علت مهاجرت نکردن هنگامه قاضیانی از زبان خودش
هنگامه قاضیانی پس از ماجرای خداحافظی اش از بازیگری در مورد علت ماندن اش در ایران توضیحاتی جنجالی و مبهم ارائه کرده است.او نوشت: « اگر من اینجا موندم، درحالیکه میشد برم، دلیل این نیست که اگر ایرانی ها مهاجرت کردند کار خطایی کردند. اون ها هم جای دیگه ای جز ایران در قلبشان نیست. زمین خدا پهناور است. خیلی ها علی رغم میل شان رفتند.»
مهاجرت هنگامه قاضیانی
خداحافظی هنگامه قاضیانی از بازیگری
هنگامه قاضیانی متن خداحافظی اش را اینطور آغاز کرده و نوشته: «برای اولین و آخرین بار خواهش دارم همه شما یک جمله زیبا برای خداحافظی به یادگار برایم بنویسید. برای همه شماهایی که با عشق بی شرط از نسلهای متفاوت، سالها کنارم ایستادند.»
او متن خود را اینطور ادامه داده و نوشته: «بگذارید امشب در این حس غریب، اندوه را، برای یک شب هم که شده به ضیافت با شکوه زندگی دعوت کنیم.»
قاضیانی سپس با اشاره به اولین تجربه بازیگریاش در سینما در فیلم «سایه روشن» در ادامه متن خود آورده: «سال ۱۳۷۸ با سینما، شیدایی هایم راهش را پیدا کرد. چرا میگم حس غریب، چون در همان اولین فیلم که سعادت تجربه شاگردی کردن در حضور عزت الله خان انتظامی را داشتم در پلانی از فیلم به من گفتند: «دخترم حس تعریف کردنی نیست.» دوستتان داشتم و دارم و خواهم داشت تا روزی که زمین را ترک کنم.»
خانم مهری شیرازی، استاد باوقار من سینما را با شما آغاز کردم. بهتون قول دادم کم نگذارم و وفادار بمونم به مردم عزیز در راه هنر و فرهنگ، به اندازه وسعم تلاش کردم. قلبتان را میبوسم.
وداع من بعد از بیست و چهارسال خدمت با بازیگری.
هنگامه قاضیانی
ایران/تهران ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
محاکمه هنگامه قاضیانی
هنگامه قاضیانی بازیگر مشهور سینمای ایران که چندی پیش به جرم کشف حجاب دستگیر شده و به زندان اوین فرستاده شده بود محاکمه شد.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات هنگامه قاضیانی، بازیگر سینما و تلویزیون برگزار شد.
این جلسه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری برگزار شد. تاکنون از اتهامات مطروحه علیه او اطلاعی در دست نیست.
هنگامه قاضیانی روز یکشنبه ۲۹ آبان ماه، به دلیل آنچه که “ارتباط با رسانههای معاند و ضدانقلاب” عنوان شد، توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و سپس روز یکشنبه ۶ آذرماه، با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
بیوگرافی هنگامه قاضیانی
بیوگرافی هنگامه قاضیانی بانوی آرامش سینمای ایران، مریم زیبای جشنواره فیلم بلغارستان و اولین زن خواننده سینمای ایران پس از انقلاب را مطابق معمول از اینجا شروع میکنیم:
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی آمده است : او متولد 30 مرداد 1349 در مشهد ، بازیگر سینما و تلویزیون است.«بچه که بودم شنبهها روز خرید صفحه موسیقی و یکشنبهها روز خرید کتاب بود… من قبل از رفتن به مدرسه کتابخانهای داشتم با 148 کتاب. در دوران کودکی با کتاب و موسیقی انس داشتم و عادت داشتم که برایم کتابخوانده شود و موسیقی گوش کنم»
خانم بازیگر علاوه بر هنرپیشگی ، ترجمه کتاب و خوانندگی نیز می کند.
در ادامه بیوگرافی هنگامه قاضیانی میخوانیم : او بعد از تولد 8 نوه پسری متولد میشود و نامگذاریاش مربوط به همین اتفاق است: «وقتی بعد از 8 نوه پسری به دنیا آمدم عمهام گفت که این دختر با به دنیا آمدنش بعد از 8 پسر، هنگامهای به پا کرده است.» او به همین دلیل به کسانی که معتقدند قاضیانی مغرور و مدعی است حق میدهد و ریشه این قضاوت را در دوران کودکی خود میداند، دورهای که به قول خودش همه روی او زوم بودند، دختری که اولین نوه خانواده مادری و اولین نوه دختر خانواده پدریاش بوده است.
خانواده قاضیانی وقتیکه او دختری 8 ساله بود، به دلیل زندگی خانواده مادرش در تهران، برای ادامه زندگی به تهران میآیند، او معتقد است که در فضای تهران رشد کرده است اما با افتخار خود را دختر خراسان میداند. قاضیانی دوره دبیرستان را در مدرسه اتفاق در تهران میگذراند: «از همان دوره دبیرستان لیدر بودهام ،از همان گروه تئاتر مدرسه»
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی آمده است : وی فارغالتحصیل کارشناسی جغرافیای انسانی اقتصادی از دانشگاه آزاد اسلامی (شروع: دانشکده فنی دانشگاه آزاد مشهد – اتمام دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری) و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد فلسفه غرب از دانشگاه سان فرانسیسکو (آمریکا) میباشد.
«زندگی کردن مهمتر از دانشگاه رفتن است، نقشی که دانشگاه در زندگی من داشت این بود که مرا به فکر کردن واداشت.»
وضعیت تاهل و ازدواج
بیشترین جستجوها در بیوگرافی هنگامه قاضیانی درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
هنگامه قاضیانی در 18 سالگی ازدواج کرد، ازدواجی که 6 سال بعد به طلاق منجر شد و حاصلش پسری به نام اشکان است که با قاضیانی زندگی میکند.
وقتی که او 19 ساله بود تنها فرزندش که پسری به نام اشکان است را به دنیا آورد. هنگامه قاضیانی در سال 1373 وقتی 24 ساله داشت از همسرش طلاق گرفت و این زندگی در حالی به جدایی ختم شد که این زوج یک فرزند پسر پنج ساله داشتند
اتفاق تلخ جدایی
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی درباره ی طلاقش میخوانیم : من زن 24 ساله ای بودم که بچه 5 ساله داشتم و کلی از آروزهایم خراب شده بود البته این شکست یک فرصت بزرگ برای من به حساب می آید
برایم خیلی سخت بود هم مرد خودم باشم هم زن، شخصیت انسان در این مواقع دچار تکرار می شود و این اتفاق خیلی تلخ و سخت است
بیوگرافی پسرش
هنگامه قاضیانی میگوید : او مدتی پیش مهندسی ICT خود را گرفت و بلافاصله فوق لیسانس خود را در دانشگاه لولیا سوئد در ایران قبول شد و در حال حاضر مشغول تحصیل است. هنوز مشغول به کار نیست و امیدوارم با توجه به ذهن خلاقی که دارد در سال جدید بتواند به کاری که دوست دارد مشغول شود.
سال 91 نیز یک تجربه بازیگری در فیلم «جینگو» تورج اصلانی را داشت. در ابتدا قرار بود من نیز در این فیلم بازی کنم و با توجه به اینکه ما مادر و پسر هستیم می توانستیم در فیلم تجربه خوبی داشته باشیم ولی کار تورج اصلانی به تعویق افتاد و من سر کار دیگری بودم و همین مساله سبب شد تا «جینگو» داستانی برای جوانان باشد که خیلی بهتر شد. اشکان در این فیلم بازی کرد ولی آرزو دارم که اولین و آخرین کار او در سینما باشد، هرچند اشکان در ابتدا هیجانزده بازیگری بود اما در نهایت به این نتیجه رسید که بهتر است ادامه تحصیل دهد.
در حال حاضر ما دو نفر با هم زندگی می کنیم، البته من زیاد مادر خوبی نیستم. همیشه با خودم فکر می کنم که کاش یک زندگی آرام تری داشت، اما با این حال ما زندگی آرامی را در کنار هم داریم. اشکان هم روحیهاش به شدت درونگرا است. البته خانواده پدری اشکان برای او زحمات بسیاری کشیده اند به گونه ای که مادربزرگ پدری اشکان مادر اول اشکان بوده و زحمات بسیاری را برای او کشیده است و من مادر دوم او هستم.
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی درباره ی او و پسرش آمده است : رابطه من و پسرم رابطه درستی است این را به چند دلیل می گویم مهم ترین علتش اینست که دروغی بین ما وجود ندارد و همین همه چیز را درست پیش میبرد
ممکن است بعضی وقت ها به خاطر گفتن واقعیت رنج بکشیم اما مهم این است که به هم دروغ نمی گوییم
من بعضی وقت ها مادرش هستم ، یک وقت هایی خواهرش می شوم و خیلی وقت ها هم پیش آمده که دوست صمیمی اش بودم
عشق به بازیگری
قاضیانی به قول خودش همیشه یک عشق بازیگری بوده است، او معتقد است که بازیگری تجلی شیدایی انسانهاست و رهایی روحشان.
او بعد از اتمام تحصیل در مقطع کارشناسی تصمیم میگیرد وارد دنیای بازیگری شود اما به توصیه خانوادهاش این اتفاق را به تعویق میاندازد. در ادامه بیوگرافی هنگامه قاضیانی میخوانیم: «هیچ اجباری در کار نبود، خانواده من اهل هنر بودند و آشنا با این وادی، آنها فقط معتقد بودند که من باید کاملتر شوم و بعد به این مسیر گام بگذارم، خودم هم تردید داشتم، پس تصمیم گرفتم که فعلاً مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب کنم.» و این تصمیم میشود شروع یک سفر طولانی برای هنگامه قاضیانی جوان.
او در 23 سالگی به آمریکا میرود و در دانشگاه سانفرانسیسکو و رشته فلسفه غرب، تحصیلاتش در مقطع کارشناسی ارشد را شروع میکند : «فلسفه دغدغه من بود و جواز فکر کردن را برایم صادر کرد، همه آدمها فیلسوفاند فقط باید مجوز فکر کردن را برای خودشان صادر کنند. اما فلسفه من را خسته کرد، فلسفه ممکن است انسان را به دام مفاهیم گرفتار کند.»
او بعد از تحصیل به ایران برمیگردد و در سال 78 کتابی را ترجمه میکند که خود آن را سفرنامهای میداند درباره زندگی در آمریکا، این کتاب که توسط نشر ثالث منتشر شد به کشف و تصرف آمریکا توسط سفیدپوستان و ظلمی که در حق سرخپوستها روا شده است میپردازد، کتاب سرزمین مرد سرخپوست ، قانون مرد سفیدپوست نوشته نویسنده فقید آمریکایی ویلکومب واشبرن.
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی خیلیها ممکن است بپرسند چرا از ۳۰سالگی بازیگری را شروع کرد. او از ۲۲سالگی و قبل از اینکه برای تحصیل به آمریکا برود بهطور جدی برای بازیگر شدن تصمیم گرفت اما پدرش و خانواده پدریش خیلی دوست داشتند که او این کار را دیرتر شروع کند. جالب اینجاست که خانواده پدری او از لحاظ نگرش به هنر دید فوقالعاده بازی داشتند.
مادربزرگ او در زمان خودش عالم بود و هیچ فضای بستهای نسبت به حضور زن در اجتماع و هنر وجود نداشت. ادبیات، موسیقی و سینما در خانواده پدری و مادری او جاری بود. اما دلیلی که باعث شد آرزوهای او دیرتر عملی شود این بود که آنها این فضا را در او دیرتر میدیدند.
چون میدانستند به خاطر میزان حساسیتهایی که او دارد ممکن است آسیب ببیند، نه به خاطر اینکه محیط سینما خوب نباشد چون به نظر او این تفکر کاملا غلط است. آنها به این فکر میکردند که سینما یک صنعت است و اگر او بخواهد شکننده باشد، خیلی زود کنار میرود. شاید می بایست او مراحلی را در زندگی پشت سر میگذاشت تا قویتر شود و با شناخت وارد عرصه سینما گردد. این یک نوع روزه ناخودآگاه بود. مثل عاشقی که مدتها برای معشوقش منتظر میماند. او عاشقانه پای هنر ایستاد و این ایستادگی تا همین حالا ادامه دارد.
رویایی که به واقعیت پیوست
یک روزهایی بود که در خانهام در آمریکا مینشستم و برای گلهای گلدان به شکل بازیگر بازی میکردم. احساس میکردم روی سن هستم و آنها تماشاگران کار من هستند. چند سال بعد این اتفاق در واقعیت افتاد و آن رویا عملی شد.
علایق و حقایقی درباره هنگامه قاضیانی
در ادامه بیوگرافی هنگامه قاضیانی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
قاضیانی _برخلاف اغلب بازیگران_ بسیار کم حاشیه است و به همین دلیل علاقه چندانی به پرداختن به جزییات زندگی شخصیاش ندارد، آنقدر کم حاشیه است که ممکن است مدتها مصاحبه نکند مثلاً او از بهمن سال 94 تا اردیبهشت 96 با هیچ رسانهای مصاحبه نکرده است.
بزرگترین آرزو
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی درباره ی آرزوی او میخوانیم : کشاورزی را قبلا دوست داشتم و می خواستم در پایان عمر یک مزرعه بزرگ داشته باشم اما الان دوست دارم شرایط به گونه ای پیش برود که بتوانم بدون استرس مدام در سفر باشم
وصیت از 28 سالگی
من وصیت نامه ام را در سن 28 سالگی نوشتم و دائم تغییرش می دهم ، نه تغییرات تفکری که تغییرات جزئی که فکر می کنم لازم است روی آن اعمال می کنم
مثلا من اصلا برای خودم از مراسم خوشم نمی آید دوست دارم خیلی ساده از جهان بروم و این را مکتوب کردم ولای قرآنم است.
فقط یک وارث دارم و فقط می توانم برای او چیزهایی را تغییر دهم من در سن کم این افکار را داشتم شاید باورتان نشود اما در سن 29 سالگی اعضایم را هدیه کردم
عاشق چین صورتم
من عاشق سنم هستم ، عاشق خط و خطوطی هستم که روی صورتم می افتد چون این ها به من راهی را نشان می دهد که آمده ام و همین به من قدرت می دهد
عکس هایی که در این یکی دو سال دارم را بیشتر از عکس های جوانی ام دوست دارم چون کودک درونم هنوز زنده است
تجربه خوانندگی
در فیلم به همین سادگی آقای رضا میرکریمی محترم سال 86 که واقعا قدم ایشان با فیلمشان برای زندگی من یک اتفاق بزرگ بود، من ساری گلین را خواندم
از وقتی که یادم می آید آواز شنیده ام و موسیقی چیز مهمی در خانواده من بوده، اما تقریبا از سن خیلی خیلی کم فهمیدم که موسیقی روح مرا آرام می کند
رقصیدن و آواز خوانی
از پنج ، شش سالگی با موسیقی مأنوس شدم و شروع به رقصیدن و آوازخواندن کردم
کمکم بزرگ تر که شدم و به 14 ، 15 سالگی رسیدم، این موضوع به قدری برایم جدی بود که دوست داشتم خانمان خالی باشد فقط به دلیل اینکه من بتوانم بخوانم
خدا دوستم دارد
صادقانه بگویم به شدت به این موضوع اعتقاد دارم که نیروهایی به من کمک می کنند که مسیر را درست بروم و گرنه ممکن بود من هم مثل خیلی ها راه را اشتباه بروم
فکر می کنم خدا خیلی دوستم دارد که تا حالا اتفاق یا حاشیه ای در کنار شغلم نداشتم
آگاهی بازیگر
فلسفه جواز تفکر است و از نگاه من هنرمند نیاز به جواز برای تفکر دارد به خاطر اینکه آگاهی هنرمند را شجاع می کند و هنرمند شجاع می تواند اتفاق بزرگی را بعنوان مامور برای زمین رقم بزند
علاقه به کتابخوانی
زمانی خیلی مطالعه می کردم ولی 2 سالی است که مطالعه ام کم شده است اما همیشه روح کتابخوانی در من وجود دارد به گونهای که قبل از اینکه کلاس اول دبستان بروم، نزدیک به 183 کتاب داشتم.
مادرم آن زمان معاون شعبه بانک صادرات بود و زمانی که از سر کار می آمد، برایم کتاب میخواند. من بچهای با نیروی تخیل قوی بودم و این کتاب ها به نیروی تخیل من کمک می کرد. یعنی زمانی که کتاب «دختر کبریت فروش» را برای من می خواندند، تمام لحظات «دختر کبریت فروش» را تجربه می کردم. ادبیات و موسیقی در زندگی من نقش مهمی داشته است و از آنها استفاده می کردم.
هر اتفاق و پدیدهای چیزی به جهانبینی من میافزاید. ادبیات و موسیقی به من کمک زیادی میکند. من با اینکه در سن 18 سالگی مادر شدم ولی باز هم مطالعه در زندگیام وجود داشت. راستش را بخواهید هر زمان که در زندگی کم می آورم، مطالعه می کنم.
زمانی که کودک هستی و مطالعه می کنی به نظر میرسد قدرت چندانی برای تجزیه و تحلیل محتوای کتاب هایی که خوانده اید ندارید، اما وقتی که سن بالاتر می رود و به گذشته خود نگاه می کنید، متوجه می شوید که کاری که در سن یازده سالگی انجام داده اید، به دلیل تاثیرپذیری از مطالعه یک کتاب بوده است.
نویسندگی
شخصا دوست دارم که بنویسم، اما نوشتن جزو چیزهایی است که نمی توان گفت که من می خواهم یک کتاب و یا یک شعر بنویسم و بعد بلافاصله آن را شروع کنید بلکه حس و حال نوشتن باید بیاید. البته تا امروز چیزهایی را نوشته ام. پسرم برخی از این نوشته ها را خوانده و همیشه می گوید که چرا این نوشته ها را کتاب نمی کنی و یا چرا به نوشتن ادامه نمی دهی. جالب این است که همیشه با خودم فکر می کنم، اگر شده حتی یک کتاب از من منتشر شود باید منتشر شود. نه اینکه بگویم من یک کتاب نوشته ام، بلکه در درون من یک سری چیزها جمع شده که باید بنویسم.
جراحی زیبایی
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی آمده است : او هیچ گاه جراحی زیبایی نکرده است و خودش می گوید که عاشق چین و چروک ها و خطوط روی چهره هستم زیرا نشان می دهد که از چه راهی آمده ام و قدرتم را نشان می دهد. می گوید که عکس های را که بتازگی گرفته است از دوران جوانی اش بیشتر دوست دارد.
شغل دوم
تا امروز هیچ گاه شغلی به غیر از بازیگری را انتخاب نکرده ام و فکر نمی کنم بتوانم شغل دیگری را بپذیرم. شاید اطرافیانم هم از دست من ناراحت باشند که چرا این کار را انجام نمی دهم اما نمی توانم چون می خواهم روی این کار متمرکز باشم. هرچند یکی از کارهایی که دوست داشتم انجام دهم داشتن یک پرورشگاه بود اما می دانم که نمی توانم چراکه آخر هفته اول، کارم به بیمارستان می کشد.
نکات ویژهای درباره هنگامه قاضیانی
در ادامه بیوگرافی هنگامه قاضیانی نکات ویژه ای از او را میخوانیم.با ما همراه باشید.
1. برای ایفای نقش یک پزشک در فیلم «روزهای زندگی» ساعتها در بیمارستان سینا از نزدیک شاهد عملهای باز قلب و مغز بوده است.
2. در هیچکدام از جشنوارهها به تماشای فیلم نمیرود و ترجیح میدهد که فیلمها را در طول سال تماشا کند.
3. کاندیداها و رقبایش در جشنوارهها را دنبال نمیکند، معتقد است که این کار او را وارد رقابتهای نادرستی میکند که روحش را مخدوش میکند.
4. به دلایلی که آنها را شخصی میداند حاضر نیست مدل شود، این کار را برخلاف جهانبینیاش میداند.
5. حساب مردم امریکا را از سیاستمدارانش جدا میکند، معتقد است که چیزهایی از مردم آمریکا یاد گرفته که حتی از مردم ایران نیاموخته است.
6. درست در شب تولد 40 سالگیاش، پدرش را از دست میدهد.
7. بعد از ایفای نقش در فیلم «دلبری» تحت تأثیر نقشش مشکلات شدید روحی پیدا میکند. او در این دوران بیخوابیهای شدیدی را تجربه میکند، حتی تا 52 ساعت.
8. سکانس محبوب او در طول دوران بازیگریاش مربوط میشود به وداع با دخترش ( با بازی باران کوثری) در فیلم «من مادر هستم»
9. «رسول یونان» شاعر مورد علاقه اوست.
10. در کنسرتش قطعهها و ترانههایی از فرهاد و محمدرضا شجریان هم اجرا میکند. او محمدرضا شجریان را داوود دوران میداند.
11. خواننده داخلی مورد علاقه او قمرالملوک وزیری است و از خوانندههای خارجی موردعلاقه او میتوان به ماریا کالاس و بیلی هالیدی اشاره کرد. او همچنین طرفدار گروه موسیقی نیروانا است.
12. مخالف سزارین است و درد زایمان را درد آفرینشی میداند که مادر باید با تمام وجود آن را حس کند.
شروع فعالیت هنری از 30 سالگی
در بیوگرافی هنگامه قاضیانی آمده است : اولین تلاش قاضیانی برای بازیگری در سال 79 با شکست مواجه شد، وقتیکه او در تست بازی در نقش اصلی فیلم «زندان زنان» ساخته منیژه حکمت رد شد : «تجربه عجیبی بود، آنها به من گفتند تو آدم خاصی هستی اما به این نقش نمیخوری. این نقش برای رؤیا نونهالی بود که عالی آن را بازی کرد، خوشحالم که با آن نقش سخت بازیگری را شروع نکردم»
اما مهری شیرازی _ گریمور با سابقه سینمای ایران_ که از عوامل فیلم زندان زنان بود پس از آشنایی با قاضیانی، او را برای بازی در فیلم «سایه روشن» به حسن حکمت معرفی میکند و بهاینترتیب کارنامه بازیگری پرافتخار و محترم هنگامه قاضیانی آغاز میشود.
برای این فیلم حسن هدایت و عزتالله انتظامی از او تست میگیرند: «سالها بعد آقای انتظامی به من گفتند خیلی ممنون که آبروی ما را نبردی.»
قاضیانی بعد از این فیلم با فیلمهای «بازنده-1383» ، به آهستگی-1384» ، «روایتهای ناتمام- 1385» و «اقلیما-1385» پختهتر و کاملتر میشود، تا اینکه بازی در فیلم «به همین سادگی» – رضا میرکریمی در سال 1386 او را به قله بازیگری سینمای ایران میرساند و اولین سیمرغ قاضیانی را نصیبش میکند. فیلمی که در جشنوارههای بینالمللی هم موفق بود.
قاضیانی برای بازی در این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره وارنا بلغارستان میشودو شدیداً مورد توجه رسانههای بلغارستان قرار میگیرد، رسانههایی که حضور او را در کشورشان با تیترهای «مریم زیبا در بلغارستان» و «خورشید جشنواره وارنا» پوشش میدهند.
قاضیانی در فیلم سینمایی به همین سادگی نقش یک زن خانه دار شهرستانی را که در مناسبات شهری تهران امروزی دچار تردید در زندگی با همسرش شده بازی کرد که برای نقش آفرینی زیبایش در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بیست و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال 1386 را دریافت کرد.
بعد از به همین سادگی کارنامه درخشان کاری قاضیانی با فیلمهای «نیلوفر1387» ، «طاووسهای بیپر-1387» ، «بیداری رویاها 1388»، «سعادتآباد-1389» ، «میگرن 1390» و «من مادر هستم 1390» ادامه میابد تا اینکه بازی در فیلم «روزهای زندگی 1390» محمد باشه آهنگر او را صاحب دومین سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زنش میکند.
قاضیانی و هنر بازیگریاش نهتنها توسط جشنوارههای مختلف سینمایی ستوده شدهاند بلکه او بارها مورد ستایش منتقدین سینما هم قرار گرفته است و دارنده جایزه نقش اول زن جشنواره حافظ _ جشنواره منتقدین سینمای ایران_ نیز هست؛ تا جایی که حتی مسعود فراستی منتقد بیرحم و همیشه مخالف سینمای ایران هم بارها زبان به ستایش او باز کرده است.
روزهای زندگی فقط برای هنگامه قاضیانی سربلندي آفرینی نبود بلکه فیلم در ۱۰ بخش دیگر نیز کاندید شده بود که دیپلم سربلندي برترین فیلم، سیمرغ بلورین برترین کارگردانی، سیمرغ بلورین برترین فیلم برداری، سیمرغ بلورین برترین جلوههاي مخصوصاً می دانی، سیمرغ بلورین برترین چهره پردازی و دیپلم سربلندي برای برترین صداگذاری را دریافت کرد که در نیمه اول سال نیز فیلم اکران شد اگرچه فیلم در اکران عمومی چندان پیروز نبود.
قاضیانی در فیلم سینمایی برف روی شیروانی داغ در سال 89 و همچنین در فیلم سینمایی آینه های روبرو به کارگردانی نگار آذربایجانی به صورت افتخاری به ایفای نقش پرداخت.
بازی در سریال هم گناه
هنگامه قاضینی در سریال موفق شبکه نمایش خانگی یعنی سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی ایفای نقش کرد. او در این سریال در کنار پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، محسن کیایی، رویا تیموریان و مسعود رایگان ایفای نقش کرده است. پخش این سریال از اسفند سال 98 شروع شد.
هنگامه قاضیانی در سینما فیلم های زیادی را در کارنامه خود دارد که آخرین فیلمی که بازی کرده سازهای ناکوک نام دارد که توسط علی حضرتی کارگردانی شده و نقش هلیا را برعهده داشت
دوست داشتنی ترین نقش های هنگامه قاضیانی
از بین نقش هایی که تا امروز بازی کرده ام، نقش دکتر لیلا سهرابی در فیلم «روزهای زندگی» را خیلی دوست دارم. این نقش جان و روح من را گرفت. برای این نقش روزی 18 ساعت مواد منفجره با گریم و خاک روی صورت من میماند و من نمی دانستم که هر 3 ساعت یک بار این گریم باید از صورتم پاک شود و همین مسئله سبب شد تا پوست صورت من دچار خوردگی شود. این نقش به من دانش و زندگی پزشکی را یاد داد. من با این فیلم ناگهان وارد تاریخ شدم، تاریخی عجیب که در مقطعی از آن ناگهان صلح می شود و درست در زمانی که انتظار ندارید به شما حمله می شود.
از بین دیگر نقشهایم، نقش طاهره در «به همین سادگی» را دوست داشتم. البته من هیچ وقت نمی توانم در زندگی واقعی خود اینچنین زنی باشم. طاهره خیلی صبور بود. من با طاهره از هر لحاظ فاصله داشتم چه از لحاظ خانوادگی و چه شخصیتی، همین مسئله سبب شد تا طاهره این فیلم را دوست داشته باشم.
یک دیگر از نقش هایی که خیلی به آن علاقه دارم، نقشم در فیلم سینمایی «طاووس های بی پر» بود. این فیلم اثری چندان قوی نبود ولی اگر یک دکوپاژ و کارگردانی درجه یک برای این فیلم درنظر گرفته میشد قطعا اثر خوبی میشد. با تمام این احوال، نقشم در این فیلم را خیلی دوست دارم چراکه برای بازی در این نقش، صید سنتی گنجشک را یاد گرفتم. برای این فیلم خیلی زحمت کشیدم و خیلی چیزها را از این نقش یاد گرفتم. از این نقش یاد گرفتم چگونه زنی که شوهرش را از دست می دهد، مجبور می شود پا جای پای شوهرش بگذارد و زندگی خود را بگذراند.
برای بار دوم در فیلم سینمایی «بادیگران» نقشی را بازی کردم که طاهره نام داشت. هرچند تمام تلاش خود را کردم تا ناصر ضمیری نام این نقش را تغییر دهد، اما او این نام را بسیار دوست داشت و این کار را نکرد. من این نقش را بسیار دوست داشتم. طاهره به من یاد داد که چگونه زندگی کنم و در برابر مشکلات خود مقاوم باشم.
فعالیت های هنری دیگر
کارنامه هنری هنگامه قاضیانی به سینما محدود نمیشود، او از آغاز دوران بازیگری، تجربههای زیادی در تئاتر داشته است و خود را مدیون تئاتر میداند؛ اما شاید ویژهترین اتفاق غیر سینمایی زندگی قاضیانی اجرای کنسرت موسیقی در تالار وحدت باشد، کنسرتی که در آن قاضیانی در حضور بانوان به کمک گروه موسیقی 7 نفره اش آوازها و ترانههای قدیمی را در سال 1394 اجرا میکند: «این کنسرت تجربه جادوییای بود، مثل تجربه جادویی سیندرلا»
او همچنین استعداد آوازخوانیاش را مثل بازیگری ذاتی میداند، قاضیانی نه دوره بازیگری دیده و نه دوره آوازخوانی : «موسیقی و آواز نوعی اجرای آیین است، در خانواده ما حتی وقتی کسی فوت میکند یکی از مراسمهای ما این است که جمع میشویم و در سوگ او آواز میخوانیم.»
لیست آثار هنری
سینمایی
عنوان | سال | نقش | کارگردان |
---|---|---|---|
سازهای ناکوک | ۱۳۹۸ | هلیا | علی حضرتی |
زعفرانیه ۱۴ تیر | ۱۳۹۷ | میمنت | سیدعلی هاشمی |
به وقت خماری | ۱۳۹۶ | گلاب | محمدحسین لطیفی |
اردک لی | ۱۳۹۶ | نامادری بهرامی | بهروز غریب پور |
یک قناری یک کلاغ | ۱۳۹۵ | الهه | اصغر عبداللهی |
برادرم خسرو | ۱۳۹۴ | میترا | احسان بیگلری |
دلبری | ۱۳۹۴ | طوبی | سیدجلال دهقانی اشکذری |
هاری | ۱۳۹۳ | امیراحمد انصاری | |
پدر آن دیگری | ۱۳۹۳ | مریم | یدالله صمدی |
آزادی مشروط | ۱۳۹۲ | مژده | حسین مهکام |
جینگو | ۱۳۹۲ | تورج اصلانی | |
ساکن طبقه وسط | ۱۳۹۲ | شهاب حسینی | |
با دیگران | ۱۳۹۲ | طاهره | ناصر ضمیری |
به تهران خوش آمدید | ۱۳۹۲ | رضا سبحانی | |
بشارت به یک شهروند هزاره سوم | ۱۳۹۱ | مینو | محمدهادی کریمی |
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو | ۱۳۹۱ | محدثه | روحالله حجازی |
من مادر هستم | ۱۳۹۰ | ناهید مشرقی | فریدون جیرانی |
روزهای زندگی | ۱۳۹۰ | لیلا | پرویز شیخطادی |
میگرن | ۱۳۹۰ | رعنا | مانلی شجاعی فرد |
آینههای روبرو | ۱۳۸۹ | حضور افتخاری | نگار آذربایجانی |
برف روی شیروانی داغ | ۱۳۸۹ | حضور افتخاری | محمدهادی کریمی |
سعادتآباد | ۱۳۸۹ | تهمینه | مازیار میری |
بیداری رؤیاها | ۱۳۸۸ | رخشانه | محمدعلی باشه آهنگر |
طاووسهای بیپر | ۱۳۸۷ | طاووس | جواد مزدآبادی |
نیلوفر | ۱۳۸۷ | فیروزه | سابین ژمایل |
به همین سادگی | ۱۳۸۶ | طاهره | رضا میرکریمی |
اقلیما | ۱۳۸۵ | محمدمهدی عسگرپور | |
روایتهای ناتمام | ۱۳۸۵ | هنگامه | پوریا آذربایجانی |
به آهستگی | ۱۳۸۴ | مازیار میری | |
بازنده | ۱۳۸۳ | هنگامه | قاسم جعفری |
سایهروشن | ۱۳۸۰ | فرنگیس | حسن هدایت |