عکس بدون حجاب افسانه بایگان در تولد تنها عروسش
افسانه بایگان به تازگی عکسی از عروس و پسرش در فضای مجازی منتشر کرده است که مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.افسانه بایگان و عروسش در این عکس بی حجاب هستند.
- جنجالی شدن ارتباط بین همسر اول و دوم شهاب حسینی4 اسفند 1401
- همه ی ایرانی هایی که به شبکه GEM پیوستند را بشناسید17 اسفند 1399
افسانه بایگان بی حجاب
بیوگرافی افسانه بایگان
افسانه بایگان از شناختهشدهترین بازیگران زن سینما و تلویزیون ایران است که در بیش از سه دهه سابقه بازیگری، در بیش از 70 پروژه سینمایی و تلویزیونی حضور داشته و در مقاطع مختلفی مورد توجه مخاطب ایرانی قرار گرفته است. بایگان که ریشه علاقهاش به هنر را در کودکی یافته است، درباره بازیگر شدن میگوید: «مادرم علاقه زیادی به موسیقی و بازیگری داشت و مشوق من برای یادگیری موسیقی و بازیگری بود. وقتی مادرم در قید حیات بود هیچگاه به بازیگری علاقه نداشتم. آنقدر خواست بازیگر شدن من در مادرم قوی بود که پس از فوتش این خواسته به من منتقل شد.»
در بیوگرافی افسانه بایگان آمده است : او متولد 26 دی 1340 در تهران ، بازیگر سینما و تلویزیون است
افسانه بایگان که از مدرسه آذر تهران دیپلم گرفته بخاطر انقلاب فرهنگی از تحصیل دانشگاهی بازماند اما قبل انقلاب مقام دوم دختر شایسته سال را بدست اورد
ماجرای انتخاب نام افسانه
پدرم اسم افسانه را انتخاب کرد ولی مادرم مخالف بود می گفت ممکن است مانند یک قصه زندگی اش پرماجرا شود …
ولی پدرم گفته بود که اگر اینگونه هم شود چه اشکالی دارد ، بالاخره پدرم برنده شد و من هم اسم خودم را خیلی دوست دارم
بیوگرافی خانواده و اصالت افسانه بایگان
در بیوگرافی افسانه بایگان درباره ی خانواده اش آمده است : در خیابان فرانسه تهران به دنیا آمد ، عموی پدرش فصل الله بایگان از پیشگامان تئاتر و پدر پدربزرگش میرزا جواد موتمن الممالک نماینده اولین دوره مجلس ملی بود
مادرش به بازیگری علاقمند بود اما به دلیل پرورش در خانواده ای منضبط و سختگیر، موفق به فعالیت در این رشته نشد. پدربزرگ مادری افسانه بایگان مستشار دیوان عالی کشور بود و جد اعلای مادرش، میرزا محمدرضا مؤتمن السلطنه در دوره قاجار حاکم خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی بودهاست.
ازدواج و وضعیت تاهل افسانه بایگان
بیشترین جستجوها در بیوگرافی افسانه بایگان درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
همسر افسانه بایگان، مصطفی شایسته است که در سال ۱۳۳۷ در تهران متولد شد و فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۷ با فیلم «روز با شکوه» به کارگردانی کیانوش عیاری آغاز کرد و سپس با ساخت فیلم «مادر» به کارگردانی علی حاتمی و ساخت و توزیع دهها فیلم سینمایی ایرانی با کارگردانهای مختلف سینمای ایران به فعالیت خود ادامه داد.
این زوج در سال 1361 صاحب پسری به نام امیرعلی شدند که حالا در ایالت میشیگان آمریکا زندگی میکند.
نیما فلاح پسر افسانه بایگان است؟
علی ضیا در برنامه خوشا شیراز به افسانه بایگان گفت یک شایعه در مورد شما این بود که نیما فلاح پسر شماست . افسانه بایگان هم گفت نه اسم پسر من امیرعلی هست و خارج از ایران زندگی می کند.
علایق و حقایقی درباره افسانه بایگان
در ادامه بیوگرافی افسانه بایگان مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
علاقه افسانه بایگان به فیلم های آرنوفسكی
فیلم های خاصی را دوست دارم و ترجیح می دهم آنها را دنبال كنم مثلا كارهای دارن آرنوفسكی بخصوص چشمه اش را دوست دارم و در آن سیر ، فیلمهایی می بینم
کتاب شعر افسانه بایگان
در بیوگرافی افسانه بایگان جالب است بدانید او بهواسطه جو هنری خانواده در همان سالهای ابتدایی به ادبیات عرفانی و بهخصوص اشعار حافظ و مولانا علاقه پیدا میکند، علاقه و توجهی که ادامه پیدا میکند و در سالهای بعد دفتر شعری به نام «مهر مکتوب» از افسانه بایگان چاپ میشود که حاوی شعرهای او از 20 سالگی تا 42سالگی است.
خانم بایگان که عاشق شعر است می گوید: وقتی شعر می گویید ، شما هستید یک قلم و کاغذ و یک جریان سیال احساس که برروی کاغذ آورده می شود
افسانه بایگان دختر شایسته ایران
از نکات خواندنی در بیوگرافی افسانه بایگان مدال دختر شایسته ی اوست. زمانی که پانزده ساله بود در سال 1356 به تشویق مادرش در مسابقه دختر شایسته ایران شرکت کرد و نفر دوم شد. در آن سال، جلوه پالیزبان، فینالیست کرمانشاهی، به عنوان دختر شایسته ایران برگزیده شد. در این مراسم رسم بر این بود که دختر شایسته سال گذشته، شنل مخصوص را بر دوش دختر شایسته جدید میگذاشت.
علاقه افسانه بایگان به تنهایی
من در زندگی ام دوست صمیمی یا قدیمی ندارم برای اینکه تک فرزند بودم و از ابتدا عادت داشتم با خودم تنهایی بازی کنم
در دوران نوجوانی توپ را به دیوار می زدم و با خودم وسطی بازی می کردم و بعد آروم آروم به دلیل اینکه در خانواده ما کتاب مسری بود با این یار مهربان دوست شدم
به کمال رسیدم
من از تمام لحظات زندگی ام خوشحال هستم ، احساس می کنم به کمال زندگی کردم و به هیچ عنوان دوست ندارم به گذشته برگردم
در حال حاضر هم از این جایگاه اجتماعی ام چه خوب و چه بد راضی هستم
در سال 93 پسرم داشتم از ایران می رفت و مانند یک کودک گریه می کرد من هم گریه کردم، این همه صداقت از مرد 32 ساله آن روزها برایم شادی بخش بود
آن روز دیدم فرزندم درگیر و دار زندگی هنوز با صفا است و مانند یک کودک دو ساله راحت گریه می کند
غم انگیز ترین قصه زندگی افسانه بایگان
مادر من هفت سال سرطان داشتند و جز خودشان کسی تا اواخر نمی دانست. یک روز صبح برای صحنه خاصی از «سربداران» داشتم تمرین می کردم. مادرم گفت برای من چیزی را بیاور و وقتی داشتم بر می گشتم شنیدم که مادرم از خدا می خواست که من دیگر از پا افتادم و نمی توانم از رخت خواب بیرون بیایم؛ من را ببر!
سر کار رفتم و صحنه ای می گرفتیم که در آن تهکام بانو بسیار پریشان حال بود و راجع به مرگ صحبت می کرد. وقتی کار تمام شد به سر کوچه خانه که رسیدم ناگهان یک باد بهاری شروع به وزیدم گرفت و دل من ریخت! به سمت خانه دویدم و پله ها را بالا رفتم و وقتی به اتاق رسیدم، دیدم که همه جمع هستند و مادرم یک ربع قبل از اینکه من بیایم از دنیا رفته بود.
رد صلاحیت افسانه بایگان در انتخابات
در بیوگرافی افسانه بایگان آمده است : افسانه بایگان سال 1392 در انتخابات شورهای شهر و روستا از تهران ثبت نام کرد اما پس از اعلام نتایج تایید صلاحیت ها مشخص شد وی رد شده است
می گوید هیچگاه علاقه ای به سیاست نداشته و تنها هدفم خدمتگزاری به مردم بود و همچنان بعد از رد صلاحیت به قانون اساسی ایران و اسلام پایبندم
وی در سال ۱۳۹۲ از حسن روحانی حمایت کرد.
علت دوری افسانه بایگان از سینما
شما مریل استریپ را ببینید ، حتی در میانسالی ایفاگر نقش های چالشی با رنگ آمیزی های خاص خودش است
اما آیا در سینمای ما برای یک خانم میانسال نقش چالشی نوشته می شود؟ مسلما نه ، همه این موارد دست به دست هم داده تا من از این فضای سینما دور باشم
تجربه افسانه بایگان از طراحی صحنه و لباس
در بیوگرافی افسانه بایگان جالب است بدانید او در کنار بازیگری، طراحی صحنه و لباس را هم در فیلم شکوه بازگشت تجربه کرده است.
افسانه بایگان جزو زائران اربعین
از نکات خواندنی بیوگرافی افسانه بایگان حضور او در پیاده روی اربعین حسینی است. افسانه بایگان بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون که در راهپیمایی عظیم اربعین حسینی (ع) در سال ۹۵ حضور داشته است درباره این که چه حس و حالی از حضور در بزرگترین تجمع صلح آمیز جهان دارد، پاسخ داد: اصلاً گفتنی نیست، در مستندها تا حدودی با فضای پیاده روی اربعین آشنا شده بودم اما وقتی از نزدیک با موضوع برخورد می کند، کاملاً یک چیز دیگر است. این همه صفا و انسانیت همه به راه یک هدف است.
این بازیگر ادامه داد: وقتی به اطراف نگاه می کنم و آدم ها که حرکت می کنند، احساس می کنم یک نیرو و جذبه شدیدی که روز به روز هم در حال زیاد شدن است، انسان ها را به این سمت می کشاند و ان شاءالله که ما شاهد ظهور باشیم.
افسانه بایگان در خیریه کانون محبت
در بیوگرافی افسانه بایگان آمده است :او اقدام به راهاندازی یک خیریه با نام «کانون محبت» کرده است تا با شناسایی دانش آموزانی که بهدلیل مسائل مالی امکان تحصیل ندارند، آنها را یاری دهد.
این بازیگر درباره انگیزه راه اندازی این کانون گفت: از طریق یکی از دوستانم که مدیر مدرسه ای در یک روستا است در جریان قرار گرفتم که این مدرسه شبانه روزی ۸۰ دانش آموز داشته اما بهدلیل مشکلات معیشتی و رفت و آمد و یکسری مسائل خانوادگی و شخصی به ۳۰ نفر تقلیل پیدا کرده اند و بقیه درس را رها کرده و برای گذران زندگی خود و خانواده شان از تحصیل صرفنظر کرده و به نوعی مشغول کار هستند.
این بازیگر سینما و تلویزیون افزود: به غیر از مورد آن روستا ما فعلا در حال شناسایی ۴۰ مورد دیگر در جاده تهران – مشهد هستیم که شرایط سخت و عجیبی دارند و به دلایلی مثل بد سرپرستی، اعتیاد والدین، ابتلا به بیماریهای سخت و… ممکن است از تحصیل باز بمانند.
شروع فعالیت هنری افسانه بایگان از تئاتر
در بیوگرافی افسانه بایگان میخوانیم: بواسطه یکی از آشناهای خود در سال 1351 وقتی تنها 11 سال داشت بازی در فیلم کوتاه بوق به کارگردانی علی علیزاده را تجربه کرد و دیگر ادامه نداد
شهرت و درخشش افسانه بایگان در اولین فیلم
در ادامه اما با حوادث متعدد سیاسی و انقلاب فرهنگی نتوانست به ادامه تحصیل بپردازد تا اینکه از طریق چنگیز وثوقی (فامیل دور) از تست یک سریال مطلع شد
به این ترتیب بعد از قبولی در تست سال 1360 وقتی 20 ساله بود با سریال سربداران در جلوی دوربین رفت
در بیوگرافی افسانه بایگان آمده است او از معدود بازیگرانی است که توانستهاند از همان بازی اولشان در نقشی پررنگ حضور یابند و بهسرعت دیده شوند. بایگان در سال 60 و در کنار بازیگران بزرگی مثل سوسن تسلیمی، علی نصیریان و امین تارخ اولین بازی خود را تجربه کرد و با حضور در نقش ترکان خاتون در سریال «سربداران» به کارگردانی محمدعلی نجفی،بهسرعت مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار گرفت.
«سربداران» در سال 62 از تلویزیون ایران پخش و به یکی از پرمخاطبترین سریالهای ایرانی تبدیل شد. بایگان درباره حضورش در این سریال ماندگار میگوید: «اولین کار من بهعنوان یک شاه نقش بود و این فرصت و شانس بزرگی برای من محسوب میشد. دو سال حضور مستمر و پیگیر در کنار استادان بزرگ و شاخص باعث شد خیلی چیزها یاد بگیرم. سریال سربداران برای من مثل یک دانشکده شد و خیلی شروع خوبی بود.»
در بیوگرافی افسانه بایگان جالب است بدانید بازی او در سریال سربداران بخاطر استفاده از کلاه گیس با مخالفت تندروها توقیف شد اما در نهایت کارگردان نزد امام خمینی (ره) رفت و مجوز پخش آن را گرفت
دیگر تجربههای بازیگری افسانه بایگان؛ سودای سیمرغ در اواخر دهه 60
اولین بازی افسانه بایگان بسیار مورد توجه اهالی سینما قرار گرفت و بهزودی او را به بازیگری پرکار در سالهای دهه 70 تبدیل کرد. او پس از سریال «سربداران» در چندین فیلم سینمایی دهه 60 حضور پیدا کرد و توانست در اواخر این دهه، به چهرهای کاملاً آشنا در عرصه بازیگری سینمای ایران تبدیل شود.
در بیوگرافی افسانه بایگان میخوانیم : افسانه بایگان اولین بازی سینمایی خود را با فیلم «گمشده» به کارگردانی مهدی صباغزاده تجربه کرد و پس از آن در فیلمهای دیگری ازجمله «دبیرستان» ساخته اکبر صادقی،«حریم مهرورزی»به کارگردانی ناصر غلامرضایی،« تشکیلات» و «مکافات» ساخته منوچهر مصیری، «بگذار زندگی کنم» به کارگردانی شاپور غریب، «طوبی» اثر خسرو ملکان و «دو فیلم با یک بلیت» به کارگردانی داریوش فرهنگ ایفای نقش کرد.
بازی افسانه بایگان در فیلم «دو فیلم با یک بلیت» در سال 69 بسیار مورد توجه منتقدین قرار گرفت و نقطه عطفی در بازیگری افسانه بایگان در عرصه بازیگری سینما شد. در بیوگرافی افسانه بایگان آمده است: او برای بازی در این فیلم کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در نهمین جشنواره فیلم فجر شد.
دهه 70، پرکارترین دهه افسانه بایگان
پس از مورد توجه قرار گرفتن بازی افسانه بایگان در جشنواره فیلم فجر، این بازیگر بیش از پیش پرکار شد، به صورتی که در 23 فیلم سینمایی در دهه 70 ایفای نقش کرد.
افسانه بایگان در سال 74 با بازی در فیلم «خواهران غریب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، در کنار خسرو شکیبایی خوش درخشید و توانست برای دومین بار کاندیدای جایزه بهترین بازیگر زن سال از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر شود.
در بیوگرافی افسانه بایگان میخوانیم: افسانه بایگان در سال 75 و پس از 15 سال مجدداً بازی در یک سریال را تجربه کرد و در سریال «تنهاترین سردار» به کارگردانی مهدی فخیم زاده ایفای نقش کرد. او در دهه 70 چند سریال دیگر همبازی کرد که از میان آنها میتوان به سریالهای «زیر بازارچه» به کارگردانی رضا ژیان، «سرنخ» ساخته کیومرث پوراحمد، «روزهای زندگی» به کارگردانی سیروس مقدم و «آتش و شبنم» ساخته محمد ابراهیم سلطانیفر اشاره کرد.
هرچند در آن سالها افسانه بایگان در سینما هم در فیلمهای مطرحی بازی کرد که «پنجه در خاک» ایرج قادری، «مرد عوضی» محمدرضا هنرمند و «جهان پهلوان تختی» به کارگردانی علی حاتمی و بهروز افخمی مهمترین آنها بودند.
فاصله افسانه بایگان از سینما و بازی در تلویزیون
در بیوگرافی افسانه بایگان آمده است: او سپس از سال 1378 تا 1385 از سینما دوری کرد و بعدا گفت فراموش شدن برای اول بهتر از ماندن به هنر قیمتی بوده است
در دهه 80، افسانه بایگان در فیلمهای سینماییای مانند «کافه ستاره» به کارگردانی سامان مقدم و «سوپر استار» ساخته تهمینه میلانی ایفای نقش کرد و برای «کافه ستاره» کاندیدای جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فجر شد؛ اما حضور او از این دهه در سریالهای تلویزیونی پررنگتر شد.
در میان سریالهای ماندگاری که افسانه بایگان در آن سالها بازی کرده است، میتوان به «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمتالله اشاره کرد که بارها به دلیل استقبال مخاطبین از تلویزیون ایران پخش شده است.
افسانه بایگان از شروع دهه 90 بسیار کمکار شده و به بازیگری گزیدهکار تبدیل میشود. از شاخصترین فیلمهای سینمایی بایگان در دهه 90 میتوان به «نگار» به کارگردانی رامبد جوان و «پی22»؛ و در میان سریالهای او در این سالها میتوان به «شوق پرواز» به کارگردانی یدالله صمدی و «پریا» ساخته سعید سهیلیزاده و «دل» به کارگردانی منوچهر هادی اشاره کرد.
او درباره کمکاری خود در این سالها میگوید: «من هم مثل بقیه در کارنامه کاریام فراز و نشیب داشتهام. البته من همیشه گزیدهکار بودهام؛ اما در این سالها تصمیم دارم که به هر قیمتی در عرصه بازیگری حضور نداشته باشم.»
گفتگوی خواندنی با افسانه بایگان
چه خاطره ای از دوران کودکی دارید؟
خیابان سهروردی جنوبی که با پدر و مادرم سپری کردم خیلی خوب یادم است. من از هشت یا نه ماهگی ام نیز خاطره ای در ذهن دارم! در آن سن در بغل دایه ام بودم و مادرم می خواست به خیاطی برود و از اینکه می خواستند من را تنها بگذارند ناراحت بودم. همچنین دوران مدرسه و دورانی که وارد اجتماع می شود نیز خاطرات خوبی را در ذهنم ایجاد می کند.
آخرین باری که به خاطراتتان فکر کرده بودید، چه زمانی بود؟
گاهی لحظاتی از گذشته و خاطرات انسان برایش زنده می شود ولی اینکه به طور مداوم به آنها فکر کند، چنین نیست.
افسانه بایگان چگونه بازیگر شد؟
یازده ساله بود که برای نخستین مرتبه، تجربه نقش آفرینی مقابل دوربین سینما را با بازی در فیلم کوتاه «بوق» تجربه کرد. هشت سال بعد از آن تاریخ، دختری 19 ساله با شاه نقشی در سریال «سربداران» از قاب تلویزیون به مردم معرفی شد که خیلی زود جای خود رادر دنیای تصویر و توجه مخاطبان باز کرد.
این بازیگر افسانه بایگان نام داشت. بانوی هنرمندی که نه تنها حضور وی در آثار سینمایی، گیشه را از مخاطبان پر میکرد که از نگاه داوران جشنواره فیلم فجر نیز سه بار کاندید دریافت سیمرغ بلورین شد.
در ابتدای گفتوگو برگردیم به سالها قبل، به گذشتهای که افسانه بایگان در آن 11 ساله بود و برای اولین مرتبه مقابل دوربین ایستاد و بازیگری را تجربه کرد. از اینکه چگونه در آن سن و سال به پروژه سینمایی «بوق» پیوستید بگویید؟
خانوادهام مرا در کلاسهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان ثبت نام کرده بودند و من در فعالیتهای مختلف آن مرکز شرکت داشتم. وقتی قرار شد این فیلم ساخته شود، از میان بچههایی که در آن مرکز فرهنگی حضور داشتند من برای ایفای آن نقش انتخاب شدم.
نقشی که در آن فیلم بازی کردید چه بود و چه دنیای داشت؟
قصه فیلم، داستان چند بچه بود. کودکان بازیگوش یک محله که با دوچرخههای خود در کوچهها میچرخیدند و مدام بوق میزدند و با این بوق زدنهای خود، پیرمردی که ساکن یکی از خانههای آن محل بود، عاصی و بیخواب کرده بودند.
طوری که او با عصبانیت دوچرخههای آنها را گرفته و در حیاط خانهاش نگه داشته بود. بچهها که دوچرخههای خود را از دست داده بودند برای بازپس گرفتن آنها با خود تصمیم گرفتند که هدیهای برای پیرمرد تهیهکنند تا با این روش، بتوانند دوچرخههایشان را از وی بگیرند.
سه بچه در این فیلم محور قصه بودند که یکی از آنها من بودم. دو نقش دیگر را پسر فریدون مشیری و دختر منصور مشیری بازی میکردند. این سه مغز متفکر گروه (خنده) هدیه را تهیه کردند و در نهایت هم دست من دادند تا به پیرمرد بدهم و دوچرخهها را تحویل بگیرم، من نیز همین کار را کردم.
در فیلم دوچرخهها را که پس گرفتم و دور شدیم. پیرمرد هدیه را باز میکند و میبیند، کادویش یک «بوق» است (خنده) و فیلم با صدای بوق زدنهای بچهها که در کوچهها بازی میکردند به اتمام رسید.
این بازی کودکانه در فیلم کوتاه بوق، نخستین تجربه بازیگری شما بود، بعد از آن چگونه شد که مسیر بازیگری را ادامه دادید؟
خودم هم راز این ماجرا را نمیدانم. دختر عموی پدرم،از کودکی روی صحنه بازیگری کرد. دختر مرحوم فضلاله بایگان را میگویم. یک روز که با هم درمورد اینکه چه شد وارد دنیای سینما و تصویر شدم، صحبت میکردیم. ایشان که مرسده نام دارند معتقدبود مسیر سینما و تئاتر مرا صدا زده است. واقعا هیچ دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد.
زیرا بعد از بازی در فیلم کوتاه «بوق»، سالها به دور از تصویر، فیلم و سینما در حال زندگی بودم و دور از این فضاها قرار داشتم تا اینکه دو مرتبه در 19 سالگی باز اتفاق «سربداران» پیش آمد و دوباره به دنیای بازیگری برگشتم این بار دیگر انگار این راه برایم رقم زده شده بود. این مسیر به دنبال من آمد و به واقع من به دنبال بازیگری نبودم.
البته دنیای توجهها از شما دور نبود. قبل از 19 سالگی و ورود به دنیای بازیگری در فضای حرفهای سریال «سربداران» یک بار به عنوان دختر شایسته ایران انتخاب شدید؟
بله. این انتخاب از آن دست اتفاقات بود که در آن زندگی یک نفر را به سمت شهرت و دوربین صدا میزند. انگار ماموریتی برایم بود که در مقاطع زندگیام، به این شکل در دنیای تصویر حضور داشته باشم.
اینکه چه شد به عنوان دختر شایسته انتخاب شدم، باید بگویم مادرم به این موضوع علاقهمند بود. خودشان رفته بودند و عکس مرا به انستیتوی انتخاب دختران شایسته داده بودند. آن زمان اگر اشتباه نکنم از میان 36 هزار شرکت کننده انتخاب شدم.
یعنی در انتخاب اول بین آن تعداد 160 نفر برگزیده شدند که من هم بودم در ادامه این رقم از 160 به 60 نفر رسید و بعد 20 نفر و در نهایت نیز از میان آن 20 نفر، من دوم شدم. مقام اول نبودم. این انتخاب را از اتفاقات زندگیام میدانم. همیشه خواست الهی را در جریان اتفاقات زندگیام دیدهام.
زیرا خودم هیچگونه اصراری برای اینکه برگزیده این انتخابها شوم، نداشتم. از سوی دیگر وقتی با یک شاه نقش وارد عرصه بازیگری حرفهای شدم، مطمئن بودم که خواستی بزرگتر از خواست من در گام برداشتنهایم دراین مسیر وجود دارد که تقدیر مرا رقم میزند.
اشارهای به نقش خود در سریال «سربداران » داشتید. نقش «ترکان بانو» بازیگری در فضایی حرفهای در اولین حضور حرفهای خود در کنار بازیگرانی چون علی نصیریان و در مقابل ایشان بازی کردن، به نظر تجربه آسانی نبود
در شهریور ماه سال 1360، وقتی برای بازی در سریال «سربداران» انتخاب شدم. محمدعلی نجفی –کارگردان– به من گفتند: «باید با گروه همسفر شوی زیرا دو سال است همه بازیگران این سریال انتخاب شدهاند و در پیش تولید هستیم ولی نقش ترکانبانو را دراین مدت انتخاب نکرده بودیم.
الان هم به روزهای فیلمبرداری رسیدهایم و باید به لوکیشن ضبط برویم که شهر کاشان است. شما با ما همراه شو تا با کمک کیهان رهگذر برای این نقش تمرین کنی.
بعد از این صحبتها، همراه گروه به شهر کاشان رفتیم و همان طور که گفتند، تمرینها در کاشان انجام شد و من 25 روز بعد از آن صحبتها، مقابل دوربین و علی نصیریان قرار گرفتم. حس و حال غریبی داشتم. خیلی میترسیدیم.
واقعا حضور مقابل ایشان در فضای بازیگری برای یک بچه، واقعا آن زمان یک بچه بودم، میتوانست سخت و ترسناک باشد ولی آن روز و آن لحظات با رفتار حرفهای علی نصیریان نه تنها ترسناک نبود که مثل یک کلاس درس گذشت. برخوردها به شکلی بود که من تازهکار اعتماد به نفس پیدا کردم.
اولین لوکیشنی که مقابل دوربین قرار گرفتید کجا بود؟
لوکیشن در سرچشمه باغ فین بود. ماه بالای سرمان بود. آب روان از کنارمان میگذشت. فضایی زیبا و به یاد ماندنی بود. آن شب از نگاه دیگران و از تعریفهایی که دیگران نسبت به نوع بازیگریام عنوان کردند، متوجه شدم خیلی خوب بازی کردهام. فقط یک خاطره عجیب از آن شب دارم.
چه خاطرهای؟
وقتی از صحنه خارج شدم تا بعد از دو سه پلان خیلی مشکل کمی استراحت کنم، کاملا احساس کردم دارم بالای زمین راه میروم. انگار 20 سانت از زمین فاصله داشتم. این توضیح دادنی نیست.
نمیدانم پایم را روی زمین میدیدم یا نه ولی اصلا روی زمین نبودم و این حس تا 15 قدم با من همراه بود. انگار انرژی خاصی رها شده بود، اتفاق خاصی افتاده بود. خیلی خوشحالم که اولین پلان زندگیام را مقابل علی نصیریان بازی کردم.
از ایشان بسیار آموختم. هنوز هم به جوانهایی که میآیند و سوال میکنند که چگونه میتوان بازیگر ماندگاری بود و از تکنیکهای درست بازیگری میپرسند، میگویم: امثال من از علی نصیریانها یاد گرفتیم و بهخصوص خود علی نصیریان، شما هم باید توجه به اساتید این هنر داشته باشید. در تمام این سالها نشنیدم و ندیدم که علی نصیریان جایی نشسته باشد و در مورد مسائل حاشیهای صحبت کرده باشد.
عشق به بازیگری را در رفتار و منش این فرد میتوان دید و آموخت. دو سال تمام، روزهای ساخت «سربداران» طول کشید و تمام وجودشان معطوف به کار بود. به معنای واقعی کلمه یک هنرمند سالم هستند؛ یک اسطوره، یک استاد.
چگونه توانستید از پس آن بربیایید تا بعد از آن خودتان را نگیرید و فقط همان آدمی که قبلا بودید، بمانید؟
واقعا نمی دانم! شاید باید بگویم این موضوع لطف خدا بود.
همان آدم سابق ماندید؟
فکر می کنم، افتاده تر شدم! چون درست است که نقش من یک شاه نقش بود و این موضوع می توانست حال و هوای خاصی برای من داشته باشد اما موضوعات دیگری ذهن من را بیشتر به خود جلب کرده بود.
آن موضوعات چه بودند؟
اینکه هنر چیست؟!
آن سال ها واقعا به این موضوع فکر می کردید؟
خیلی بیشتر از الان به آن فکر می کردم. مرحوم کیهان رهگذار و آقای نجفی خیلی در این زمینه با من سر و کله می زدند که چه کتابی می توانم بخوانم و چه کتابی نباید بخوانم و یا چه موسیقی گوش دهم و چه موسیقی گوش ندهم که این موارد ریشه خانوادگی دارد زیرا خانواده پدرم نیز در کار تئاتر بودند و خود پدرم به موسیقی علاقه داشتند و به مرحوم بنان نزدیک بودند. بنابراین آن حال و هوا از من دور نبود.
آقای نجفی چه کتاب هایی را به شما پیشنهاد کردند که نخوانید؟
من به یکسری رمان علاقه داشتم که بعضی از آنها سطحی هم بودند که علاقه ندارم اسم آنها را ببرم. بیشتر با کتاب های «دل کور»، «همسایه ها» و بعد دکتر علی شریعتی به من خط فکری می دادند؛ حالا بحث هنر برای موعود پیش می آمد، بحث اینکه فاطمه فاطمه است پیش می آمد. این موارد بیشتر از نقشم توانست به من کمک کند.
این موضوع با آنچه در خانه می گذشت همخوانی داشت؟
دور نبود. زیرا مقولاتی که دنبال می کردم خیلی ریشه ای بود و واقعا موضوع تعالی و تناسبات هنر یک موضوعی بود که در چیدمان خانه مان نیز می دیدیم.
به مرحوم بنان اشاره کردید. شما او را از نزدیک دیده بودید؟
بله! خیلی زیاد! آوازشان را هم شنیده بودم.
دوره ای هم در رادیو بودید. آنجا چه می کردید؟
برای مجری گری دوره ای را دیدیم ولی هیچوقت اجرایی را به صورت حرفه ای در رادیو انجام ندادم. این مربوط به دو سال پس از سریال «سربداران» بود. پس از مدتی نیز با کار «گمشده» ساخته آقای صباغ زاده و در سال ۶۴ به دنیای دوربین برگشتم و با آقای مشایخی و آقای غریبیان همبازی شدم و به این شکل اولین تجربه سینمایی ام شکل گرفت.