در این بخش بیوگرافی بابک حمیدیان بازیگر معروف سینما و تلویزیون را مرور میکنیم. بیوگرافی بابک حمیدیان از بازیگران مرد خوب و توانمند کشورمان به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او را با عکس های شخصی و همسرش مینا ساداتی را میخوانیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی بابک حمیدیان آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
بابک حمیدیان متولد چه سالی است؟
آیا بابک حمیدیان ازدواج کرده است؟
آیا بابک حمیدیان بچه دارد؟
بابک حمیدیان با کدام فیلم به شهرت رسید؟
خلاصه بیوگرافی بابک حمیدیان
نام اصلی | بابک حمیدیان |
متولد | ۹ شهریور ۱۳۵۹ تهران، ایران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | بازیگر |
زمینه فعالیت | بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر |
سالهای فعالیت | ۱۳۸۲-اکنون |
همسر | مینا ساداتی |
مدرک تحصیلی | رشته نمایش با گرایش طراحی صحنه از دانشگاه آزاد اسلامی |
بیوگرافی بابک حمیدیان
در بیوگرافی بابک حمیدیان آمده است : بازیگر جوان حرفهای، بیحاشیه و متواضع سینمای ایران متولد 19 شهریور 1359 در تهران و اصالتاً گیلانی است.
در ادامه بیوگرافی بابک حمیدیان میخوانیم : ابتدا رشته ی دانشگاهیش زبان بود چرا که قصد داشت از ایران خارج شود. اما به واسطه ی اتفاقاتی با جریان هنری آشنا شد و قصد کرد که در ایران بماند و علاقه وافر حمیدیان به دنیای هنر و پشتیبانی خانواده هنردوست اش سبب شد تا در انتخاب رشته دانشگاهی اش ، در رشته نمایش و گرایش طراحی صحنه در دانشگاه آزاد مشغول به تحصیل شود که از تئاتر شروع کرد و با سینما درخشید و همسرش نیز بازیگر نام آشنایی است.
عاشق کتاب، فیلم و موسیقی است او مدرس بازیگری در آموزشگاه های آزاد نیز هست.
قد بابک حمیدیان
در بیوگرافی بابک حمیدیان آمده است قد او 182 سانتی متر است.
کودکی بابک حمیدیان
پدر حمیدیان در گفتگو با برنامه تلویزیونی «بعضیا» به تهیهکنندگی و اجرای علی ضیاء در مورد بیوگرافی بابک حمیدیان گفت: «بابک بچه شوخی بود. در دوران راهنمایی بود که آرامآرام به نمایش و تئاتر واکنش نشان داد. احساس میکردم او نمیخواهد درس بخواند اما نگاهی به پیشرفت دارد. بعدها آقای عسگرپور به من گفت پسر شما یکی از پدیدههای سینمای ایران خواهد بود.»
ازدواج و همسر بابک حمیدیان
بیشترین جستجوها در بیوگرافی بابک حمیدیان درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست. او دو بار ازدواج کرده است. وی در سال 1380 با جیران فخرموسوی ازدواج کرد ولی این ازدواج به طلاق ختم شد.
در سال 94 شایعه ازدواج او با مینا ساداتی منتشر شد اما بصورت رسمی این خبر اواسط اسفند ماه 94 در برنامه سه ستاره این خبر بصورت عمومی منتشر شد
احسان علیخانی در آنتن زنده برنامه با تماس تلفنی با خانوم ساداتی و تبریک ازدواج وی این خبر را رسانه ای کرد، خانوم ساداتی می گوید اقدام علیخانی موجب شوکه شدن وی شده است
بیوگرافی همسر بابک حمیدیان
مینا ساداتی متولد 10 آذر 1360 در کاشان، بازیگر است.
فارغ التحصیل لیسانس و فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنر می باشد فعالیت خود را با تئاتر شروع کرد و با تلویزیون به شهرت رسید.
اولین بار در سال 1394 در 34 سالگی با سریال تنهایی لیلا بکارگردانی محمد حسین لطیفی وارد تلویزیون شد و با این نقش بسیار درخشید و به شهرت رسید
خانم ساداتی سال 93 در فیلم محمد رسوال الله در نقش رباب مادر حضرت محمد ایفای نقش کرد، او با فیلم های امکان مینا در سال 94، و فیلم فروشنده در همین سال موفقیت های چشمگیری بدست آورد
علایق و حقایقی درباره بابک حمیدیان
در ادامه بیوگرافی بابک حمیدیان مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره آقای بازیگر. در ادامه با ما همراه باشید.
عشق بابک حمیدیان به مطالعه
در بیوگرافی بابک حمیدیان میخوانیم : اطلاعات عمومی بالایی دارد آنقدر که می گوید عاشق مطالعه است و شنیدن موسیقی و دیدن فیلم از کارهای روزانه اش حذف نمی شود ، او یک کتابخانه بزرگ هم دارد
نویسنده مورد علاقه اش گابریل گارسیا مارکز است.
بابک حمیدیان و علاقه به نقاشی و موسیقی
در ادامه بیوگرافی بابک حمیدیان گفته شده است : عکاسی و بعضا نقاشی یک فردیت و انزوای ویژه به هنرمند در آن رشته می دهد که آن را دوست دارم موسیقی و عکاسی برایم در روزگاری که در آن زندگی می کنم خیلی کامل هستند
او گفته که موسیقی مورد علاقه اش الکترونیک است اما برای جان ویلیامز سر تعظیم فرود می آورد!
در بیوگرافی بابک حمیدیان میخوانیم : صحنه انجام دادن حرکات موزون توسط اندی گارسیا در فیلم « مودیلیانی » سکانس مورد علاقه اش هست. خودش گفته سالی دو سه بار این فیلم را مشاهده می کند!
درسی که از بازیگری گرفتم
در بیوگرافی بابک حمیدیان گفته شده : من درس هایی که از بازیگری گرفتم هیچکدام درس های تکنیکی این حرفه نبوده است بلکه بازیگری به من صبر ، باور و عشق را آموخت
در جریان یک مصاحبه گفته بود که دلتنگ خانه سینماست
بابک حمیدیان در نقش یزید
سال 1392 در فیلم رستخاخیز نقش ابن زیاد را بازی کردم بعد که برای احوالپرسی مرسوم به دفتر آقای درویش رفتم نمی دانستم یزید را هم بازی می کنم
در ادامه بیوگرافی بابک حمیدیان نوشته اند: قرار بود یکی از بازیگران فیلم درباره الی باشد اما این اتفاق رخ نداد.
مستاجری بابک حمیدیان
درآمد تئاتر که شوخی است ، اگر دنبال درآمد بیشتر بودم در این 10 سال حداقل یک خانه داشتم
نمی دانم چه باید بگویم که شعاری نشود و گفتگویمان را از زمین بلند نکند اما حقیقتا اصلا حال روحی خوشی ندارم برای همین فقط به کار پناه بردم
بزرگترین دغدغه بابک حمیدیان
در بیوگرافی بابک حمیدیان بزرگترین دغدغه زندگی اش را اینطور شرح می دهد :آرامش، به معنی واقعی کلمه در جستجوی آرمش هستم. دلم می خواهد به یک جای دور بروم و تنها باشم. احتیاج به سکوت و سکون دارم. دلم می خواهد به دل طبیعت به کوه و جنگل و بیابان بروم تا این نشانه های قدرت و عظمت خداوند من را تحقیر کنند بلکه حالم خوب بشود. دوست دارم بروم در سکوت گریه کنم. صدای ضربان قلبم را بشنوم و در آیینه به خودم نگاه کنم. بابک را فراموش کردم. همه چیز از بدنم رخت بر بسته. به هر حال یک روز می آید که حال من خوب می شود. یک روزی حال همه ما خوب می شود.
به آرزوهایم رسیدم !
با متر آرزوهایی که اواخر دهه 79 یعنی زمان دانشجویی داشتم بله رسیدم و فیلم هایی خوبی بازی کرده ام که خدا را شکر می کنم
افق پیش رویم خیلی روشن است اما بازیگری خیلی فراز و نشیب دار و واقعا ترسناک است ، بازیگری هزار تویی کشف نشده است
بابک حمیدیان و فرار از فضای مجازی
در بیوگرافی بابک حمیدیان آمده است فعالیتی در شبکه های اجتماعی ندارد.
من نه اینستاگرام دارم و نه تلگرام ، هرگز به این فضاها نیاز پیدا نکرده ام ، دوره ای می گفتند اگر زبان بلد نباشی بی سوادی ، الان می گویند اگر تلگرام نداشته باشی !
اما اگر میعار با سوادی تلگرام است من ترجیح می دهم بی سواد بمانم
شروع فعالیت هنری بابک حمیدیان
شروع با تئاتر
در بیوگرافی بابک حمیدیان درباره ی شروع فعالیت هنری اش میخوانیم : قبل از ورود به دانشگاه علاقه داشت زبان انگلیسی بخواهد و از کشور مهاجرت کند اما سال 1378 در 19 سالگی آشنایی اش با آتیلا پسیانی مسیرش را تغییر داد.
بابک حمیدیان در سال ۱۳۷۸ با حضور بر روی صحنه تئاتر، اولین نقش آفرینیاش را تجربه کرد، او فعالیت بازیگری خود را ابتدا با نمایش «سیاها» به کارگردانی حامد محمدطاهری آغاز کرد که در زمان اجرای خود از آن به عنوان نمایشی متفاوت، اثرگذار و جریانساز یاد میشد و بازیگران خوبی از دل آن درآمدند.
حمیدیان پس از آشنایی با آتیلا پسیانی عضو گروه «بازی» شد.
ورود بابک حمیدیان به سینما
در بیوگرافی بابک حمیدیان درباره ی ورودش به سینما آمده است : بعد از یک دوره فعالیت در تئاتر سال 1382 در 23 سالگی به رسول ملاقلی پور (کارگردان) معرفی شد و با فیلم مزرعه پدری اولین بار جلوی دوربین رفت.
او سپس در نقش اصلی فیلم قدمگاه در کنار رضا کیانیان و نگار جواهریان بازی کرد. فیلمی که در جشنواره فیلم فجر موفقیت های خوبی را تجربه کرد و راه را برای حضور فعال تر بابک حمیدیان در عرصه سینما محیا کرد.
هرچند کسی آنطور که باید و شاید تلاشهای او را برای «قدمگاه» ندید و نه در جشنواره فجر و نه در جشن خانه سینما حتی برای آن نامزد هم نشد اما رحمان آنقدر درست، دلنشین و باورپذیر بود که بابک حمیدیان را به یاد بسپاریم. او تا مدتها بعد در فیلمهایی خاص ایفای نقش میکرد. فیلمهایی که کمتر کسی به آن توجه جدی میکرد. «ریسمان باز» یا « خدا نزدیک است» نمونهای از این تلاشهاست.
حمیدیان در سال 84 اولین جایزه بازیگری خود را دریافت کرد، این جایزه تندیس زرین نقش دوم مرد برای فیلم ریسمان باز در دوره دوازدهم جشن خانه سینما بود.
او اما وقتی برای عموم مردم شناخته شد که در «بیپولی» حمید نعمتالله و باز هم در ایفای نقشی چالش برانگیز مقابل دوربین رفت.
در بیوگافی بابک حمیدیان میخوانیم : حضور کوتاهش در «اسب حیوان نجیبی است» و ایفای نقش چشمگیرش در «بغض» گرچه از نگاه جشنوارهها دور ماند اما بیشتر از هر زمانی نگاه کارشناسان سینمایی را به خود معطوف کرد.
بابک حمیدیان در سالهای بعد حضور پر رنگی را در عرصه سینما تجربه کرد و موفق شد در نقشهای مکمل آثار مهمی از جمله “طبل بزرگ زیر پای چپ” حضور پیدا کند.
طبل بزرگ زیر پای چپ فیلمی راجع به جنگ ایران و عراق که در گوشه ای گره خورده است. فیلم در سال 1383 به کارگردانی کاظم معصومی ساخته شده است.
بابک حميديان، خود را پرچمدار بازيگران بزرگ و ماندگار نسل هاي گذشته مي داند و معتقد است پرچم هنر و بازيگري را که استاد عزت اله انتظامي به دست استاد خسرو شکيبايي و رضا کيانيان داده است،نگاه دارد و با افتخار، تمرين، تلاش و رنج با مسرت، به جوانان بعد از خود تحويل دهد، حميديان در حال اثبات کردن اين مسئله نه تنها با زبان، بلکه با عملش است. آنچه که بابک حميديان را از ديگر بازيگران جوان و مطرح سينماي ايران متمايز مي کند، نه بازي هاي خوب و متفاوتش است و نه کار با بزرگان سينما و نه جوايز بزرگ و مهمي که دريافت کرده، تفاوت وي ظرفيت بالاي وي در انتقاد پذيري است.
بابک حمیدیان از تلویزیون تا شهرت
در بیوگرافی بابک حمیدیان درباره ی شهرتش میخوانیم : سال 83 با سریال روشنایی های شهر به تلویزیون آمد و در سریال های به کجا چنین شتابان سال 88 گذر از رنج ها 93 و بیمار استاندارد 94 به اوج شهرت رسید
درخشش بابک حمیدیان در “هیس! دخترها فریاد نمی زنند” و “چ”
«یک خانواده محترم» و «قصهها» به محاق توقیف رفت ولی در عوض «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» برای او مثل بمب صدا کرد. بدمن نفرتانگیز و جنجالی که برای حمیدیان محبوبیت ویژهای آورد.او موفق شد نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشن انجمن منتقدان سینمای ایران در سال 1392 شود.
هیس! دخترها فریاد نمی زنند فیلمی از پوران درخشنده است که در اکران ویژهٔ عید فطر سال 1392 در ایران به اکران درآمد. نویسنده و کارگردان فیلم پوران درخشنده است و تهیه کنندگی آن، کار مشترک شرکت خورمهر و بنیاد سینمایی فارابی است.این فیلم درباره آزار جنسی کودکان دختر و تعرض به اطفال خردسال است. نشریه معتبر ورایتی ایالات متحده آمریکا از این فیلم تمجید کرد.
شما در حال مطالعه بیوگرافی بابک حمیدیان در بازیگر آنلاین هستید. با ما در ادامه همراه باشید.
بابک حمیدیان پای ثابت فیلمهای تازه حاتمیکیا
بابک حمیدیان حالا دیگر پای ثابت فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا شده است، گویا او جا پای پرویز پرستویی در فیلمهای دیدهبان هنر انقلاب گذاشته است. وی در سه فیلم اخیر ابراهیم حاتمیکیا به نامهای «چ»، «بادیگارد» و «به وقت شام» نقشآفرینی کرده است.
فیلم «چ» داستان 2 روز از زندگی مصطفی چمران را در پاوه به تصویر میکشد. بابک حمیدیان در این فیلم بازیگر نقش شهید اصغر وصالی است. در سکانس پایانی این فیلم که در یکی از پادگانهای نظامی تهران فیلمبرداری شد، به دلیل حضور نیافتن فریبرز عربنیا سر صحنه، کارگردان از یک بدل بجای وی استفاده نمود.
حمیدیان در پاسخ به سؤال ضیاء درباره تنشهای ابراهیم حاتمیکیا و فریبرز عربنیا در فیلم «چ» اظهار کرد: «اگر بخواهم واژهها را تلطیف کنم، بین آنها تفاوت نگاه وجود داشت. اما سرانجام همسو شدند و این در خروجی فیلم و به استناد پشتصحنه مشخص است.»
بابک حمیدیان دراینباره که چرا گرفتن نخستین سیمرغش از سال 82 و ایفای نقش در فیلم «قدمگاه» تا سال 92 و «چ» و «رستاخیز» 10 سال طول کشیده است، گفت: «من اولین جایزهام را برای فیلم «ریسمانباز» گرفتم که با پژمان بازغی همبازی بودم. این 10 سال طول کشیدن به معنای این است که مسیر بازیگری مسیر پررنجی است و بهمرور در دل مسیر پررنج بازیگری است که انسان پخته میشود، من هم چند بار کاندید شدم. البته این موضوع به معنای این نیست که اگر بازیگری بار اول بازی کرد و سیمرغ گرفت یعنی رنج نکشیده است.»
حمیدیان برای بازی در فیلم چ علاوه بر کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر، تندیس بهترین بازیگر نقش دوم مرد برای بازی در فیلم چ از هشتمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران را نیز از آن خود کرد، وی همچنین برنده تندیس بهترین بازیگر مرد سیزدهمین جشنواره فیلم مقاومت برای بازیبازی در این فیلم شد.
«بادیگارد» دومین همکاری بابک حمیدیان و ابراهیم حاتمیکیا پس از بازی درخشان وی در نقش اصغر وصالی «چ» است که بابک حمیدیان بابت این حضور و البته بهطور مشترک برای بازی در فیلم «رستاخیز» از سی و سومین جشنواره فیلم فجر موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد گردید.
حمیدیان این بار نقش یک دانشمند هستهای را در فیلم «بادیگارد» بازی کرد. و برای آن برنده جایزه ویژه بازیگری در پنجمین جشنواره سینمایی ققنوس و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره بینالمللی فیلم وین شد.
حمیدیان در خصوص ایفای نقش در فیلم «بادیگارد» گفت: «من نقش یک نخبه هستهای را در این فیلم بازی میکنم و دلیل همکاری من با این پروژه به این خاطر بود که برای فیلم حاتمیکیا و درویش سیمرغ گرفتم. پس هرکدام از این دو رفیق در هر زمانی فیلم بسازند خود را موظف به بازی در فیلم آنها میدانم و بازی میکنم.»
بازیگر «رستاخیز» در پایان خاطرنشان کرد: « بادیگارد فیلمی سخت است اما حاتمیکیا میتواند فیلم سخت بسازد باید در کنار حاتمیکیا ماند از او حمایت کنیم تا یک پیامد خوبی را شاهد باشیم.»
در بیوگرافی بابک حمیدیان آمده است : سومین همکاری پیاپی بابک حمیدیان با ابراهیم حاتمیکیا در فیلم به وقت شام محصول سال 96 است، فیلم تازه کارگردان شناخته شده کشورمان با موضوع تهدیدات داعش و تکفیریها داستان یک هواپیمای کمکی حامل دارو و مواد خوراکی برای مردم سوریه است که برای نشستن در فرودگاه دمشق دچار مشکل میشود.
همکاری زوج بازیگر دوستداشتنی
فیلم سینمایی «جشن دلتنگی» به کارگردانی پوریا آذربایجانی است، در تازهترین مرحله از روند ساخت این فیلم مینا ساداتی و بابک حمیدیان به عنوان بازیگر و خشایار موحدیان به عنوان تدوینگر به پروژه سینمایی «جشن دلتنگی» پیوستند. مینا ساداتی و بابک حمیدیان در این فیلم نقش یک زوج جوان را بازی میکنند. جشن دلتنگی داستان رابطه واقعی آدمها و گره خوردن آن با فضای مجازی است.
در بیوگرافی بابک حمیدیان و مینا ساداتی میخوانیم : تا اینجا در هشت اثر نمایشی با هم همکاری داشتهاند؛ سرو زیرآب (محمدعلی باشهآهنگر)، جشن دلتنگی (پوریا آذربایجانی)، خرگیوش (مانی باغبانی)، هیهات (هادی نائیجی، دانش اقباشاوی، روحا… حجازی و هادی مقدمدوست)، تنها در چند دقیقه سکوت (بهاره صادقیجم) و جنایات و مکافات (رضا ثروتی)و امکان مینا (کمال تبریزی).
فیلمهای توقیف شده بابک حمیدیان
در بیوگرافی بابک حمیدیان درباره ی فیلم های توقیف شده ی او میخوانیم :
حمیدیان بازی در دو فیلم مهم توقیف شده (در انتظار اکران) در کارنامه خود دارد: رستاخیز اثر احمدرضا درویش و «کاناپه» اثر کیانوش عیاری. بازیگر نقش شهید اصغر وصالی، در فیلم رستاخیز در دو نقش یزید و ابن زیاد بازی کرده است.
از اولین روز نمایش فیلم رستاخیز در جشنواره فیلم فجر اعتراضاتی نسبت به برخی از صحنههای این فیلم وجود داشت که عمده آنها پیرامون دو محور نمایش چهرههای برخی از شهدای کربلا همچون حضرت قمر بنیهاشم(ع) و حضرت علیاکبر(ع) و همچنین برخی از مغایرتهای تاریخی موجود میان داستان فیلم و روایتهایی نقل شده از واقعه کربلا بود.
وزارت ارشاد در اطلاعیه رسمی خود در ارتباط با دلایل گرفتن این تصمیم گفته است: «نظر به رعایت جایگاه و شأن مراجع عظام تقلید و عالمان شاخص دینی یادآوری میکنیم که اکران فیلم «رستاخیز» تا تأمین نظر برخی از مراجع بزرگوار تقلید به تعویق میافتد.» و البته برخی از مرجع معظم تقلید نیز با توجه به شنیدههایی که از این اثر داشتند، نسبت به اکران آن معترض بودند ولی به نظر میرسد آن چه باعث شد اکران این فیلم به تعویق بیفتد، اعتراضات و حرکات عجیب گروههای متحصنی بود که بعدها معلوم شد بیشتر آنها وابسته به جریان «شیعه انگلیسی» هستند.
او اما در مورد فیلم کاناپه گفته شده است علت کنارگذاشتهشدن آن «کلاهگیس» شش بازیگر فیلم است که برای واقعنمایی هر شش نفر موهای سر خود را از ته تراشیدهاند و در نتیجه تصمیمگیری درباره نمایش این فیلم به علما و مراجع واگذار شده است.
موضع سیاسی بابک حمیدیان در فیلم ها
همکاری با حاتمیکیا که مواضع جدیدی اتخاذ کرده بود و مدتها بود گفتگوهای جنجالی و دیدگاههای سیاسیاش بیشتر از کارنامه پربار و درخشان هنریاش توجهها را به خود جلب کرده بود؛ گرچه برای حمیدیان سیمرغ را به ارمغان آورد اما چندان برای او خوش یمن نبود.
جامعه سیاستزده ایران و حرفهای تند حاتمیکیا انگار بیشترین اثر را بر حمیدیان گذاشت! و شاید همکاری مجددش با حاتمیکیا در فیلمی سیاسی آن را قوت بخشید. او که پیش از «بادیگارد» در «سیانور» بهروز شعیبی نیز در فیلمی سیاسی ایفای نقش کرده بود؛ یک باره از هنرمندی قابل اعتنا در نظر بسیاری به یک چهره سیاسی با ایدئولوژی خاص بدل شد. به فیلمهای قبلی «هیهات» و «روباه» را که فارغ از اینکه فیلمهایی به شدت سیاستزده بودند، ابدا از منظر سینمایی نمیشد از آنها دفاعی کرد را هم اضافه کنید.
در حجم توجهها به حضور حمیدیان در این نوع فیلمها متاسفانه «من دیهگو مارادونا هستم»، «مرگ ماهی» و «استراحت مطلق» به چشم نیامد.
«کاناپه» کیانوش عیاری توقیف شد و بازی دیدنیاش در کمدی فانتزی متفاوت «خرگیوش» دیده نشد و حتی حضور کوتاه اما اثرگذارش در «شماره ۱۷ سهیلا» نادیده گرفته شد.
انتخابهای بعدی یعنی «به وقت شام» و «مصادره» این خطکشی سیاسی و اینکه او تبدیل شده است به بازیگر جریانی خاص را تقویت کرد و دیگر کسی به کیفیت بازیاش در دو فیلم یاد شده که اگر توفیقی داشتند بخش اعظماش را مدیون جلوهگری او در مقام بازیگر بودند؛ توجهی نکرد.
«جشن دلتنگی»، «سال دوم دانشکده من» و «معکوس» هم هیچکدام چیزی نبودند که بتوانند او را از این محاصره عجیبی که گرفتارش شده نجات دهد.
فیلم دوستداشتنی «سرو زیر آب» نیز با اکران ناموفق، ناکامیهای حمیدیان را کامل کرد و دست بسیاری را باز گذاشت تا همچنان او و هنر غیر قابل انکارش را نادیده بگیرند.
هنرمند همه نقش حریف
حمیدیان در طول بیش از یک دهه حضور در سینما، آهسته و پیوسته جلو آمده و حالا تنها با 34 سال سن با بازی در نقشهای متنوع و البته متضاد، یکی از وزنههای معتبر سینما و تلویزیون ماست که هیچوقت در نقشی کلیشه نشده است.
حمیدیان خود در این باره میگوید: «فردای سیمرغ گرفتن هم به اساتیدی چون گلمکانی و عیاری زنگ زدم و آنها گفتند من 7 رأی مثبت داشتهام. ایفای سه نقش ابن زیاد، یزید و اصغر وصالی در یک جشنواره، چرخش جذابی است اگر صادق باشیم. من به این چرخشها میبالم. شاهین شجری کهن منتقد به من گفت تو پرسوناژ نداری و وقتی به تو فکر میکنیم با نقش خاصی به یادت نمیآوریم. من از پرونده کاریام در سینما دفاع میکنم.»
بابک حمیدیان پس از شانزده سال حضور بر پرده نقرهای همچنان درخشان و درجه یک است. او آنقدر بر پرده سینما دیدنی است و آنچنان ما را وادار میکند به تماشایش که بعید میدانم در حدود دو ساعتی که پای «مسخرهباز» نشستهاید بتوانید به مسائل فرامتنیای که همیشه در مورد او بیان میشود فکر کنید. اکتهای کاملا به جا، پاسکاریهای درست و دیدنی با یک به یک بازیگرانی که مقابلاش حضور دارند، انرژی به اندازهاش به هنگام لحظههایی که بحثهای سیاسی میکند و گام بالای صدایش و لحظه خاموش شدن ناگهانیاش در اثر ترس از کیانی و ترسی که در چشمهایش چنان جان گرفتهاند که مخاطب آن را به خوبی باور و با آن همزاتپنداری میکند. لحظه درخشان سکانس «پاپیون» و استیصال باورپذیرش از اینکه نمیتواند کسی را لو ندهد. تلورانس بازیاش در لحظات مختلف سرخوشی، عصبانیت، ناراحتی و یا بیخیالی، واقعا دیدنی است. چه کسی میتواند «مسخرهباز» را ببیند و مدعی شود افسون بازی حمیدیان در او اثر نکرده است؟!
مصاحبه خواندنی با بابک حمیدیان
در این مطلب از بازیگر انلاین به معرفی بیوگرافی بابک حمیدیان پرداختیم.با ما در ادامه همراه باشید تا این مصاحبه ی خواندنی را مطالعه کنیم:
بابک حمیدیان یکی از بازیگرانی است که به واسطه این که همیشه در کتابهای مختلف سرک میکشد و به شدت عاشق مطالعه است، اطلاعات عمومی بالایی دارد؛ آنقدر که مطالعه کتاب، شنیدن موسیقی و دیدن فیلم از کارهای روزانهاش حذف نمیشوند. «یکی از حرفه ها و کارهایی که بلدم انجام بدهم کتاب خواندن است. بزرگترین چیزی که در خانه دارم، کتابخانه ام است و میتوانم سالها راجع به کتاب صحبت کنم.» خودش هم به این موضوع اعتراف میکند و آنقدر با علاقه از کتابها و فیلمهایی که دوست دارد صحبت میکند که بی علاقه ترین افراد نسبت به این چیزها را هم کنجکاو میکند تا نگاهی به پیشنهادهایش بیندازند. در این شماره پیشنهادهایی را میخوانید که نسبت به شمارههای پیش کمی هنری تر هستند. پس اگر از آن دسته افرادی هستید که همیشه به دنبال نگاه و طرز تفکر خاص هستید، به پیشنهادهای بابک حمیدیان در این گفتوگو نگاهی بیندازید.
فیلم
«اخیرا دو فیلم اروپایی دیدهام که یکی از آنها را برای دومین بار نگاه کردم به اسم «سکوت لورنا» که ساخته «برادران داردن» است. آن دیگری هم «La Nana» نام دارد (به کارگردانی «سباستین سیلوا») که داستان یک پیشخدمت است که در یک خانه پیر میشود. خیلی تلخ و درجه یک است. او این واقعیت را گوشزد میکند که برای ساختن فیلم خوب نیاز به هیچ اتفاق خاصی نیست. یک موضوع ساده و جمع و جور از اتفاقات روزمره میتواند به قدری خوب روایت شود که شمای بیننده در انتها راضی از پای فیلم بلند شوید. «یک فیلم درخشان دیگر هم به اسم «Up and Down» پیشنهاد میکنم که مربوط به کشور کرواسی است. به کارگردانی John Hrebejkکه فیلم فوقالعادهای است و در اینترنت هم از ده امتیاز، هفت گرفته است.»
به بخشی میرسیم که ممکن است برای افرادی که وقت و حوصله کتاب خواندن ندارند دلچسب باشد. اما کتاب کجا و فیلمهای اقتباسی کجا! یکی از دلایل این تفاوت هم این است که می توانی با کتاب سالها تخیل کنی اما با فیلم هرگز. «اگر در مورد فیلمهای اقتباسی بخواهم صحبت کنم، چیز زیادی برای پیشنهاد ندارم.
چون اصولا خواندن ادبیات برای من از دیدن فیلم جذابتر است و خیلی طرفدار سینمای اقتباسی نیستم. اما یکی از بهترین نمونههای سینمای اقتباسی، فیلم «انجمن شاعران مرده» است که به نظرم با کتابش همتراز است. اما یک کار از مصطفی مستور به اسم «استخوان خوک و دستهای جذامی» که داستان آدمهایی را روایت میکند که هر اندازه به هم نزدیک باشند، باز از هم دورند و در کنارش «تنهایی پر هیاهو» از یک نویسنده همشهری میلان کوندرا به اسم «بهومیل هرابال» را خیلی دوست داشتم جزء همین فیلمهای اقتباسی بودند و از رویشان فیلم ساخته میشد.»
«صحنه حرکات موزون «اندی گارسیا» دور مجسمه بالزاک در فیلم «مودیلیانی» واقعا برای چند لحظه من را با خودش برد. بدون اغراق، سالی دو سه بار این فیلم را میبینم. یک فیلم عاشقانه دلپذیر و بینقص که به نظرم بهترین بازی اندی گارسیا در تمام عمرش است. این هم جزء آن فیلمهایی است که اگر نبینید کل عمرتان بر فناست.»
کتاب
«اخیرا یک رمان به اسم «پرواز ایکار» خواندم که نویسنده آن «ریمون کنو» است با ترجمه کاوه سیدحسینی عزیزم که خودش این ترجمه را به من هدیه داده و به نظرم رمان بسیار درخشانی بود. «عشق سالهای وبا» را هم -اگر تا به حال نخواندهاید- از دست ندهید. این کتاب یکی از آنهایی است که نویسنده مورد علاقهام نوشته است، گابریل گارسیا مارکز.
شعر، شعر دوستداشتنی من
دو مجموعه شعر از «رسول یونان» هم دوست دارم پیشنهاد کنم که درجه یک هستند. از آن کتابهاییاند که تازه آنها را خریدهام، اما همیشه با من هستند. حتی در سفری که به اروپا داشتم، آنها را با خود برده بودم. یکی کتابی به اسم «مردهای به کشتن ما میآید» که گزیده شعرهایش است و یکی هم «چه کسی مرا عاشق کرد». این دو واقعا زیبا هستند و تجربه خواندن شعرهای رسول یونان قطعا دلپذیر خواهد بود.بگذارید از کتابهای دوران کودکی هم یکی اسم ببرم، «قصههای من و بابام» نوشته کاریکاتوریست مشهور آلمانی «اِریش اُزر»؛ یکی از آن کتابهایی که تصاویرش هنوز در ذهنم حک شده است. مجموعه تصاویر کمیکی که داستان زندگی یک پدر چاق سیبیلو را با پسر تخس کوچکش روایت میکند! تصاویر سیاه و سفیدی که به همراهش داستانی کوتاه با ادبیاتی ساده و روان دارد، درباره پدر و پسری که عاشقانه همدیگر را دوست دارند.»
داستان همشهری، مثل حافظ!
میخواهم سوال بعدی را بپرسم که با صدای بلندی میگوید: «راستی، تا یادم نرفته این را هم اضافه کن» و با هیجان ادامه میدهد: «آخرین شماره «حرفه، هنرمند» مثل همیشه فَکم را به زمین چسباند! «حرفه، هنرمند» فصلنامهای است که این شمارهاش درباره عکاسی ژاپن است و به نظر من مثل حافظ باید در خانه همه باشد. آخرین کتابی که میتوانم به شما پیشنهاد کنم، مجموعههایی است به اسم «داستان» که زیر نظر موسسه «همشهری» منتشر میشود. این مجموعه کتاب (که به صورت ماهانه منتشر میشود) هم جزء کتابهایی است که همه باید بخوانند. نویسندههای درخشانی در آن مطلب مینویسند و علاوه بر دکه های روزنامه فروشی، میتوانید از کتابفروشیها هم آنها را تهیه کنید.»
کتابی که جان لنون را ترور کرد!
از او میخواهم جمله یا تصویری که از یکی از این کتابها در ذهنش حک شده را با ما هم در میان بگذارد. کمی فکر میکند و یکی از عادتهای جالبش را رو میکند: «شاهکار «ناتور دشت» جی.دی.سلینجر خیلی برایم تاریخساز و درخشان است. چون مارک دیوید چپمن، تحت تاثیر آن کتاب، «جان لنون» را ترور کرد. این کتاب به نوعی نقطه عطف پایان زندگی یکی از مهمترین خوانندگان قرن پیش است. وقتی کتاب میخوانم، جملههایی از آنها را روی کاغذ مینویسم و روی در یخچالم میچسبانم! چون در این مدت داستان کوتاه و شعر زیاد خواندهام، میخواهم یک بخش از شعر رسول یونان را برایتان بخوانم: فقط تاریکی میداند، ماه چقدر روشن است/ فقط خاک میداند، دستهای آب چقدر مهربان/ معنی دقیق نان را فقط آدم گرسنه میداند/ فقط من میدانم تو چقدر زیبایی.»
مرشد و مارگاریتا
در کنار این پیشنهادها راجع به ادبیات ایران میپرسم. «از ادبیات ایران اخیرا کتابی به اسم «پایان یک مرد» از فریبا کلهر خواندم که به نظرم جالب بود. فریبا کلهر در گذشته در ادبیات کودک و نوجوان قلم میزد و این کتاب، تجربه دلپذیری برای من بود.» در بین پیشنهادهایی که در این صفحه داشتهایم، کمتر کسی بوده که تا از او سوال نشده، پیشنهادی در ادبیات ایران داشته باشد. برای همین، نظر بابک حمیدیان را درباره ادبیات ایران و نوع نگرش آنها در سالهای اخیر میپرسم. «در ادبیات معاصر داستانی ایران، دو نفر هستند که نوع نگارششان را خیلی دوست دارم. یکی «مصطفی مستور» که سعی میکنم هرآنچه که از او چاپ میشود را بخوانم و یکی هم «جعفر مدرسصادقی». اگر تا به حال کتابی از این دو نخواندهاید، امروز حتما سری به کتابفروشی بزنید. راستی، این را هم به آخر این مطلب اضافه کنم که هر کس که «مرشد و مارگاریتا»ی میخائیل بولگاکف را نخوانده باشد، نصف عمرش بر فناست!»
شما در حال مطالعه بیوگرافی بابک حمیدیان در بازیگرآنلاین هستید. تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.
موسیقی
«موسیقی که جدیدا به شدت وارد جزئیاتش شدهام و من را جذب کرده، موسیقی الکترونیک است. در این شاخه یک آرتیست ژاپنی به نام «آکیرا کوسه مورا» هست که به نظرم موسیقی حیرتآوری دارد.
موسیقی الکترونیک آنقدر سلیقه ای است که باید هر کسی آن را امتحان کند تا ببیند اصلا آن را دوست دارد یا نه. اما پیشنهاد میکنم کارهای این هنرمند ژاپنی را برای یک بار هم که شده گوش کنید.»
از او میخواهم یک پیشنهاد موسیقی فیلم از موزیسینهای ایرانی به ما بدهد و او بدون فکرکردن میگوید: «کارن همایونفر. معمولا موسیقی فیلم نمیخرم و اگر باشد گوش میکنم. اما حتما از طرف من بنویس که برای «جان ویلیامز» سر تعظیم فرود میآورم.»
بابک حمیدیان : دلتنگ خانه سینما هستم/دوست دارم بروم و با وزیر صحبت کنم
بابک حمیدیان می گوید:به عنوان یکی از بازیگران سینما و تلویزیون دوست دارم که صنف ما نظم داشته باشد و دلتنگ سروسامان پیدا کردن وضعیت بازیگران سینما و تئاتر هستم. همواره دوست داشتهام جایی باشد که بتواند من و هم صنفهایم را زیر یک چتر جمع و از ما حمایت کند. خانه سینما برای ما یک مامن بود؛ مثل خانه تئاتر که برای اعضایش یک مامن است. وقتی خانه سینما دایر بود، نسبت به الان که خانه سینما نداریم احساس بهتری داشتم. وقایعی که در خانه سینما اتفاق میافتاد، معمولاً برای ما پوشیده بود. من هم هیچ وقت سعی نکردم دخالت کنم. اتهاماتی که درباره خانه سینما شنیده ایم، چیزهایی است که مسئولان خانه آنها را رد میکنند.
خانه سینما تشکیل شده بود برای اینکه از اهالی سینما حمایتهای مادی و معنوی بکند. اینکه قرار بوده خانه سینمای ایران، وضعیت صنفی و رفاهی اهالی سینما را سامان ببخشد و به فکر بیمه و بازنشستگی شان باشد، یک انتظار رویایی است. خانه سینما در موقعیتهای مختلف، بن خرید کتاب و بن خرید از فروشگاههای شهروند را در اختیار آن دسته از هنرمندانی که بیش از بقیه نیاز داشتند، میگذاشت و برای امثال من، آرم طرح ترافیک میگرفت. در اندازه های کوچک، این کمکهای اندک را خانه سینما برای ما انجام داده است. اما به نظر من، وظیفه حمایت روحی، مالی و جانی یک هنرمند به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. من چهار ماه پیش در جریان فیلمبرداری یک فیلم،از درخت افتادم و سه تا از مهره های کمرم و پایم شکست و از آن زمان تا به حال نتوانستهام کار کنم و خانه نشین هستم. خیلی دوست دارم که یک نفر به عیادت من بیاید و بگوید: «بابک حمیدیان! بازیگر حرفه ای سینما و تئاتر! از اینکه تو مجروح شده ای و چهار ماه است که بیکار هستی، ناراحتم. وظیفه ماست تا به تو سر بزنیم و از حال و احوالت باخبر باشیم.»
در بعضی کشورها که هنر معاصر را به صورت فعال پیگیری میکنند، مثل آلمان و ایتالیا، آزادی اندیشه برای هنرمندان وجود دارد و فضا برای انتقاد کردن و حتی فریاد زدن فراهم است. البته من به صورت کلان به مساله نگاه میکنم و از دیدگاه من، هنر فقر سینما نیست. ما سال گذشته برای نشر کتاب هم مساله داشتیم. برای حل مشکلاتی که هنرمندان کشور با آنها درگیر هستند، من وزارت ارشاد را مسئول میدانم؛ چون تمام هنرمندان کشور ما، تحت لوای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با در نظر گرفتن قوانین این وزارتخانه کار میکنند. بنابراین من احساس نیاز بیشتری به حضور و بودن مسئولان این وزارتخانه در بین هنرمندان میکنم.
زیاد اتفاق میافتد که وزیر ارشاد در لوکیشنهای فیلمبرداری فیلمهای سینمایی حاضر شود. این جور وقتها من دوست دارم بروم و از نزدیک با وزیر صحبت کنم و او را در جریان مشکلاتم قرار بدهم،اما آنقدر آدم دوروبر وزیر هست که من نمیتوانم بروم جلو و با وزیر ارشاد سرزمینم حرف بزنم. دریافت حس حمایت از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برای یک هنرمند، حس خیلی خوبی است من دلتنگ خانه سینما هستم، ولی ترجیح میدهم اگر خانه بخواهد دوباره بازگشایی شود، جایی باشد که ما بتوانیم به بودنش دلگرم باشیم، جایی که به معنای واقعی کلمه فریادرس ما باشد. نمیخواهم وارد موضعگیری های سیاسی بشوم و طرفین دعوا را متهم کنم. به خانه سینما اتهاماتی وارد شده که من نمیدانم مسئولان چطو میتوانند پاسخگوی آن باشند یا اینکه اصلاً نمیتوانند از پس پاسخگویی به این ابهامات بربیایند یا نه. خانه سینما، هم قصور کرده و هم بیتقصیر است راس هرم باید واکاوی بشود که این راس، وزارت ارشاد است. وزارت ارشاد باید از هنرمندان حمایت روحی، روانی و مالی کند.
فیلمشناسی بابک حمیدیان
در ادامه بیوگرافی بابک حمیدیان مروری میکنیم بر آثار سینمایی و تلویزیونی آقای بازیگر.با ما همراه باشید.
فیلم های سینمایی بابک حمیدیان
- روز بلوا (۱۳۹۸)
- مغز استخوان (۱۳۹۸)
- مسخرهباز (۱۳۹۷)
- معکوس (۱۳۹۷)
- به وقت شام (۱۳۹۶)
- مصادره (۱۳۹۶)
- سرو زیر آب (۱۳۹۶)
- سال دوم دانشکده من (۱۳۹۶)
- جشن دلتنگی (۱۳۹۶)
- شماره ۱۷ سهیلا (۱۳۹۵)
- کاناپه (۱۳۹۵)
- خرگیوش (۱۳۹۵)
- بادیگارد (۱۳۹۴)
- آبجی (۱۳۹۴)
- شکاف (۱۳۹۴)
- داستان خانواده فرشچی (۱۳۹۴)
- سیانور (فیلم) (۱۳۹۴)
- هیهات (۱۳۹۴)
- استراحت مطلق (۱۳۹۳)
- تنها در چند دقیقه سکوت (۱۳۹۳)
- روباه (۱۳۹۳)
- مرگ ماهی (۱۳۹۳)
- من دیه گو مارادونا هستم (۱۳۹۳)
- نیمرخها (۱۳۹۳)
- ساکن طبقه وسط (۱۳۹۲)
- ۵۰ قدم آخر (۱۳۹۲)
- با دیگران (۱۳۹۲)
- به تهران خوش آمدید (۱۳۹۲)
- چ (۱۳۹۲)
- روز رستاخیز (۱۳۹۲)
- هیس! دخترها فریاد نمیزنند (۱۳۹۱)
- بغض (۱۳۹۰)
- قصهها (۱۳۹۰)
- یک خانواده محترم (۱۳۹۰)
- اسب حیوان نجیبی است (۱۳۸۹)
- پنهان (۱۳۸۹)
- دیو و دلبر (۱۳۸۹)
- کلبه (۱۳۸۷)
- بیپولی (۱۳۸۶)
- خاک آشنا (۱۳۸۶)
- ریسمان باز (۱۳۸۶)
- خدا نزدیک است (۱۳۸۵)
- سه زن (۱۳۸۵)
- اسب (۱۳۸۴)
- زاگرس (۱۳۸۴)
- یک بوس کوچولو (۱۳۸۴)
- طبل بزرگ زیر پای چپ (۱۳۸۳)
- قدمگاه (۱۳۸۲)
- مزرعه پدری (۱۳۸۲)
فیلم های مستند بابک حمیدیان
- آبی به رنگ آسمان (امیر رفیعی ۱۳۹۷)
مجموعه های نمایش خانگی بابک حمیدیان
- خاتون (تینا پاکروان، ١۴٠٠)
- عالیجناب (سام قریبیان، ۱۳۹۶)
مجموعههای تلویزیونی بابک حمیدیان
- روشناییهای شهر (۱۳۸۳)
- شهریار (١٣٨۴)
- به کجا چنین شتابان (۱۳۸۸–۱۳۸۷)
- سرزمین کهن (۱۳۹۲–۱۳۸۷)
- حیرانی (۱۳۹۰)
- گذر از رنجها (۱۳۹۳)
- پرده نشین (۱۳۹۳)
- بیمار استاندارد (۱۳۹۴)
فیلمهای تلویزیونی (تلهفیلم) بابک حمیدیان
- اوهام (۱۳۸۶)
- شیفت شبانه (۱۳۸۸)
تئاترهای بابک حمیدیان
در ادامه بیوگرافی بابک حمیدیان مروری میکنیم بر تئاتر های وی :
- مکبث (رضا ثروتی ۱۳۸۹)
- ویتسک (رضا ثروتی ۱۳۹۱)
- خانه سربی (علی نرگس نژاد ۱۳۹۲)
- مرثیهای برای کتاب سوزیها (علی اتحاد ۱۳۹۳)
- میسیسیپی نشسته میمیرد (همایون غنیزاده ۱۳۹۵)
- جنایت و مکافات (رضا ثروتی ۱۳۹۸)
جوایز بابک حمیدیان
- سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد برای فیلم چ و روز رستاخیز از سی و دومین جشنواره فیلم فجر
- جایزه اول بهترین بازیگری سال ۱۳۹۱ برای نمایش ویتسک از جشن خانه تئاتر
- تندیس زرین نقش دوم مرد برای فیلم ریسمان باز – جشن خانه سینما ـ دوره دوازدهم
- کاندیدا نقش دوم مرد برای فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ – جشن خانه سینما ـ دوره نهم
- دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، برای بازی در فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند در جشن انجمن منتقدان سینمای ایران
- تندیس بهترین بازیگر نقش دوم مرد برای بازی در فیلم چ هشتمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران
- تندیس بهترین بازیگر مرد سیزدهمین جشنواره فیلم مقاومت برای بازی در فیلم چ
- بهترین بازیگر مرد برای فیلمهای هیس دخترها فریاد نمیزنند و چ در چهاردهمین جشن حافظ
- جایزه ویژه برای بازی در فیلم بادیگارد در پنجمین جشنواره سینمایی ققنوس
- بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در فیلم بادیگارد در جشنواره بینالمللی فیلم وین
- نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم سرو زیر آب از جشنواره فیلم فجر