افتتاح حساب در ترکیه
اخبار بازیگران

آیا این مرد همسر دوم گوهر خیراندیش است ؟

چندی پیش عکسی از گوهر خیراندیش در کنار یک مرد جوان در فضای مجازی منتشر شده است که شایعاتی از ازدواج دوم این بازیگر را به وجود آورد اما مردی که در عکس در کنار او ایستاده پسرش است.

همسر دوم گوهر خیراندیش

همسر دوم گوهر خیراندیش

همسر دوم گوهر خیراندیش

بیوگرافی گوهر خیراندیش

اگر بخواهید در میان بازیگران زن سینما و تلویزیون ایران که بعد از انقلاب نقش آفرینی کرده‌اند چند نفر را انتخاب کنید، قطعا گوهر خیراندیش یکی از آنها خواهد بود. این هنرمند توانا کار خود را با تئاتر آغاز کرد و سپس وارد تلویزیون و سینما شد. گوهر سینمای ایران از بازیگران قدیمی و صاحب نظر سینما و تلویزیون میباشد که کارهای بسیار فراوانی انجام داده که به نوبه ی خودش همه خوب بوده و از کارهایش استقبال زیادی شده است.از آخرین سریال‌های خیراندیش که از تلویزیون پخش شد، سریال زیرخاکی بود. در ادامه بیشتر با بیوگرافی گوهر خیراندیش آشنا خواهیم شد.

در بیوگرافی گوهر خیراندیش آمده است:وی متولد اول شهریور ماه سال 1333 در شهر شیراز است.

کودکی گوهر خیراندیش

در بیوگرافی گوهر خیراندیش لازم به ذکر است او مدرک لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر خود را در سال 1369 از دانشکده هنرهای زیبا دریافت کرد و همچنین دکترای افتخاری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1379 دارا می باشد.

جوانی گوهر خیراندیش

قد گوهر خیراندیش

در بیوگرافی گوهر خیراندیش آمده است قد او 166 سانتی متر است.

ازدواج و وضعیت تاهل گوهر خیراندیش

بیشترین جستجوها در بیوگرافی گوهر خیراندیش درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.

دو سال بعد از اولین تجربه بازیگری در سال 1351 با جمشید اسماعیل خانی در حالی که پدر مخالف و مادر موافق این وصلت بود ازدواج کرد

خودش می گوید چون دبیرستان می رفتم و به لحاظ قوانین مدرسه برایم مشکل پیش می آمد وقتی عقد کردیم در شناسنامه ام قید نشد تا وقتی که دیپلم گرفتم

گوهر خیراندیش و همسرش
گوهر خیراندیش و همسرش

در نتیجه حاصل این زندگی یک پسر و دو دختر شد

یک پسر به نام امید که در آلمان زندگی میکند و دو دختر به نام های آزاده و آناهیتا که آزاده در ایران است و به سمت بازیگری سوق پیدا کرده است اما آناهیتا دیگر فرزند گوهر خیراندیش در آمریکا زندگی میکند.

گوهر خیراندیش و پسرش
گوهر خیراندیش و پسرش
گوهر خیراندیش و دخترش آناهیتا اسماعیل خانی
گوهر خیراندیش و دخترش آناهیتا اسماعیل خانی
گوهر خیراندیش و دخترش آزاده
گوهر خیراندیش و دخترش آزاده

دختر گوهر خیراندیش تجربه بازیگری را نیز در کنار مادرش در سریال معمای شاه را داشته است.

فرزند زنده یاد جمشید اسماعیل‌خانی درباره بازی در سریال «معمای شاه» گفت: من در این سریال نقش آفاق دختر دکتر وزیری را بازی می‌کنم. آفاق علاوه بر اینکه به عنوان دختر خانواده سرگرم کارهای خانه و تحصیل است، اما همیشه نگران پدر و مادر و رفتارهای آن‌ها است.

این بانوی هنرمند کشورمان در برنامه دورهمی در شرح ماجرای ازدواجش گفت:

وقتی کلاس نهم بودم و در تئاتر مشغول بازی بودم آقای اسماعیل خانی من را به خانه میرساند. یکی از روزها وقتی من را به خانه رساند مادرم به او گفت لطفا دیگر این کار را نکنیید من خودم به دنبال دخترم می آیم. یک روز اسماعیل خانی گفت به مادرت بگو آبگوشت درست کند تا من به خانه شما بیایم. وقتی به منزل ما آمد ماجرای ازدواج را مطرح کرد که مادرم گفت:دختر من خیلی جوان است و هیچ کاری بلد نیست حتی بلد نیست لباس هایش را جمع کند و اصلا نمیتواند یک زندگی را اداره کند ولی ما 38 سال با هم زندگی کردیم.

گوهر خیراندیش و همسرش

بیوگرافی جمشید اسماعیل خانی همسر گوهر خیراندیش

جمشید اسماعیل خانی متولد 1329 در داراب استان فارس بود که فعالیت خود را بعنوان بازیگر و کارگردان از سال 1349 با تئاتر شروع کرد

گوهر خیراندیش در کنار جمشید اسماعیل خانی
گوهر خیراندیش در کنار جمشید اسماعیل خانی

استخدام گوهر خیراندیش و مهاجرت او به تهران

در بیوگرافی گوهر خیراندیش میخوانیم:او پس از قبولی در دانشگاه در سال 57، با وجود اینکه کارمند اداره فرهنگ و هنر شیراز و بازیگر تئاتر در آن شهر بود، مجبور شد به همراه خانواده به تهران بیاید.

او در کنار درس خواندن به فعالیت در تئاتر پرداخت.همچنین او کارشناس امور هنری ارشاد استان تهران بود.

در بیوگرافی گوهر خیراندیش جالب است بدانید : این بانوی هنرمند در سه رشته پزشکی، زبان انگلیسی و هنر در دانشگاه قبول شد.اولین باری که خون از دست امید پسرش جاری شد، فهمید که برای پزشکی ساخته نشده است. می گوید اتفاقی با یکی از دوستانش که دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک بود، برخورد کرد و او تشویقش کرد که رشته بازیگری را انتخاب کند و از این انتخاب راضی و خوشحال است.

از فوت همسر گوهر خیراندیش تا آمریکا

جمشید اسماعیلخانی سر انجام در ۱۸ فروردین ۱۳۸۱ به دلیل سکته مغزی در سن ۵۲ سالگی درگذشت.

خیراندیش چند سال بعد از فوت همسرش و مهاجرت یک دختر و پسرش به آمریکا به این کشور در حال رفت و آمد می باشد

او سابقه برگزاری کارگاه های آموزشی در چند دانشگاه معتبر آمریکا را دارد

مهریه گوهر خیراندیش

گوهر خیراندیش در سالروز درگذشت جمشید اسماعیل خانی مهمان برنامه حالا خورشید شد و در این برنامه درباره مهریه اش گفت:

مهریه من یک کاسه نبات، کلام الله مجید، نمک طعام، 5 تا سکه به نیت پنج تن، ابریشم و گل نرگس که من این مدل مهریه را میوه ممنوعه هم آورده بودم و یکی از خصوصیات اخلاقی جمشید این بود که همیشه برای من گل میخرید و روزی که فوت کرد هم همه خانه ما پر از گل بود.

گوهر خیراندیش: میخواهم دوباره ازدواج کنم

من منتظر هستم دخترانم ازدواج کنند تا من هم بعد از آنها همسر خودم را پیدا کنم و اعلام رسمی کنم و ازدواج کنم حتی اگر صد سالم باشد

حتی اگر طرف مقابل آدم خوبی باشد زودتر از دخترانم ازدواج می کنم

علایق و حقایقی درباره گوهر خیراندیش

در ادامه بیوگرافی گوهر خیراندیش مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.

علاقه گوهر خیراندیش به ورزش از دبیرستان

در دوران دبیرستان و دانشگاه ورزش می کردم و هنوز هم آن را رها نکرده ام، عادت به ورزش در خانواده ما وجود دارد و هرکدام به 3 – 2 ورزش علاقه داریم

می توانم بگویم دستگاه های ورزشی که در خانه ما وجود دارد، جنبه دکوری ندارد و هر روز در حال تمرین و ورزش هستم

من دمبل ها و تردمیل ها را کنار مبل ها گذاشته ام، این وسایل ابزار اصلی زندگی ام شده اند

تصادف شدید گوهر خیراندیش

گوهر خیراندیش در آثار سینما و تلویزیون حوادث مختلفی را هم از سر گذرانده است. او بارها در پشت صحنه آثار تصویری دچار سانحه و شکستگی‌های مختلف شده که بدترین آن‌ها در پشت صحنه فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» و بر اثر تصادف ناگهانی به هنگام فیلمبرداری بوده است.

29 مهر ماه 1392 هنگام ایفای نقش در فیلم آذر، شهدخت که در سر صحنه فیلمبرداری در رینه در پلور آمل رخ داد، خیراندیش برای فیلمبرداری یکی از صحنه‌ها با ماشین در حال حرکت بود که به‌طور اتفاقی با یکی از ماشین‌های محلی که ناگهان از فرعی بیرون می‌آید تصادف می‌کند. او پس از انتقال به بیمارستان مورد عمل جراحی قرار گرفت تا جایی که برای ادامه درمان به آمریکا رفت

پس از این حوادث، بسیاری از سکانس‌های باقیمانده خود را روی ویلچر یا به کمک عصا ایفا کرد. حتی در سریال «هیولا» نیز به دلیل عوارض این حوادث، سعی می‌کردند سکانس‌های مربوط به گوهر خیراندیش را به گونه‌ای تصویربرداری کنند که آسیب زیادی به ایشان وارد نشود.

مصدومیت گوهر خیراندیش در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
مصدومیت گوهر خیراندیش در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران

در سال 96 هم در حین فیلمبرداری سریال دیوار به دیوار از ناحیه مچ پا دچاره با پارگی تادون مواجه شد که این عمل با کمک فرزین سرکارات توسط دیگر پزشکان با موفقیت انجام شد

گوهر خیراندیش با پای شکسته

دوبلوری گوهر خیراندیش

من تجربه دوبله هم دارم، البته در بسياری از كارها جای خودم حرف زدم همچنان كه در كلاه پهلوی در كنار استاد مسلم دوبله ايران آقای منوچهر اسماعيلی بودم

قبلاً هم با آقای ناصر طهماسب و ديگر دوستان كار كرده بودم يا مثلاً در روزی روزگاری جای خودم حرف زدم حتی جای ديگران هم حرف زده ام

خلاصه اينكه از پس كارهاي خودم در این عرصه برآمدم

رد پیشنهادات خارجی گوهر خیراندیش

از طرف برخی از کارگردانان ایرانی شاغل در هالیوود پیشنهادهایی برای بازی داشتم، وقتی فیلمنامه هایشان را مطالعه کردم زیاد آنها را نپسندیدم

مثلا نقش هایی به من پیشنهاد شد که می توانستم با حجاب هم ظاهر شوم اما از آنجایی که نمی توانستم از کلیت مسائلی که قرار است در فیلم اتفاق بیفتد باخبر شوم آنها را نپذیرفتم

تدریس و فعالیت های گوهر خیراندیش

در بیوگرافی گوهر خیراندیش میخوانیم : خانم خیراندیش تدریس را از خانه فرهنگ شیراز در سال 57 شروع کرد سپس در کانون سینماگران جوان اصفهان کارگردانی و بازیگری آموزش می داد و مدتی هم در آموزشگاه سوره بود

او سالها بعنوان مدرس ثابت کانون سینماگران تهران فعالیت می کرد

گوهر خیراندیش: هم پدر بودم هم مادر

هیچ وقت هیچ زنی نمی تواند جای مرد و پدر خانواده را بگیرد اما من تمام تلاشم را کردم که بتوانم هم نقش پدر را به خوبی بازی کنم و هم نقش مادر

در تمام این سال ها اعتبار اسماعیل خانی پشتوانه من قرار گرفت و چه در سینما و چه در تلویزیون سعی کردم بهترین باشم

بچه هایم به من انرژی دادند تا بتوانم خوب باشم و زندگی را به سمت و سویی هدایت کنم که لایقمان باشد و نبودن پدر حس نشود

گوهر خیراندیش: به کارگردانی فکر می کنم

همیشه به کارگردانی فکر می‌ کنم

اما مسئولیتی که یک کارگردان در مملکت ما دارد، به حدی خطیر و سخت است و به حدی با خط قرمزها سروکار دارد که آدم فکر می‌کند، کارگردان عمله کار است

الویت گوهر خیراندیش برای قبول نقش

پس از نقش، کارگردان و توانایی‌‌ هایش برایم مهم است

البته سن و سال کارگردان برایم ملاک نیست زیرا دیده‌‌ ایم که جوانان این روزها واقعا خلاقیت و توانمندی‌ هایشان را با آثاری که ساخته‌ اند نشان داده‌ اند

حواشی گوهر خیراندیش

گوهر خیراندیش در آغوش مهران مدیری
گوهر خیراندیش در آغوش مهران مدیری

محکومیت گوهر خیراندیش به 74 شلاق

گوهر خیراندیش، بعد از درگذشت همسرش جمشید اسماعیل خانی، در جشنواره فیلم های دینی در یزد، صورت کارگردان جوانی که قصد بوسیدن دستش را داشت، بوسید. او یکی از شاگردان قدیم همسرش بود.

این مراسم لحظاتی بعد توسط نیروهای حزب اللهی بهم ریخت و خانم خیراندیش مخفیانه یزد را ترک کرد و در نهایت توسط دادگاه به 74 ضربه شلاق محکوم شد.

با این حال گفته شد این حکم بخاطر اظهار ندامت نامبرده تعلیق شده که خانم خیراندیش با تکذیب این ادعا گفت اظهار ندامت نکردم چون عمل خود را عملی مادرانه می دانم.این کار باعث شد او مدتی ممنوع التصویر شود.

دست دادن گوهر خیراندیش با محمدرضا شریفی نیا

دو سال بعد از آن در جشن خانه سینما، گوهر خیراندیش با دست کش با محمدرضا شریفی نیا بازیگر سینما دست داد که موجب ممنوع التصویری وی شد

حضور گوهر خیراندیش در کنار خواننده لس آنجلسی و پخش فیلم رقص او

اخیرا حاشیه‌ای که دامنگیر این بازیگر شده بود و پخش سریال «زیرخاکی» را هم در هاله‌ای از ابهام فرو برده بود، به جشن عروسی دخترش در آمریکا و حضور خواننده‌ای لس آنجلسی در کنار خیراندیش و رقص او در این مراسم برمی‌گشت که حواشی زیادی را در پی داشت.

گوهر خیراندیش، در جشن سینمایی و تلویزیونی حافظ، از ماجرای فیلم منتشر شده از او در مراسم عروسی دخترش گفت و با شوخی و خنده قول داد دیگر در هیچ‌جا نرقصد.

«فکر می‌کردم در شادی دخترم باید برقصم، نمی‌دانستم باید گریه کنم. فکر می‌کردم قانون عروسی این است که باید برقصم که گویا اشتباه بوده است.برای همین توجیه شدم که دیگر غلط بکنم برقصم. از این به بعد هم از هیچ قانونی سرپیچی نمی‌کنم و مطیع هستم.فقط نمی‌دانم چرا نرفتند کسی را که فیلم را پخش کرده است، بگیرند، چون یک مهمانی خصوصی بود و نباید فیلمش پخش می‌شد.»

گوهر خیراندیش در مراسم عروسی دخترشگوهر خیراندیش در مراسم عروسی دخترش

گوهر خیراندیش در مراسم عروسی دخترش
گوهر خیراندیش در مراسم عروسی دخترش

شروع فعالیت هنری گوهر خیراندیش از 13 سالگی

در بیوگرافی گوهر خیراندیش آمده است : اولین بار در سال 1349 وقتی تنها 13 سال داشت در نمایش عروس با نقش عذرا به کارگردانی جمشید اسماعیل خانی در تالار ابوریحان شیراز بروی صحنه رفت

خودش می گوید : من در کلاس نهم مشغول تحصیل بودم که جمشید عزیز به دبیرستان ما آمد و بعنوان کارگردان مرا برای بازی در این نمایش انتخاب کرد

گوهر خیراندیش در جلوی دوربین

با شروع انقلاب، کار تئاتر را با نمایش دیکته و زاویه سال 1358 در تهران ادامه می دهد تا اینکه سال 1364 با سری اول سریال آئینه وارد قاب تلویزیون شد

ایشان در سال 1365 هم با فیلم روزهای انتظار بازی در سینما را تجربه کرد

شهرت گوهر خیراندیش با گریم سنگین

اما این بازیگر زن برای درخشش در فیلم «بانو» به پنج سال زمان نیاز داشت. پس از «بانو» بود که سیل پیشنهادات کاری به سمت خیراندیش روانه شد و باعث شد او در یک سال چهار فیلم سینمایی بازی کند.

در بیوگرافی گوهر خیراندیش میخوانیم: در سال 1377 وقتی 44 ساله بود با سنگین ترین گریم شناسنامه کاری اش در فیلم بانو به کارگردانی داریوش مهرجویی نظر مثبت بسیاری از منتقدان سینما را به خود جلب کرد

بانو شاهکاری از داریوش مهرجویی بود که سال 70 ساخته شد و گوهر خیراندیش در این فیلم ایفاگر نقش هاجر بود.

بانو نقطه عطفی در کارنامه هنری گوهر خیراندیش محسوب میشود که این بانوی هنرمند با گریمی بی نظیر در آن به ایفای نقش پرداخت و توانست تندیس بهترین بازیگر جشن خانه سینما را دریافت کند.

«بانو» داستان زنی است که متوجه می‌شود شوهرش علاقه‌ای به او ندارد و قصد متارکه با او را دارد. او سعی می‌کند مقاومت کند و به همین منظور باغبانشان کرمعلی و همسرش را دعوت می‌کند و مهمانی مجللی برگزار می‌کند تا در برابر بحران‌های روحی که بر او وارد شده ایستادگی کند، اما ماجراهای دیگری اتفاق می‌افتد.

گریم گوهر خیراندیش در فیلم بانو
گریم گوهر خیراندیش در فیلم بانو

او بعد از بانو چندین سال در برنامه صدای عبرت شبکه سراسری رادیو مشغول بکار شد

نقش های ماندگار گوهر خیراندیش

گوهر خیراندیش در نقش های ماندگار زیادی در سینما و تلویزیون خوش درخشید و با بازی در این نقش ها ماندگار شد و تاکنون در صدها اثر سینمایی و تلویزیونی و البته تئاتر ایفای نقش کرده است. خیراندیش که به گوهر سینمای ایران معروف است، تاکنون جوایز مختلفی را نصیب خود کرده است ؛ ما در این مطلب مرروری بر برخی از این نقش ها خواهیم داشت.

گوهر خیراندیش با گریم های مختلف
گوهر خیراندیش با گریم های مختلف

گوهر خیراندیش در دایره زنگی

یکی از بهترین نقش های گوهر خیراندیش مربوط به بازی او در فیلم دایره زنگی به کارگردانی پریسا بخت آور و نویسندگی اصغر فرهادی است که پرفروش ترین فیلم فروردین 87 بود.

گوهر خیراندیش در نقش پروین خانم فیلم دایره زنگی در نقش مادری سنتی که با دنیای مدرن امروز همکاهنگی ندارد ایفاگر یکی از بهترین نقش های کارنامه هنری اش شد.

گوهر خیراندیش، مهران مدیری، محمدرضا شریفی نیا و بهاره رهنما در دایره زنگی
گوهر خیراندیش، مهران مدیری، محمدرضا شریفی نیا و بهاره رهنما در دایره زنگی

گوهر خیراندیش در فیلم دعوت

فیلم دعوت به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا سال 1387 ساخته شد و یکی از فیلم های چند داستانی و پرستاره سینمای ایران بود.

گوهر خیراندیش در این فیلم ایفاگر نقش سیدخانم بود و برای بازی در این فیلم برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از دوازدهمین جشن خانه سینما شد.

گوهر خیراندیش در کنار بازیگران فیلم دعوت
گوهر خیراندیش در کنار بازیگران فیلم دعوت

گوهر خیراندیش در رسم عاشق کشی

فیلم سینمایی رسم عاشق کشی به کارگردانی خسرو معصومی سال 1381 ساخته شد و در بیست و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر به نمایش درآمد.

گوهر خیراندیش یکی از هنرمندانی بود که در این فیلم سینمایی مقابل دوربین رفت و برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد.

عکسی از گوهر خیراندیش در فیلم رسم عاشق کشی
عکسی از گوهر خیراندیش در فیلم رسم عاشق کشی

گوهر خیراندیش در سریال همسایه ها

همسایه‌ها قصه چند همسایه بود که در خانه آقای فردوس زندگی می‌کردند و با برگشتن او به این خانه، زندگی‌شان دچار اتفاقات جدیدی می‌شد. خیراندیش در این سریال در نقش مادر یکی از شخصیت‌های اصلی سریال به نام رضا (با بازی امین حیایی) ایفای نقش می‌کرد. او مادری سنتی و مهربان و اغلب به فکر پیدا کردن دختری خوب و خانواده‌دار برای پسرش بود.

گوهر خیراندیش در سریال همسایه ها
گوهر خیراندیش در سریال همسایه ها

گوهر خیراندیش در سریال میوه ممنوعه

حاج یونس فتوحی فردی مومن و معتقد است و خانواده‌اش زندگی خوبی دارند. اوضاع اقتصادی‌شان هم رو به راه است. تا اینکه بر اثر تجارت و مسائل کاری با دختری به نام هستی آشنا می‌شود. حاج یونس یک دل نه صد دل عاشق هستی می‌شود و پس از سال‌ها عبادت و زندگی با آبرو و با داشتن فرزندانی بزرگ، همسر اولش قدسی را طلاق می‌دهد و در پی این اتفاقات، ماجراهای جدیدی رخ می‌دهد.

قدسی با بازی خیراندیش همسر و یار و یاور چندین ساله حاج یونس فتوحی است که زندگی آن‌ها با ورود هستی به هم می‌ریزد. قدسی در این سریال همسری همراه برای حاج یونس، مادری مهربان برای فرزندان و یک مدیر استوار و با جذبه در مدرسه‌ای دخترانه است.

گوهر خیراندیش در سریال میوه ممنوعه 
گوهر خیراندیش در سریال میوه ممنوعه

گوهر خیراندیش در سریال هیولا

هوشنگ شرافت معلمی است با وجدان و شریف که با حقوق معلمی و به زحمت خرج زندگی خانواده و مادرش را تامین می‌کند. پول او و همکاران فرهنگی‌اش توسط یکی از موسسات مالی غیرمجاز کلاه‌برداری می‌شود. هوشنگ در مسیر رفع مشکلاتش با رئیس هیئت مدیره این موسسه یعنی کامران کامروا آشنا و وارد بازی خطرناک فساد می‌شود.

گوهر سینمای ایران پس از سال‌ها، در همکاری با مهران مدیری و در شبکه خانگی با ایفای نقش مادر هوشنگ شرافت، دوباره درخشان ظاهر شد و توجه‌ها را به سمت خود جلب کرد. او در این سریال پیرزنی سنتی است که با وجود سنتی بودن، می‌خواهد مثل زنان امروزی باشد، پس هر روز بیشتر به دنبال سالن‌های زیبایی و ساختن زندگی جدیدی است. از قسمت‌های میانی به بعد رابطه و ازدواج او با پسری هم‌سن نوه‌اش هم موقعیت‌های کمیک و بامزه‌ای را رقم می‌زند.

گوهر خیراندیش در سریال هیولا
گوهر خیراندیش در سریال هیولا

گفتگوی خواندنی با گوهر خیراندیش

دلمان نیامد در ادامه بیوگرافی گوهر خیراندیش مصاحبه ای که با ایشان انجام شده است را برایتان درج نکنیم ، با بازیگرآنلاین همراه باشید

خانم خیراندیش شما اصالتا شیرازی هستید؟

بله ، مادرم خودشان به من گفتند که در کازرون به دنیا آمده و در ۹ سالگی هم به شیراز آمده و دیگر هرگز به کازرون سفر نکردند. پدرم هم در شهر اقلید استان فارس به دنیا آمده است. خود من هم در بیمارستان مرسلی شیراز به دنیا آمدم. البته امید پسرم هم در این بیمارستان به دنیا آمده چون مادرم در آن‌زمان مامای همان بیمارستان بود.

فرزندان دیگرتان چطور؟ آنها هم در شیراز به دنیا آمدند؟

دختر دومم هم در شیراز به دنیا آمده و در بیمارستان نمازی. این بیمارستان در آن زمان یکی از بهترین بیمارستان‌های شیراز بود.

چه زمانی با همسرتان آقای جمشید اسماعیل‌ خانی آشنا شدید و چطور شد که با هم از شیراز به تهران آمدید ؟

سال ۱۳۴۹ من در زادگاهم، شیراز در کلاس نهم مشغول تحصیل بودم که جمشید عزیز به دبیرستان ما آمد و به عنوان کارگردان مرا برای اجرای نمایشنامه «عروس» نوشته خانم فریده فرجام انتخاب کرد و از همانجا آشنایی ما شروع شد.

بعد از آن مادرم درخواست کرد که اگر شما همدیگر را دوست دارید با هم عقد کنید، اما چون دبیرستان می‌رفتم و به لحاظ قوانین مدرسه برایم مشکل پیش می‌آمد وقتی عقد کردیم در شناسنامه‌ام قید نشد تا وقتی‌ که دیپلم گرفتم و همزمان با دنیا آوردن پسرم، هم اسم اسماعیل‌ خانی در شناسنامه‌ ام ثبت شد و هم اسم پسرم. بعد از انقلاب هم در دانشگاه تهران قبول شدم و با همسر و فرزندانم به تهران آمدم و از آن موقع در تهران زندگی می‌کنیم. پس از آمدن به تهران، هنگام درس خواندن همراه با همسرم به کار در تئاتر و سینما و تلویزیون ادامه دادیم.

در این چند سالی که از نبود ایشان می‌گذرد شما چطور نقش یک مادر را در بیرون و داخل خانه ایفا کردید تا فرزندان‌ تان به قول معروف به ثمر بنشینند ؟

با رفتن اسماعیل‌ خانی انگار تمام انرژی فیزیکی او وارد کارهای من شد و هر سال یا نامزد جایزه بودم یا آن را می‌گرفتم. من و بچه‌هایم هیچ‌ وقت حس نکردیم او نیست و همیشه احساس می‌کنیم او در کنارمان حضور دارد و مواظب‌ مان است.

او برای ما زنده است. حتی چند سال پیش هم تصادف خیلی سنگینی که سر فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» داشتم، می‌توانست من را کاملا از بین ببرد، اما من بعد از ۲۵ روز سر فیلمبرداری حاضر شدم که آن را نتیجه دعای خیر مادر و مردم و انرژی و مواظبتی می‌ دانم که اسماعیل‌ خانی همچنان از من دارد.

هیچ چیز در این کائنات بی‌ حکمت نیست و من ایمان دارم جمشید می‌ دانسته من هنوز باید بالای سر فرزندانمان باشم و آنها را حمایت کنم.

یک عکس جالب و سیاه و سفید از کودکی‌تان در صفحه ویکی‌پدیای شما وجود دارد که پیراهنی تیره با یقه سفید پوشیده‌اید. لحظه ثبت این عکس را به یاد دارید؟

بله، عکسی است که برای ثبت‌نام کلاس اول گرفتم

خاطره‌ای از خونسردی شیرازی‌ها دارید؟

بله؛ یادم می‌آید یک بار در باغ نشسته بودیم که نیمی از ماشین اسماعیل‌خانی در حاشیه باغ در زمین فرو رفت. من و پدرم گوشه‌ای نشسته بودیم و پدرم داشت درباره برداشت‌ها از زمین و اینکه بار امسال چطور است صحبت می‌کرد که یکدفعه صدای فریادهای اسماعیل‌خانی را شنیدیم که کمک می‌خواست. پدرم با خونسردی گفت:«اشکال نداره باباجان. بگذار اگر کسی از اینجا رد شد از او کمک می‌گیریم تا ماشین را دربیاوریم!» الان که این را گفتم یاد خاطرات کتری‌های دودزده و سیب‌زمینی‌های زغالی و گندم‌های خولوار (تنورهای کوچک سر زمین) افتادم.

خانم خیراندیش چرا اینقدر میزان مهاجرت و سفر شیرازی‌ها به خارج ‌از کشور زیاد است؟

این سؤالی است که برای خود من هم به وجود آمده. من در انگلیس، آلمان و آمریکا شیرازی‌های زیادی را دیدم. تحلیل من در این باره این است که در شیراز باغ‌های زیادی وجود دارد که وقتی شهرنشینی و زندگی مدرن آغاز شد، خیلی از شیرازی‌ها یکدفعه با موقعیت مالی خیلی خوبی مواجه شدند. شاید الان سرمایه زیادی دارند که باعث می‌شود سفرهای زیادی هم داشته باشند

خانم خیراندیش چند وقتی بود که پیگیر گفت وگو با شما بودم اما گویا ایران نبودید و خارج از کشور مشغول تدریس بودید؟

بله، چند وقتی ایران نبودم. همان طور که اشاره کردید به تدریس مشغول بودم البته تدریس به آن شکلی که در دانشگاه ها و آموزشگاه های ایران رایج است، نبود بلکه کارگاه آموزشی شامل نمایش و تحلیل فیلم و کلاس های کارگاهی بود.

چگونه برای برگزاری این کارگاه های آموزشی دعوت شدید؟

من چهار سال پیش به دعوت بخش فرهنگی و ایران شناسی دانشگاه «برکلی» از سوی خانم دکتر پیرنظر رفتم. چون قبل از اینکه به کالیفرنیا بروم، وارد فیلادلفیا شده بودم، دوستان بخش فرهنگی دانشگاه رزمان مطلع شدند و دعوتم کردند. پس از آن به دانشگاه «برکلی» رفتم.

بعد هم جشنواره فیلم سانفرانسیسکو از من دعوت کرد و مدیر برنامه ام برنامه ریزی کرد تا در ایالت های مختلف حضور پیدا کنم سپس بخش جشنواره فیلم های دانشگاه «یوسیالای» دعوت کردند، چون با خودم دیویدی فیلم رسم عاشق کشی را داشتم با آقای فلاح تهیه کننده فیلم تماس گرفتم و او هم لطف کرد و کپی 35 فیلم را برایمان فرستاد.

من به مدیر آن جشنواره پیشنهاد کردم که کارگردان اثر را هم دعوت کنند چون رسم عاشق کشی فیلمی بود که در ایران و جشنواره های خارجی موفق عمل کرد و آقای خسرو معصومی هم آمدند و افزون بر رسم عاشق کشی، باد در علفزار میپیچد را هم با خود آورد و فیلم آنجا به نمایش درآمد. وقتی با روزنامه لسآنجلس تایمز و یکی از رادیوهای آنجا گفت وگو و مصاحبه داشتم، هم ایرانی های مقیم آنجا و هم مردم آنجا مطلع شدند و به دیدن فیلم آمدند.

سالن تا حدی پر شد که بیرون هم پرده سفید گذاشتند و کار را نمایش دادند. مطبوعات آنجا نوشتند که هیچ فیلم ایرانی به این اندازه مخاطب نداشته است. این دعوت ها ادامه داشت و این بار به دعوت مدیریت بخش فرهنگی دانشگاه سانتاباربارا خانم ژانت آفاری کارگاه آموزشی برگزار کردم. استقبال ایرانیان و مردم آنجا هم از فیلم های ما بسیار خوب بود.

اما گویا طی سالهای اخیر در تئاتر کم کار شده اید؟

من تئاترم را ادامه دادم اما تقریباً پس از فوت همسرم فعالیت های تئاتری ام کمرنگ شد چون بار زندگی را به تنهایی دوش می کشیدم. آن موقع همسرم بود که بار زندگی را به دوش بکشد تا من به علایق هنری ام برسم اما پس از فوتش حضورم در این عرصه کمرنگ شد البته شانس این را داشتم که با کارگردان های خوبی در تئاتر کار کنم مانند عروسی خون که با آقای رفیعی کار کردم، پس از مرگ همسرم هم چند تئاتر کار کردم.

مانند ملاقات بانوی سالخورده کار استادم زنده یاد آقای حمید سمندریان که وقتی خبر فوت ایشان را شنیدم کاملاً شوک شدم. مرگ همسرم پس از فوت مادرم، بزرگترین مصیبت زندگی من بود، مرگ استاد هم اگر اغراق نکرده باشم برایم کمتر از این مصیبت ها نبود.

از شنیدن خبر فوت استاد بسیار به سوگ نشستم. قبل از سفرم به دیدنشان رفتم و متوجه شدم کمی مریض احوال هستند اما فکر نمیکردم که ایشان را از دست بدهیم و این آخرین دیدار من با این انسان بزرگ و فرهیخته و استاد دلسوز باشد.

یکی از همکاران قدیمی می گفت شما و مرحوم اسماعیل خانی همزمان با هم سر کار نمی رفتید تا به فرزندانتان سخت نگذرد؟

اوایل که مادر و خواهرهایم کمک میکردند شاید در تئاتر با هم بودیم یا بعدش در سینما اما خیلی کم پیش میآمد که با هم در یک کار حضور پیدا کنیم یا همزمان سر کار باشیم. واقعاً هم دلیلش این بود که نمیخواستیم هر دو خودمان را مشغول کار کنیم.

زمانی که در دانشگاه رشته پزشکی، زبان انگلیسی و هنر قبول شدم، هنر را انتخاب کردم مادرم اعتقاد داشت که پزشکی بخوانم اما من به شوخی میگفتم میروم هنر بخوانم تا رمانتیسیسم تو را التیام ببخشم، او فکر میکرد منظور من رماتیسم است. بعدها وقتی مادرم کارهای من و همسرم را دید واقعاً ما را تحسین و دعا میکرد.

میخواستم الگویی باشم هم برای خانواده و هم برای جامعه که دیگران فکر نکنند کسی که وارد این رشته میشود به خانوادهاش پایبند نیست تا وقتی که همسرم فوت شد، ما توانسته بودیم در این زمینه بسیار هماهنگ باشیم. این شعار نیست، چون دوستانمان این موضوع را میدیدند. شعار ما این بود که زندگی خوبی داشته باشیم نمیخواستیم کار خوبی داشته باشیم اما زندگی بدی داشته باشیم.

پشیمان نیستید که پزشک نشدید؟

این دکترانی که هم اکنون در جامعه دارم را دوست دارم. اگر کسی هیچ گونه آموزشی از کار من نگیرد و فقط لبخندی روی لبانش بنشانم برایم ارزشمند است. فکر میکنم اگر روانشناسی را یکی از شاخه های پزشکی بدانیم کمی توانسته ام در پزشکی موفق باشم.

اما اینکه گفتید پشیمان نشدم، خیر من واقعاً پشیمان نیستم چون به این نتیجه رسیدم اگر خون، زخم و… ببینم بیهوش میشوم و اصلاً طاقت این چیزها را ندارم شاید اگر در رشته پزشکی تحصیل میکردم، این رشته را ترک میکردم.

شما با این تدریس و حضورتان در خارج از کشور به نوعی یک سفیر فرهنگی محسوب می شوید. نگاهتان نسبت به معرفی کشورمان در کشورهای خارجی چگونه است؟

به جرأت میتوانم بگویم فیلم های ما و بازی بازیگران ما بسیار خوب است. از نظر فناوری ممکن است چندان قوی نباشیم اما از نظر قصه، سوژه و بازی ها جداً میتوانم بگویم هنرمندان ما خوب و قوی هستند، همچنان که اصغر فرهادی، مجید مجیدی، عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی و… توانستند با فیلمهای آن طرف آب رقابت کنند.

آنجا که بودم در کتابخانه ای دنبال کارهای ایرانی می گشتم و آثار کارگردانانی همچون تهمینه میلانی، حاتمیکیا، مجیدی، مهرجویی و… را یافتم. حتی میگفتند سریال های ما را با زیرنویس انگلیسی میبینند مانند میوه ممنوعه و مدار صفر درجه آقای حسن فتحی. در این سالها هنرمندان ما فعالیت خوبی داشتند و به درستی توانستند انعکاس دهنده هنر ایرانی باشند.

گاهی وقتها می گوییم ایران ما چنین و چنان است و می گوییم پیشینه چندین هزار ساله داریم اما همین پیشینه چند هزار ساله فقط به شعار تبدیل می شود در حالی که در عمل میبینیم هنوز نتوانسته ایم به خیلی چیزهای کوچک در هر زمینه ای دست پیدا کنیم. اگر بخواهیم با خودمان صادق باشیم اگرچه به این پیشینه افتخار می کنیم اما اگر به آنها اعتقاد داریم چرا نمی آییم تبلور آنها را در همه زمینه ها پیاده کنیم، نه فقط در هنر بلکه در همه زمینه های زندگی.

باید راهکارهایش را پیدا کنیم و مدیریت در همان زمینه را تربیت کنیم. اگر مدیریت درست را در هر زمینه ای تربیت کنیم و آن پیشینه را هم لحاظ نماییم و کاملاً افراد را سر جایشان براساس تخصصشان بنشانیم، میتوانیم موفق باشیم.

گویا در رادیو هم فعالیت دارید؟

من 18 سال است که در برنامه صدای عبرت هستم. آقای کاظم سبزواری نویسنده و کارگردان آن برنامه هستند که از شبکه سراسری پخش میشد و شنوندگان بسیاری داشتیم. حتی در جایی برای برای بازبینی لوکیشن فیلم رسم عاشق کشی رفته بودیم ارتفاعات شمال، اهالی آنجا تلویزیون نداشتند، خانمی آنجا از ما پذیرایی کرد و وقتی تشکر کردم گفت چقدر صدای شما شبیه صدای گوهر خیراندیش است و من چیزی نگفتم. آقای خسرو معصومی کارگردان آن فیلم گفت اگر خودش باشد چه و او هم گفت خانم خیراندیش که اینجا نمیآید در کوه و کمر، آقای معصومی هم گفت خودش است.

آن خانم هیجان زده شد و ما هر دو گریه کردیم. من خوشحال شدم از اینکه برد رادیو آنقدر زیاد است و همین باعث شد غیر از سال گذشته هیچگاه رادیو را ترک نکنم. باید بگویم من اگرچه کارشناس امور هنری ارشاد هستم اما به شکل قراردادی در رادیو نیز فعالیت دارم.

آیا تجربه دوبله هم دارید؟

بله، من تجربه دوبله هم دارم البته در بسیاری از کارها جای خودم حرف زدم همچنان که در کلاه پهلوی در کنار استاد مسلم دوبله ایران آقای منوچهر اسماعیلی بودم. قبلاً هم با آقای ناصر طهماسب و دیگر دوستان کار کرده بودم. یا مثلاً در روزی روزگاری جای خودم حرف زدم حتی جای دیگران هم حرف زده ام، خلاصه اینکه از پس کارهای خودم در این عرصه برآمدم.

شما عرصه های مختلف بازیگری را تجربه کرده اید. چقدر این عرصه ها با هم متفاوت هستند؟

هر کدام دنیای خودشان را دارند اما در یک اصل مشترک هستند آن هم اینکه بازیگر باید سعی کند یک نوع باورپذیری به مخاطبش بدهد.

با توجه به اینکه تجربه تدریس هم دارید فکر میکنید تحصیلات آکادمیک چقدر در بازیگری کمک میکند؟

تجربه بدون مطالعه و تحصیلات در مقطعی میایستد. به همین دلیل فکر میکنم هر دو مکمل هم هستند. اگر فردی خودش را در زمینه کارش قویتر کند مسلماً قویتر عمل میکند و نگاهش وسیعتر خواهد شد والبته به همان نسبت مسئولیتش را بیشتر میکند. چون وقتی آدم فقط بخواهد تجربی کار کند شاید وسعت کارش را نشناسد اما وقتی میخواهد آن حیطه را دنبال کند حتماً مطالعه میکند و این تحصیلات فرد را نسبت به آنچه میخواهد ارائه دهد، نزدیکتر میکند.

شما بیش از 40 سال سابقه حضور در عرصه هنر دارید. آیا از کارنامه کاریتان راضی بودید؟

این اواخر از خودم راضی نبودم. آن هم چون بار زندگی روی دوش من بود و همه کارهایی که کردم را چندان دوست نداشتم. دلم میخواست شرایط مالی و زندگی ام طوری بود کارهایی را قبول میکردم که به فکر و ایده های من نزدیک بود و دوستشان داشتم. کار من بازیگری است و زندگی ام از این راه تامین می شود.

البته میتواند دلیل قانع کننده ای نباشد اما شرایط زندگی این طور ایجاب کرد. از همین تریبون از مردم پوزش میخواهم، چون دلم میخواست فقط در کارهایی بازی کنم که دوستشان دارم و به آنها اعتقاد دارم اما شرایط زندگی اینگونه پیش نرفت.

در کارنامه‌تان چند کارگردانی تئاتر هم به چشم می‌خورد. هیچ وقت دیگر به کارگردانی فکر نکردید؟

همیشه به کارگردانی فکر می‌کنم، اما مسئولیتی که یک کارگردان در مملکت ما دارد، به حدی خطیر و سخت است و به حدی با خط قرمزها سروکار دارد که آدم فکر می‌کند، کارگردان عمله کار است. یعنی گاهی شرایط طوری است که خود کارگردان باید آجر جابه‌جا کند یا بیل بردارد جلوی پای بازیگر را بکند. بنابراین من با این تن علیلم از عهده‌اش برنمی‌آیم و با این مشکلات و دشواری‌ها جرات نمی‌کنم دست به کارگردانی بزنم.

با توجه به همکاری خوبتان با حسن فتحی، چرا در سریال شهرزاد او حضور ندارید؟

اتفاقا در مهمانی جشن حافظ دیداری با آقای فتحی و تهیه‌کننده کار داشتیم که به صورت ضمنی پیشنهاد بازی در این سریال را به من دادند و زمزمه‌هایی بود که نقش اصلی سریال را که الان مردانه است و حالت نوعی پدرخوانده را دارد، یک زن بازی کند، اما دوستان چون می‌دانستند در سفرم، خیلی جدی این پیشنهاد را مطرح نکردند.

پیشنهاد شما برای علاقه‌ مندان بازیگری چیست ؟

یا درس این رشته را در دانشگاه بخوانند یا دوره‌های بازیگری را در آموزشگاه‌های معتبر طی کنند. اگر علاقه‌مندان جوان بدون شرکت در این کلاس‌ها بخواهند بازیگر شوند، ورودشان به عرصه سینما خوش‌ خیالی خواهد بود.

۱
۲
۳
۴
۵
میانگین امتیازات ۵ از ۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا