این را قبول ندارم که عوام گرایی زیاد شده. گاهی اوقات باید از برهان خلف استفاده کنیم، سیاست گذاران دولتی ما فیلم هایی را سفارش می دهند که یا قصه یا بازیگران سازنده الکنی دارد. فیلم حرفی برای گفتن دارد که مخاطب داشته باشد. هزینه های گزاف برای این فیلم ها صرف شده و به بی راهه رفته چرا؟ چون یک مدیر سینمایی می خواسته که چنین فیلمی ساخته شود و در جشنواره هم جایزه هایی را درو کند تا بگوید این فیلمی که من ساخته ام، چقدر مورد اقبال داوران قرار گرفته است، ولی این فیلم بی ارزش است، نه فیلم هایی که مخاطب دارد. به نظر من باید برای فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» دولت سرمایه گذاری و حمایت کند.
وقتی که حمایت دولتی از ساخت چنین فیلم هایی نمی شود، همان فیلم هایی که شما می گویید عوام گرایی است رشد می کند. فیلمی باید ساخته شود که علاوه بر حرف شنیدنی، تمام موقعیت ها را برای جذب مخاطب داشته باشد، ولی گاهی اوقات شما با یک فیلم سرگرم کننده می توانید برای فیلم بعدی تان بذر بپاشید. برای سینما باید قالبی را انتخاب کنید که تماشاچی هم یاد بگیرد و هم جذب شود، پول بدهد و بلیت بخرد و لذت ببرد.
اگر تکلیف یک فیلم با مخاطبانش روشن باشد، حتی می تواند قبل از اکران، درآمدش را تخمین بزند و پولش را بشمرد.
بذرپاشیدن هم حدی دارد. بعضی فیلم ها سری دوزی شده!
چرا فیلم هایی که ما می سازیم یک و دو و سه دارد؟! چون مخاطب را شناخته ایم.فیلمی مثل «اخراجی ها» 9 میلیارد تومان می فروشد. باز هم ساخته می شود و باز هم می فروشد. مگر می شود پس چون این همه فروخته همه آدم هخا شعور آن را نداشته اند که فیلم بد را از خوب تشخیص بدهند؟ بعضی فیلم ها حتی اسمش هم در ذهن سپرده نمی شود. حتی خانواده و دوستان طرف نمی روند فیلم دوستشان را ببینند. ساخت چنین فیلمی برای سینما مخرب تر است یا فیلمی مثل «اخراجی ها»؟! سخیف این فیلم هاست.
یعنی شما معتقدید جهت گیری سینما به سطح سواد و بینش مردم ربطی ندارد؟
نه. همه جای دنیا این فیلم های تجربی وجود دارد و برایش سینمای خاصی درنظر می گیرند. اگر بخواهند مخاطب دیگری را در نظر بگیرند، بر آن اساس فیلم می سازند و اگر شکست بخورد، یک شکست معمولی است، نه یک شکست فاحش.
برای شما می توانم از فیلم های تهمینه میلانی مثال بزنم، او شماره یک فیلمی را می سازد و با استقبال مردم به سراغ ساخت شماره دوم آن هم می رود. چون هم حرف مشکلات مردم را می زند و هم مردم را می خنداند، چون ظرف انتخابی اش جواب داده.
ولی قشر فرهیخته و صاحب نظر نسبت به این آثار موضع می گیرند، چون از نظر آنان شعارهای دم دستی دارد.
مگر حرف آن ها وحی منزل است؟
نه، ولی زمانی که از همین قشر تایید و تحسین می شنوند، وحی منزل می شود!
خودشان وارد گود شوند و فیلم بسازند تا ببینیم چی می سازند! این حرف دوستان دم دست است نه شعارهایی که در فیلم داده می شود. شما در مورد هر فیلمی حتی گودار هم می توانید این حرف را بزنید که مثلا فلسفه فیلم هایش دم دست است و برای زمان خودش بوده.
خب پس در هر بخشی می توانند این حرف را بزنند. مثلا وودی آلن را زیر سوال ببرند…
بله، ولی وودی آلن در بدترین شرایط فیلم سازی اش عرفان آبکی تحویل جامعه نداده! مثل خیلی از فیلم هایی که می توانم مثالش را بزنم.
ببینید، مثل خیلی از فیلم های روشن فکرانه، خیلی از فیلم هایی که من ازش حرف زدم هم ممکن است بد از آب دربیاید. من از همه فیلم هایی که برای عموم ساخته می شود، دفاع می کنم. فقط این را بگویم که هنوز هم بعضی ها از شعار تحت تاثیر قرار می گیرند.
خب طبیعی است که عده ای از بحث شعار گذر کرده اند و عده دیگر هنوز نه. شما اگر جامعه را تقسیم بندی کنید، دیگر نمی گویید فیلمی مثل «چارچنگولی» خوب است یا بد؟ یا فیلم «آتش بس 2» خوب است یا بد؟ سینما باید دسته بندی شود و من هم برهمین اساس کار می کنم. اصلا دلیلی بر این نیست که سینمای بدنه را قبول داشته باشم و با سینمای روشن فکر مخالف داشته باشم یا برعکس. فقط مخاطبانم را می شناسم.
من در چهارچوب های مختلفی کار می کنم و همه کارهایم را نمی توان در یک دسته و یک طبقه جا داد.
شما در هر دو سینما کار کرده اید. پس بهترین گزینه هستید تا این عوام گرایی را توضیح دهید.
ببینید، ما چند وقت پیش فیلمی را کار کردیم به نام «آن چه مردان درباره زنان نمی دانند.» که درباره عدم صداقت مرد به زن بود و فروش خوبی هم کرد. این فیلم تا به حال در سه جشنواره خارجی جایزه گرفته. در نروژ رئیس جمهور این کشور به من و خانم فاطمه گودرزی جایزه داد و جایزه بهترین فیلم هم به قربان محمدپور رسید. یعنی یک فیلم پرفروش هم می تواند در یک جشنواره جهانی بدرخشد، چون موضوع اجتماعی و اخلاقی مهمی را مطرح کرده و در نهایت نتیجه گیری هم کرده و این نکات در نگاه داوران و مخاطبان بین المللی امتیاز محسوب می شود.
ولی شما فیلم های بهتری هم در کارنامه حرفه ای تان دارید. حتی در همین چهارچوب سینمای بدنه هم در فیلم هایی مثل «دنیا» و «ازدواج به سبک ایرانی» و «نقاب» بازی کرده اید که اگر به جشنواره های بین المللی فرستاده شوند شاید جایزه هم بگیرند. ولی مسئله این است که چنین جایزه هایی تا چه حد می توانند ملاک ارزش گذاری روی فیلم باشند؟
اصلا حرف من این است که جایزه دادن به این فیلم ها نشان می دهد که داوری و سنجش جشنوراه های مهم نیست. می خواهم بگویم ما در طول سال ها فیلم هایی ساخته ایم که مخاطب عام داخلی را هدف گرفته بودند و اصلا برنامه ای برای حضور در جشنواره های خارجی نداشتند، وگرنه همان فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» می توانست یکی از جایزه بگیرترین فیلم های سینمای بعد از انقلاب باشد.
در همان جشنواره «بالیوود فستیوال» خیلی از چهره های شاخص سینمای هند و نروژ حضور داشتند و بعد از دیدن فیلم می گفتند: «ما تا به حال چنین تصویری از سینمای ایرانی سراغ نداشتیم. چرا همیشه در فیلم هایتان تصویرده کوره ها و زندگی فقیرانه را نشان می دادید؟ شما که خیابان ها و خانه های به این زیبایی دارید، چرا فقط فضای تیره و نکبت زده کشورتان را در فیلم هایتان تصویر می کنید؟» یعنی یک فیلم تجاری برداشت سینماگران خارجی را نسبت به فیلم های ایرانی عوض کرد. فیلم برای کشورهای اسکاندیناوی و تلویزیون هند و بسیاری از کشورهای اروپایی خریده شد و با زیرنویس به نمایش درآمد.
اگر تکلیف یک فیلم با مخاطبانش روشن باشد، حتی می تواند قبل از اکران، درآمدش را تخمین بزند و پولش را بشمرد. کاری که ما می کنیم، این است که قبل از عرضه یک فیلم، دقیقا می دانیم که چقدر مخاطب داریم و این مخاطبان چه طیف ها و طبقاتی از جامعه را تشکیل می دهند و بازدهی اقتصادی شان برای سینما چقدر است.
به همین دلیل است که نسخه های دوم و سوم فیلم هایی مثل «اخراجی ها» و «رسوایی» ساخته می شود و موفق هم هست. من حتی زمانی که برای کودکان کتاب می نوشتم، کتاب هایم دنباله داشت و موفقیتشان ادامه پیدا می کرد. میزان این موفقیت را از اول پیش بینی می کردم، چون می دانستم مخاطب این کتاب ها چه کسانی هستند و چند نسخه خواهند خرید.
الان دقیقا همین کار را در سینما هم داریم می کنیم. «آن چه مردان درباره زنان نمی دانند 2» به زودی تولید خواهدشد و هنوز هیچی نشده 20 تا سرمایه گذار متقاضی مشارکت در تولید این فیلم هستند. چرا؟ چون موضوعی اجتماعی را در قالب طنز مطرح می کنیم و ضمنا از بازیگرانی استفاده کرده ایم که مورد توجه مردم اند.
این وسط فیلم هایی مثل «جدایی نادر از سیمین» هم هستند که هم مخاطب خاص دوستش دارد و هم مخاطب عام و حتی در بین مخاطبان خارجی هم طرفدار دارد. حرف این فیلم این است که از دروغ و قضاوت پرهیز کنیم. فیلم «رسوایی» که شما بازی کرده اید هم همین حرف را می زند و پیامش پرهیز از دروغ و قضاوت است، اما این جا و آن کجا؟ این دوگانگی از کجا ریشه می گیرد؟
این دو مسیر متفاوت است. آن فیلم برای مخاطبانی ساخته شده که خاص تر هستند، در حالی که «رسوایی» برای تماشاگر عام ساخته شده و به همین دلیل فروش بیشتری هم دارد. شما از اول باید زبان و لحن فیلمتان را براساس مخاطب هدفتان انتخاب کنید. در آن صورت می توانید درآمدتان در گیشه را قبل از شروع اکران محاسبه کنید و حتی شروع کنید به تدارک تولید فیلم بعدی تان.
تلویزیون را در شکل گیری الگوهای عامه پسند و قالب ها و کلیشه های امروزی چقدر موثر و مقصر می دانید؟ مثلا این در سریالی تلویزیونی، یک مجرم خطرناک صرفا با یک لحظه پشیمانی یا تجربه یک احساس معنوی، تبرئه می شود و به قول معروف «متحول می شود» روی ادراک و داوری مخاطب اثر منفی نمی گذارد و آسان گیری و سهل انگاری را رواج نمی دهد؟
حتی همین نمونه هایی که از نظر شما ضعیف و غلط هستند، در سطح دیگری در جامعه ما اثرگذار است. من اصلا مخالف این رویکرد نیستم. یک سری از منتقدان و کارشناسان ما به همین نکته توجه ندارند. الان برنامه ای به اسم «خندوانه» پخش می شود که الگوی خیلی ساده ای دارد. مردم ما نیاز به تفریح و خنده دارند و در این برنامه کسانی می آیند که می گویند و می خندند و می خندانند.
شاید به نظر شما این کارها مبتذل یا شعاری باشد و به «خندوانه» نمره پایینی بدهید، حق هم دارند، چون ساختار و محتوای این برنامه اصلا ویژگی خاصی ندارد و خیلی معمولی است. اما ببینید همین برنامه چقدر طرفدار دارد و چطور نیاز عمومی جامعه ما به شادی و نشاط را برطرف می کند. خب با چه استدلالی می توان گفت که خندوانه برنامه ضعیفی است؟ برنامه ای که تا این اندازه موفق است و توانسته شبکه گمنام نسیم را در جامعه مطرح کند، حتما هوشیار بوده که به این جا رسیده است. الان برنامه های ماهواره ای باید خودشان را با «خندوانه» تنظیم کنید.
همه این ها نیاز جامعه را برطرف می کنند و به همین دلیل حضورشان لازم است و موفق هم هستند. چطور می توان چنین برنامه هایی را رد کرد؟ در سینما هم باید محصولاتی مطابق با نیازها و خواسته های همه قشرها و گروه ها تولید شود. هم فیلم هنری و اجتماعی نیاز جامعه ماست و هم فیلم کمدی. هر دو باید ساخته شوند.
به هر حال شما در خط دادن به کارگردان ها و تعیین ساختار برخی فیلم ها موثر بوده اید. مثلا شاهکاری مثل «لیلا»ی مهرجویی با کمک و همراهی شما ساخته شد و الان با گذشت این همه سال هنوز طرفدار دارد و فیلم خاطره انگیزی شده است. سوال من این است که چرا آقای شریفی نیا که این قدر ذهن بازی دارد و می تواند مسبب ساخت فیلم های خوب شود، به جای تکرار تجربه «لیلا» به سراغ آثاری مثل «آن چه مردان درباره زنان نمی دانند» یا «رسوایی» می رود و این جریان را بسط می دهد؟
من جریانی را بسط نمی دهم. آن فیلم هم یکی از کارهایم است.
ولی از «اخراجی ها» به این سمت کمتر فیلمی در کارنامه شما وجود دارد که مخاطب خاص هم بپسندد و منتقد هم تحویلش بگیرد.
برایتان مثالی می زنم. چند سال پیش ما فیلمی ساختیم به اسم «نصف مال من نصف مال تو» که اسم و عنوانش اصلا آن سوی سینمای تجاری است، ولی هم محتوا و هم ساختار خوبی داشت و هم کل جوایز جشنواره را درو کرد و هم فروش بالایی داشت.
شما «نصف مال من نصف مال تو» را با «لیلا» مقایسه می کنید؟
آن فیلم هم حرف برای گفتن داشت و به کودکان خوراک ذهنی و فکری می داد. چون اسمش سخیف است شما جدی اش نمی گیرید، ولی فیلم قابل دفاعی است.
موضوع اصلا فیلم نیست. شما «دایره زنگی» را هم در کارنامه دارید که فیلم بسیار خوب و موفقی است. کسی هم به اسمش ایرادی نمی گیرد.
این هم یکی دیگر از تجربه های این اواخرم است که اتفاقا به معضلات جامعه می پردازد و فیلم زیبایی است. امسال فیلم «سه بیگانه» را دارم که کمدی بسیار جذابی است. در کنارش «آن چه مردان درباره زنان نمی دانند 2» و «رسوایی 2» هم ساخته شده که اکران خواهند شد.
هرکدام از این فیلم ها ارزش هایی داند و در نوع خود قابل بحث اند. علاوه بر این ها من در تلویزیون هم چند سریال مهم دارم که باید درباره آن ها صحبت شود، نه این که با برچسب عامه پسند از کنارشان عبور کنیم. مثلا «معمای شاه» یا سریال های «کیمیا» و «بی قرار» و «کیف انلگیسی» که هر کدام در سطحی و برای گروه خاصی از مخاطبان ساخته شده اند.
من در چهارچوب های مختلفی کار می کنم و همه کارهایم را نمی توان در یک دسته و یک طبقه جا داد. منتقدها معمولا یک کار ضعیف را پیراهن عثمان می کنند، ولی چندین کار دیگر را در چهارچوب های مختلف نادیده می گیرند. من فیلمی مثل «رسوایی» را در ردیف فیلم های خوب قرار می دهم. «رسوایی» تاثیر عمیقی روی مخاطب گذاشت و براساسش گلی متن نوشته شد و نقاشی کشیده شد.
مگر یک فیلم چقدر می تواند تاثیرگذار باشد؟ یا «خودزنی» که به نظرم فیلم بسیار مهم و باارزشی است. من در جریان های مختلفی فعالیت می کنم و هدفم این است که هم خودم راضی باشم و هم مخاطبانم را راضی کنم.
لیست آثار هنری محمدرضا شریفی نیا
در ادامه بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا باید بگوییم در جدولهای جداگانه میتوانید فهرست آثاری که او در آنها به هنرنمایی پرداخته است را مشاهده کنید.
آثار سینمایی محمدرضا شریفی نیا
سال تولید | نام فیلم | کارگردان | نقش |
---|---|---|---|
۱۳۷۰ | اوینار | شهرام اسدی | |
۱۳۷۱ | هنرپیشه | محسن مخملباف | |
۱۳۷۳ | آدمبرفی | داود میرباقری | تاجر |
۱۳۷۳ | پری | داریوش مهرجویی | |
۱۳۷۴ | برج مینو | ابراهیم حاتمیکیا | منصور |
۱۳۷۵ | ابر و آفتاب | محمود کلاری | دستیار کارگردان |
۱۳۷۵ | لیلا | داریوش مهرجویی | |
۱۳۷۵ | سینما سینماست | ضیاءالدین دری | |
۱۳۷۶ | جهان پهلوان تختی | بهروز افخمی | دستیار کارگردان – قصهنویس صحاف |
۱۳۷۷ | بازیگر | محمدعلی سجادی | |
۱۳۷۷ | شیدا | کمال تبریزی | امانی |
۱۳۷۷ | عشق کافی نیست | مهدی صباغزاده | |
۱۳۷۷ | بلوغ | مسعود جعفری جوزانی | |
۱۳۷۷ | افسانه پوپک طلایی | خسرو شجاعی | |
۱۳۷۷ | دختردایی گمشده | داریوش مهرجویی | |
۱۳۷۸ | میکس | داریوش مهرجویی | |
۱۳۷۹ | مونس | حمید رخشانی | ستار |
۱۳۷۹ | دختری بنام تندر | حمیدرضا آشتیانیپور | |
۱۳۷۹ | مسافر ری | داود میرباقری | متوکل |
۱۳۷۹ | خاکستری | مهرداد میرفلاح | زندنیا |
۱۳۸۰ | مربای شیرین | مرضیه برومند | آقای قندچی |
۱۳۸۰ | عروس خوشقدم | کاظم راستگفتار | بهنام |
۱۳۸۱ | دنیا | منوچهر مصیری | حاج رضا عنایت |
۱۳۸۱ | واکنش پنجم | تهمینه میلانی | حسین |
۱۳۸۲ | سیزده گربه روی شیروانی | علی عبدالعلیزاده | |
۱۳۸۲ | الهه زیگورات | رحمان رضایی | |
۱۳۸۳ | مکس | سامان مقدم | بازجو |
۱۳۸۳ | سالاد فصل | فریدون جیرانی | حمید دوستدار |
۱۳۸۳ | ازدواج به سبک ایرانی | حسن فتحی | حاج نصرت |
۱۳۸۳ | نقاب (پوکر) | کاظم راستگفتار | |
۱۳۸۳ | گیس بریده | جمشید حیدری | |
۱۳۸۴ | چه کسی امیر را کشت؟ | مهدی کرمپور | دکتر مطلق |
۱۳۸۵ | محاکمه | ایرج قادری | |
۱۳۸۵ | پارک وی | فریدون جیرانی | مهران روانبخش |
۱۳۸۵ | نصف مال من، نصف مال تو | وحید نیکخواه آزاد | بهرام |
۱۳۸۵ | اخراجیها | مسعود دهنمکی | صالح |
۱۳۸۶ | مهمان | سعید اسدی | |
۱۳۸۶ | دایره زنگی | پریسا بختآور | سرخی |
۱۳۸۶ | در شهر خبری نیست، هست | سیدرضا خطیبی | |
۱۳۸۶ | زنها فرشتهاند | شهرام شاهحسینی | رضا |
۱۳۸۶ | تسویهحساب | تهمینه میلانی | شاعر |
۱۳۸۷ | یک اشتباه کوچولو | محسن دامادی | منصور |
۱۳۸۷ | صندلی خالی | سامان استرکی | |
۱۳۸۷ | اخراجیها ۲ | مسعود دهنمکی | حاج صالح |
۱۳۸۷ | پسر تهرانی | کاظم راستگفتار | |
۱۳۸۷ | سوپر استار | تهمینه میلانی | کارگردان |
۱۳۸۷ | تهران ۱۵۰۰ | بهرام عظیمی | عنایت |
۱۳۸۷ | دعوت | ابراهیم حاتمی کیا | بازیگر |
۱۳۸۹ | سه درجه تب | حمیدرضا صلاحمند | |
۱۳۸۹ | اخراجیها ۳ | مسعود دهنمکی | حاج صالح |
۱۳۸۹ | پایاننامه | حامد کلاهداری | استاد بهرامی |
۱۳۹۰ | گیرنده | مهرداد غفارزاده | صفری |
۱۳۹۰ | اختاپوس | سیدجواد هاشمی | |
۱۳۹۰ | قلادههای طلا | ابوالقاسم طالبی | ساسان |
۱۳۹۰ | خودزنی | احمد کاوری | |
۱۳۹۱ | گامهای شیدایی | حمید بهمنی | |
۱۳۹۱ | قصه عشق پدرم | محمدرضا ورزی | |
۱۳۹۱ | پسکوچههای شمرون | کامران قدکچیان | |
۱۳۹۱ | رسوایی | مسعود دهنمکی | |
۱۳۹۲ | معراجیها | مسعود دهنمکی | |
۱۳۹۲ | آنچه مردان درباره زنان نمیدانند | قربان محمدپور | |
۱۳۹۳ | شانس، عشق، تصادف | آرش معیریان | |
۱۳۹۳ | سه بیگانه | مهدی مظلومی | دیوید |
۱۳۹۴ | رسوایی ۲ | مسعود دهنمکی | |
۱۳۹۴ | آس و پاس | آرش معیریان | ملک سلمان |
۱۳۹۴ | ثبت با سند برابر است | بهمن گودرزی | منصور آب شک |
۱۳۹۵ | قرارمون پارک شهر | فلورا سام | |
۱۳۹۵ | سوفی و دیوانه | مهدی کرم پور | رضا |
۱۳۹۵ | پشت دیوار سکوت | مسعود جعفری جوزانی | جانشین استاد بازرگان |
۱۳۹۶ | هوس | محمد خراطزاده | سرگرد مروتی |
۱۳۹۶ | دختر شیطان | قربان محمدپور | |
۱۳۹۶ | داش آکل | محمد عرب | |
۱۳۹۶ | خالتور | آرش معیریان | ساشا عضدی |
۱۳۹۷ | مأموریت غیرممکن | یعقوب غفاری | پروفسور کمالی |
۱۳۹۷ | پیشونیسفید ۳ | جواد هاشمی | سالار |
۱۳۹۷ | ایکسلارج | محسن توکلی | |
۱۳۹۷ | کلوپ همسران | مهدی صباغ زاده | امیر |
۱۳۹۸ | خروج | ابراهیم حاتمی کیا | |
۱۳۹۸ | زنها فرشتهاند ۲ | آرش معیریان | فرهاد |
۱۳۹۹ | عروس خیابان فرشته | مهدی خسروی | بازیگر و تهیهکننده |
مجموعههای تلویزیونی محمدرضا شریفی نیا
سال | مجموعه | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|
درحال ساخت | سلمان فارسی | داوود میرباقری | شبکه یک |
۱۴۰۰ | خاتون | تینا پاکروان | نماوا |
۱۳۹۸ | گاندو | جواد افشار | شبکه سه |
۱۳۹۶ | لژیونر | مسعود آبپرور | شبکه پنج |
۱۳۹۶ | تعطیلات رؤیایی | علیرضا امینی | شبکه دو |
۱۳۹۴ | معمای شاه | محمد رضا ورزی | شبکه یک |
١٣٩۴ | کیمیا | جواد افشار | شبکه دو |
۱۳۹۲ | ما فرشته نیستیم | فلورا سام | شبکه پنج |
۱۳۹۲ | بیقرار | فلورا سام | شبکه دو |
۱۳۹۱ | میلیاردر | علیرضا امینی | شبکه یکفصل اول و دوم |
۱۳۹۱ | یلدا | حسن میرباقری | شبکه سه |
۱۳۹۰ | سهمی برای دوست | مسعود اطیابی | شبکه یک |
۱۳۸۵–۹۱ | کلاه پهلوی | ضیاءالدین دری | شبکه یک |
۱۳۸۳–۸۹ | مختارنامه | داوود میرباقری | شبکه یک |
۱۳۸۹ | از یاد رفته | فریدون حسن پور | حضور افتخاری در قسمت آخرشبکه یک |
۱۳۸۹ | ملکوت | محمدرضا آهنج | ماه رمضانشبکه دو |
۱۳۸۹ | تبریز در مه | محمدرضا ورزی | شبکه یک |
۱۳۸۸ | سالهای مشروطه | محمدرضا ورزی | شبکه یک |
۱۳۸۶ | پیامک از دیار باقی | سیروس مقدم | شبکه یک |
۱۳۸۱ | سفر سبز | محمدحسین لطیفی | شبکه سه |
۱۳۷۹ | همسایهها | محمدحسین لطیفی | شبکه سه |
۱۳۷۹ | داستانهای نوروز | مرضیه برومند | شبکه یک |
۱۳۷۸ | ورثه آقای نیکبخت | مرضیه برومند | شبکه یک |
۱۳۷۰ | امام علی | داوود میرباقری | شبکه یک |
صفحه اینستاگرام محمدرضا شریفی نیا
محمدرضا شریفی نیا ، از سلبریتی های فعال در اینستاگرام بوده و ظرف چند سال اخیر 59 پست به اشتراک گذاشته که بررسی اینستاگرامش، در واقع مروری است بر بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا و فعالیت هنری ایشان در عرصه سینما و تلویزیون. لذا برای آشنایی با سبک زندگی دیجیتالی محمدرضا شریفی نیا و پشت صحنه فیلم ها و سریال هایی که ایشان در آن نقش آفرینی کرده است و بیوگرافی محمدرضا شریفی نیا ، به اینستاگرامش مراجعه کنید. آدرس اینستاگرام محمدرضا شریفی نیا @mohamadrezasharifinia میباشد و بیش از 1میلیون دنبال کننده دارد.