در این بخش بیوگرافی دنیل دی لوئیس از بازیگران مرد معروف هالیوود را مرور میکنیم. بیوگرافی دنیل دی لوئیس یکی از بزرگترین بازیگران عرصه سینما و تئاتر و صاحبسبکترین آنها به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او با عکس های شخصی او و خانواده اش را میبینیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی دنیل دی لوئیس آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
دنیل دی لوئیس چند سال سن دارد؟
دنیل دی لوئیس مجرد است یا متاهل؟
دنیل دی لوئیس فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟
خلاصه بیوگرافی دنیل دی لوئیس
نام اصلی | سِر دنیل مایکل بلیک دی-لوئیس Sir Daniel Michael Blake Day-Lewis |
نام هنری | دنیل دی لوئیس |
تاریخ تولد | ۲۹ آوریل ۱۹۵۷ (۶۵ سال) |
محل تولد | لندن، انگلستان |
شهروندی |
|
محل تحصیل | مدرسه تئاتر بریستول الد ویک |
پیشه | بازیگر |
سالهای فعالیت | ۱۹۷۰–۲۰۱۷ |
همسرها | ایزابل آجانی (۱۹۸۹–۱۹۹۵)، ربکا میلر (ا. ۱۹۹۶) |
فرزندان | ۳ فرزند(گابریل کین دی لوئیس، کاشل بلیک دی لوئیس، رونن دی لوئیس) |
قد | ۱۸۷ سانتی متر |
دنیل دی لوئیس بازیگر ۶۵ ساله انگلیسی که از سوی ملکه این کشور لقب Sir (جناب) را دریافت کرده پس از آخرین نقشآفرینی خود در فیلم Phantom Thread اعلام کرد که دیگر قصد بازگشت به دنیای بازیگری را ندارد. بااینحال باید به این نکته هم اشاره کنیم که او سالها پیش یک بار دیگر خودش را بازنشسته کرده بود ولی پس از مدتی دوباره به صنعت سینما بازگشت تا این سؤال پیش آید که آیا ممکن است دنیل دی لوئیس را باز هم روی پرده نقرهای تماشا کنیم یا خیر؟ دی لوئیس برای تمام نقشهایی که بازی کرده سنگتمام گذاشته و به تکتک نقشآفرینیهای او میتوان به چشم یک کلاس درس بازیگری نگاه کرد. دنیل دی لوئیس بارها به این موضوع اشاره کرده است که همسر و فرزندان او در طول زندگی خودشان مجبور بودند با مردهایی کاملا غریبه زندگی کنند؛ از زندگی کردن با آبراهام لینکلن، رئیس جمهور آمریکا گرفته تا زندگی با کریستی براون، فردی مبتلا به بیماری فلج مغزی.
دنیل دی لوئیس بهقدری در نقشهای خودش فرو میرود که در طول ساخت یک فیلم سینمایی خانواده او باید شخصیتی که او قرار است ایفا کند را در خانه تحمل کنند و با او زندگی خودشان را بگذرانند. موضوعی که یکی از مهمترین دلایل کنارهگیری دی لوئیس از بازیگری بهشمار میرود و او گفته بود که قصد دارد زمان بیشتری را بهعنوان خودِ شخصِ واقعیِ «دنیل دی لوئیس» با خانواده خود سپری کند. در این مقاله تصمیم گرفتیم تا باهم نگاهی داشته باشیم به بیوگرافی دنیل دی لوئیس و دیوانهوارترین اقدامات دنیل دی لوئیس برای آماده شدن برای نقشهای مختلف خود و همچنین باوجود محدودیت اطلاعات موجود درباره زندگی شخصی این بازیگر محبوب، خواهیم دید که درحالحاضر زندگی او چگونه پیش میرود.
در ادامه بازیگرآنلاین را دنبال کنید تا نگاهی به بیوگرافی دنیل دی لوئیس داشته باشیم.
بیوگرافی دنیل دی لوئیس
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس با نام کامل سِر دنیل مایکل بلیک دی-لوئیس Sir Daniel Michael Blake Day-Lewis آمده است: وی در بیست و نهم آوریل سال ۱۹۵۷ در لندن به دنیا آمد.او بازیگر بازنشستهٔ انگلستانی است.
او اغلب بهعنوان یکی از برترین بازیگران نسل خودش توصیف میشود. در سال ۲۰۱۲، مجله تایم دی-لوئیس را «بزرگترین بازیگر جهان» نامید و در ۲۰۲۰، نام او در فهرست نیویورک تایمز از ۲۵ بازیگر برتر قرن بیست و یکم آمد.
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس بهتر است بدانید او تحصیلکرده مدرسه بازیگری بریستول است. باوجود اینکه در این مدرسه شیوه مرسوم و عادی بازیگری را آموزش میدادند، او تصمیم گرفت که از سبک متد اکتینگ استفاده کند. به همین دلیل است در فیلمهایی که او ایفای نقش کرده است به طور کامل خود را وقف نقشش میکند و همچنین به تحقیق درباره نقشهایی که بازی میکند شهرت دارد. او معمولاً در تمام زمان فیلمبرداری در نقشش باقی میماند؛ حتی اگر این موضع باعث آسیب به سلامتیاش شود یا برایش ضرر داشته باشد.
این یک غم وحشتناک است! مغزت، روحت و جسمت نمیتوانند بپذیزند که لحظهی جدایی فرا رسیده است. بعد از پایان کار حس پوچی عمیقی به من دست میدهد. به خودم میگویم این همه از خودت مایه گذاشتی که چه شود؟ که اینجوری رهایش کنی؟ هر چقدر هم که نقشها اذیتم کنند، همچنان حاضر نیستم که از آن جدا شوم.
معرفی خانواده و دوران کودکی دنیل دی لوئیس
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس درباره ی خانواده اش میخوانیم: دی-لوئیس در کنزینگتون، لندن زاده شد. پدر او، شاعر معروف، سیسیل دی-لوئیس و مادرش، بازیگر انگلیسی، جیل بالکن میباشند. پدر او در بالینتابرت، کنت لوییس، ایرلند به دنیا آمد و از پروتستانتهای سبک «آنگلو-آیریش»انگلیسی بود. سیسیل زندگی در لندن را از دو سالگی شروع کرد و بعدها به مدت چهار سال ملک الشعرای بریتانیا شد. مادر دی-لوئیس یهودی بود و اجداد وی آن دسته از یهودیانی بودند که از لتونی و لهستان به انگلستان مهاجرت کرده بودند. پدربزرگ مادری وی، سر مایکل بالکن، رئیس استودیوهای ایلینگ بود.
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس بهتر است بدانید: دو سال بعد از تولد دنیل، خانوادهی وی به جنوب شرقی لندن، منطقهی گرینویچ نقل مکان کردند. او به همراه خواهرش تاماسین دی لوئیس در این منطقه بزرگ شده است. تاماسین بعدها مستندساز و در ادامه آشپز برنامههای تلوزیونی شد.
با زندگی در گرینویچ، دی-لوئیس خود را میان بچههای جنوب شهر لندن یافت. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسههای اینویکتیا و شرینگتون گذراند.[ بچهها او را به خاطر «یهودی» و «شیک» بودنش اذیت میکردند و به او زور میگفتند. هر چه بیشتر زمان میگذشت، او به لهجهٔ محلی تسلط کامل پیدا میکرد و رفتارش را بهبود میبخشید تا جایی که به خوشنامی مشهور شد. با بالا رفتن سن دی-لوئیس، مشکلاتی برایش به وجود آمد. او در دوران جوانی بیاختیار با خودش حرف میزد و معمولاً به خاطر دزدی از فروشگاه و جرایم کوچکتر به دردسر میافتاد.
من از یک خانوادهی تحصیل کردهی طبقه متوسط میآمدم ولی همبازیهای من، پدرانشان یا در اسکله کار میکردند یا مغازهدار بودند یا ماهیگیر. من متعلق به آن مکان نبودم ولی تصمیم گرفتم برای ایجاد رابطه با آنها، ادایشان را دربیارم و مثل آنها باشم. وسط همین ادا درآوردنها بود که به بازیگری علاقهمند شدم.
والدین دنیل که از رفتارهای ناهنجارگونهی وی به ستوه آمده بودند او را به مدرسهی سونوکس واقع در کنت فرستادند. سونوکس دومین مدرسه قدیمی غیر مذهبی بریتانیاست. او در این مکان به استعدادها و علاقه مندیهایش یعنی نجاری، بازیگری و ماهیگیری پی برد. پس از دو سال به مدرسه بیدیلس واقع در پترسفیلد منتقل شد. جایی که خواهرش هم همانجا حضور داشت و وی موقعیت بهتری داشت تا با آرامش به علایقش بپردازد.
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس جالب است بدانید در ۱۵ سالگی چند هفتهای را به همراه خانوادهاش در خانهی سر کینگزلی آمیس (رمان نویس و شاعر برجسته) و الیزابت جین هاوارد (رمان نویس) زندگی کرد. سسیل به سرطان مبتلا شده بود و آنها به این خاطر به آنجا نقل مکان کردند که پدر برای بهبودی هر چه سریعتر در فضایی آرام استراحت کند هر چند سیسیل چند ماه بعد از دنیا رفت. پس از مرگ دردناک پدر، طبع یاغی گرانهی پسر هم کم کم فروکش کرد. در سال ۱۹۷۵ در حالی که احساس میکرد وقت آن رسیده که تصمیم مهمی را برای آیندهاش بگیرد مدرسه را ترک کرد. با وجود اینکه در صحنهی تئاتر ملی جوانان، بین تمام هم سن و سالانش سرآمد بود، تصمیم گرفت نجار شود. از همین رو ۵ سال پیایی کنار یک کابینت ساز و مبل ساز آموزش دید اما پس از اتمام این دوره در هیچ مرکز رسمیای استخدام نشد. پس به تئاتر برگشت و در مدرسه تئاتر اولدویکبریستول پذیرفته شد. او سه سال در این مدرسه فعالیت کرد و با بازیگرانی مثل پیت پاستویت همبازی شد. پاستویت سالها بعد در فیلم به نام پدر (In the Name of the Father) نقش پدر دی لوئیس را بازی کرد.
ازدواج و وضعیت تاهل دنیل دی لوئیس
بیشترین جستجوها در بیوگرافی دنیل دی لوئیس درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
دی-لوئیس به ندرت دربارهٔ زندگی شخصیاش به گفتگو میپردازد، به گونهای که میتوان گفت او محافظ حریم خصوصیاش است. او زندگی خود را با جمله «مطالعه مادام العمر دربارهٔ بهانهچینی» عنوان کرد که این بدان معناست علاقهای به مصاحبه دربارهٔ زندگیاش با مطبوعات ندارد. او با بازیگر فرانسوی، ایزابل آجانی به مدت شش سال در رابطه بود که در نهایت با توافق طرفین از هم جدا شدند. حاصل این رابطه فرزندی با نام گابریل-کین دی-لوئیس بود که در سال ۱۹۹۵ در نیویورک به دنیا آمد و تنها چند ماه پس از تولد او، دی-لوئیس و ایزابل به رابطهشان پایان دادند.
در سال ۱۹۹۶، زمانی که مشغول کار روی پروژهای اقتباس شده از نمایش بوته آزمایش بود، آرتور میلر (نویسنده نمایشنامه) را ملاقات کرد. همان زمان بود که به دختر آرتور، ربکا میلر، علاقهمند شد و آنها همان سال با هم ازدواج کردند. چندی بعد دی-لوئیس و ربکا صاحب دو پسر شدند، رونان کال دی-لوئیس (زاده ۱۹۹۸) و کاشل بلیک دی-لوئیس (زاده ۲۰۰۲). خانواده دی-لوئیس معمولاً زمان خود را در نیویورک و ایرلند سپری میکنند.
علایق و حقایقی درباره دنیل دی لوئیس
در ادامه بیوگرافی دنیل دی لوئیس مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
دنیل دی لوئیس طرفدار دو آتیشه تیم فوتبال میلوال
دی لوئیس از طرفداران دو آتشهی تیم فوتبال میلوال به حساب میآید که به عنوان باشگاهی متعلق به جنوب شرقی لندن در حال حاضر در چمپیونزشیپ حضور دارد.
تابعیت دنیل دی لوئیس
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس جالب است بدانید دی-لوئیس در سال ۱۹۹۳ تبعیت ایرلندی گرفت. در حال حاضر او هم شهروند انگلستان است و هم ایرلند و تاکنون هر دوی آنان را حفظ کردهاست. او از سال ۱۹۹۷ در آنامو، شهرستان ویکلو زندگی میکند و همچنین اظهار داشت: «با اینکه من دو ملیت دارم اما فکر کنم انگلیس کشور من باشد. من به شدت به لندن احتیاج دارم اما نمیتوانم آنجا زندگی کنم زیرا در لندن زمانی فرا میرسد که من به آرامش نیاز دارم اما باید بالاجبار مردمی باشم و در میان مردم حضور پیدا کنم که نمیتوانم با این موضوع کنار بیایم».
مذهب دنیل دی لوئیس
او هیچگونه آموزش مذهبی ندیده و نظر مشخصی هم راجع به ادیان مختلف ندارد. او خود را یک ندانمگرای جان سخت معرفی میکند.
دنیروی انگلیسی
اغلب از دی لوئیس به عنوان دنیروی انگلیسی یاد میشود. او اخیرا در اظهار نظری از رابرت دنیرو به عنوان قهرمان خود یاد کرد. او همچنین دربارهی ژانر وسترن نیز به اظهار نظر پرداخته است:
من به وسترن به عنوان یک ژانر سینمایی ویژه علاقهای ندارم. با این وجود، تعداد خیلی محدودی فیلم وسترن هستند که دوست دارم. من از «نیمروز» فرد زینهمان خیلی چیزها یاد گرفتم. با تماشای این فیلم عاشق پاکی و صداقت شدم. گری کوپر را در فیلم خیلی دوست دارم. ایدهی آخرین مرد ایستاده در این اثر، شبیه به فیلمهای جان وین نیست. از جان وین خوشم نمیآید و خیلی سخت است که بتوانم فیلمهایش را تحمل کنم. و همین طور جیمز استوارت را هم به عنوان کابوی دوست ندارم. او را در نقشهای دیگر ترجیح میدهم مثلا در «آقای اسمیت به واشینگتون میرود» که یکی از محبوبترین فیلمهای زندگی من است. «پائیز قبیله شاین» جان فورد حس فوق العادهای را به من منتقل کرد. من همیشه وسترنهای کلینت ایستوود را تحسین میکنم. به نظرم وسترن اسپاگتی کشف خیلی بزرگی بود. «پنج قطعهی آسان» را هم خیلی دوست دارم. البته این یکی وسترن به حساب نمیآید ولی موضوع فیلم دربارهی چیزهایی است که در غرب میشود به دست آورد. بازی جک نیکلسون فوق العادست. فیلم دقیقا پرترهای از زندگی طبقهی کارگر را به نمایش میگذارد. میخواهد بگوید که زندگی را رها کرده و به جایی که هنوز پای تمدن به آنجا نرسیده است فرار کن. درخواست تجدید نظری است از غرب. غربی که هنوز رام نشده!
مدرک دکترای افتخاری دنیل دی لوئیس
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس بهتر است بدانید در ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۰، دی-لوئیس دکترای افتخاری خود را در نامهای از دانشگاه بریستول به خاطر سالهایی که در مدرسه تئاتر بریستول الد ویک حضور داشته، دریافت کرد.
شخصیت درونگرای دنیل دی لوئیس
دنیل شخصیتی به شدت درونگرا دارد و در انتخاب نقشهایش نیز بسیار گزیده کار است.
ویژگی سه گانه دنیل دی لوئیس
او از بین جوایز متعددی که گرفته، اسکار دوم خود را به پدربزرگش مایکل بالکون و اسکار سومش را نیز به مادرش جیل بالکون تقدیم کرده است. در سال ۲۰۱۳ شبکه BBC مجموعهای از نقش آفرینیهای او را در برنامههای تلوزیونی مختلف بریتانیا بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶ با عنوان «ویژگی سه گانه دنیل دی لوئیس» در ۲ دی وی دی منتشر کرد.
اگه به هنرم اجازهی شکوفایی نداده بودم، امروز هیچ جایگاهی در اجتماع نداشتم. به نظرم پتانسیل خیلی زیادی در فریب دادن خودم دارم. بنابراین چندان سخت نیست که باور کنم شخص دیگری هستم.
نقش هایی که دنیل دی لوئیس رد کرد
دنیل در اواخر دههی ۹۰ میلادی، در چندین مقطع پیشنهاد بازی در نقش آراگون در سه گانهی ارباب حلقهها (Lord of the Rings) به کارگردانی پیتر جکسون را رد کرد.
او همچنین گزینهی نخست بازی در نقش مسیح در فیلم مصائب مسیح (The Passion of the Christ) به حساب می آمد اما مل گیبسون اعتقاد داشت که چهرهی وی برای این نقش زیاد از حد اروپایی است.
دنیل در دهه ی ۹۰ سخت به دنبال ایفای نقش وینسنت وگا در فیلم پالپ فیکشن (Pulp Fiction) بود که در ادامه با مخالفت کوئنتین تارانتینو همراه شد.
او در همان مقطع، پیشنهاد بازی در فیلم فیلادلفیا (Philadelphia) به کارگردانی جاناتان دمی را رد کرد که در نهایت، تام هنکس جایگزین وی شده و به واسطهی بازی در این فیلم، جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد را یک سال قبل از درخشش در فارست گامپ (Forrest Gump) از آن خود کرد.
از سایر پیشنهاداتی که وی رد کرده میتوان به نقشهای جور-ال در مرد پولادین (Man of Steel)، کریس کلوین در سولاریس (Solaris)، سایمون تمپلار در قدیس (The Saint) و کنت لازلو دی آلماسی در بیمار انگلیسی (The English Patient) اشاره کرد.
شروع فعالیت هنری دنیل دی لوئیس
در ادامه بیوگرافی دنیل دی لوئیس میرسیم به مروری بر فعالیت هنری او. در دوران دانش آموزی، زمانی که ۱۴ سال داشت نقش بسیار کوتاهی را به عنوان یک پسر خرابکار در فیلم یکشنبه خونین یکشنبه (Sunday Bloody Sunday) به کارگردانی جان شلزینجر بازی کرد. او در این باره میگوید:
با تصاحب این نقش، انگار تمام بهشت از آن من شد. به من گفتند دو پوند به تو میدهیم و تو هم با یک بطری شکسته روی تمام ماشینهای پارک شده در اطراف کلیسا خط بنداز!
جان هارتوچ، معلم بازیگری دی لوئیس در بریستول، درباره او چنین گفته: «همیشه یک چیزی درباره او بود. او ساکت و مؤدب بود ولی کاملاً روی کارش تمرکز داشت – دانیل کیفیت لازم برای این کار را دارا بود و به نظر میرسید درون خود آتشی افکنده که هر لحظه امکان زبانه کشیدن آن وجود دارد. او عملکرد خاصی از خود نشان میداد بهطور مثال وقتی دانش آموزان نقشهایشان را در نمایش دشمن طبقاتی بازی کردند، درخشش او برای همه ما آشکار شد. چیزهایی را از او میدیدیم که به ما گوشزد میکرد فرد ویژهای را در دستانمان داریم.»
دنیل دی لوئیس در دهه ۱۹۸۰
در اوایل دهه ۸۰ میلادی، دی-لوئس هم در تئاتر حضور داشت، هم در تلویزیون. از کارهای او در تلویزیون میتوان به سرما در مه (در این سریال نقش فردی نابالغ و ناتوان را بازی کرد) و چند مایل تا بابل؟ (در نقش افسری ظاهر شد که در جنگ جهانی اول، در دوراهی وفاداری بین ایرلند و بریتانیا ماندهاست)، محصول شبکه بیبیسی، اشاره کرد.
دومین حضور سینمایی وی نقش کوتاهی بود در فیلم گاندی (Gandhi) به کارگردانی ریچارد اتنبرو که در سال ۱۹۸۲ اسکار بهترین فیلم را از آن خود کرد.
در همان سال در نمایش بزرگی با نام کشوری دیگر (Another Country) نقش اول را به دست آورد. او در ادامه در فیلم بونتی (The Bounty) به کارگردانی راجر دونالدسون که بازسازی فیلم شورش در کشتی بونتی (Mutiny on the Bounty) به حساب میآمد، همبازی لارنس اولیه، مل گیبسون و آنتونی هاپکینز شد.
لارنس اولیویه میتوانست بازیگر بهتری باشد، اگر تا این حد نگاه از بالا به پایین به همه چیز نداشت. او اغلب، سطح فیلم را از سطح خودش پایینتر میدانست.
دنیل پس بعد از بازی در فیلم «بونتی» به عضویت شرکت تئاتر رویال شکسپیر در آمد و در تعدادی از نمایشنامههای شکسپیر از جمله رومئو و ژولیت (Romeo and Juliet) و رویای نیمه شب تابستان (A Midsummer Night’s Dream) در نقش اصلی ظاهر شد.
او همچنین در دو مقطع، نقش کنت دراکولا را در نمایش دراکولا (Dracula) ایفا کرد.
شما در حال مطالعه بیوگرافی دنیل دی لوئیس در بازیگرآنلاین هستید.برای اطلاعات بیشتر تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.
دنیل در ادامه در فیلم مستقل رختشویخانه زیبای من (My Beautiful Laundrette) به کارگردانی استفن فریرز نقش یک پانک را بازی کرد که رابطهای را در لندن با یک مرد پاکستانی آغاز میکند ولی در واقع حضورش در فیلم اتاقی با یک چشم انداز (A Room with a View) به کارگردانی جیمز ایوری بود که او را به عموم مردم شناساند. A Room with a View علاوه بر اینکه نامزد دریافت ۸ جایزه اسکار شد، سکوی پرتاپی بود برای بازیگرانی همچون او، روپرت گریوز و هلنا بونهام کارتر.
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس بهتر است بدانید این اثر، اولین فیلمی از دی-لوئیس بود که در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر بریتانیایی بنیاد فیلم بریتانیا، با رتبه ۵۰، قرار گرفت، چراکه او دو فیلم دیگر نیز در این فهرست دارد.
دی-لوئس بار دیگر با بازی در فیلم اتاقی با یک چشمانداز، اقتباسی از رمان ادوارد مورگان فورستر، توجه مردم را جلب کرد. این فیلم داستانی مربوط به دوره ادواردیان (اوایل قرن بیستم میلادی در انگلستان) را روایت میکرد. او در این فیلم، با بازی در نقش سیسیل وایس، نامزد عالیرتبه نقش اصلی فیلم، نقشی کاملاً متفاوت را به تصویر کشید.
دی لوئیس یکی از زیباترین بازیهایش را در فیلمی به کارگردانی فیلیپ کافمن به نمایش گذاشت. سبکی تحملناپذیر هستی (The Unbearable Lightness of Being) که در ایران بیشتر با نام «بار هستی» شناخته میشود، فیلمی است بر اساس کتاب میلان کوندا که اتفاقا خود او هم به عنوان مشاور هنری پروژه سر فیلمبرداری حضور داشت. دی-لوئیس در این فیلم نقش جراحی اهل کشور چک را بازی کرد که روابط عاشقانهاش با وارد شدن زنی در زندگیاش به کلی دگرگون میشود. او برای این فیلم زبان چکی آموخت و حاضر نشد در هشت ماه صحنه برداری، لهجه چکیاش را، چه در زمان فیلمبرداری و چه در زندگی عادی، ترک کند.
دی لوئیس در مصاحبهای با رسانه گاردین در سال ۲۰۰۸ گفت که صحبت کردن به زبان انگلیسی با لهجه مربوطبه یک کشور دیگر بدون بلد بودن آن زبان تلف کردن وقت بهشمار میرود. کاری که تقریبا تمام بازیگران هالیوود انجام میدهند و بدون اطلاع از زبان آن کشور خیلی ساده به زبان انگلیسی آمریکایی و با لهجهای بسیار مصنوعی از آن کشور صحبت میکنند.
او در این مصاحبه گفت: «ایده ساخت فیلم در آن زمان بهنظر من اشتباه بود چراکه من هیچ اطلاعی از زبان مربوطبه کشور چکاسلواکی نداشتم و صحبت کردن به زبان انگلیسی و با لهجه کشور چک بسیار مصنوعی بود. اگر این کار را انجام میدادم شاید فیلم بهخوبی به تصویر کشیده میشد ولی من پیش خودم میدانستم که یک چیزی در نقشآفرینی من کم است و همین موضوع من را عذاب میداد».
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس جالب است بدانید دی لوئیس برای نقشآفرینی در فیلم The Unbearable Lightness of Being با شرکت در کلاسهای فشرده یادگیری زبان چک توانست این زبان را بهطور تمام و کمال یاد بگیرد و همچنین توانست با لهجه مخصوص به شهر پراگ در دهه ۶۰ صحبت کند. فیلیپ کافمن کارگردان این فیلم در مصاحبهای با رسانه نیویورک تایمز با اشاره به این موضوع گفت که دنیل دی لوئیس برای یادگیری زبان چکاسلواکی خودش را خیلی اذیت کرد ولی هرچه باشد او دنیل دی لوئیس است و وقتی هدفی داشته باشد به آن خواهد رسید.
در همین دوره بود که دی-لوئیس و دیگر بازیگران بریتانیایی مثل گری اولدمن، کالین فرث، تیم راث و بروس پین، «بریت پک» نامیده شدند.
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس با اینکه بههیچوجه نمیتوانیم تنها یکی از نقشآفرینیهای دنیل دی لوئیس را بهعنوان بهترین نقشآفرینی او قلمداد کنیم ولی ایفای نقش شگفتانگیز او در فیلم My Left Food بدون شک نهتنها یکی از برترین نقشآفرینیهای او که یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما بهشمار خواهد رفت. این فیلم سینمایی همکاری دیگری بین دی لوئیس و جیم شریدان تلفی میشود که در سال ۱۹۸۹ با اقتباس از رمانی با همین نام به نویسندگی کریستی براون اکران شد.
او در این فیلم، بهطور کامل، از سبک متد اکتینگ استفاده کرد و توانست جوایز متعددی، از جمله جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و جایزه بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد، را ازآن خود کند. براون، نویسنده و نقّاش مبتلا به فلج مغزی بود و تنها میتوانست پای چپ خود را کنترل کند.
دنیل دی لوئیس قبل از شروع مراحل ساخت این فیلم سینمایی به مدت چند ماه به یک کلینیک مخصوص برای بیماران فلج مغزی میرفت تا با افرادی که از این بیماری رنج میبرند از نزدیک برخورد داشته باشد و رفتار آنها را از نزدیک مورد مطالعه قرار بدهد تا بتواند به طبیعیترین شکل ممکن در نقش یک فرد مبتلا به این بیماری نقشآفرینی کند. البته همانطور که میتوان حدس زد این اقدام پایان ماجرا نیست و دی لوئیس برای این نقش سختیهای بیشتری را نیز پشتسر گذاشت. دنیل دی لوئیس در تمام مدت فیلمبرداری این فیلم سینمایی روی صندلی چرخدار مینشست و دقیقا مانند شخصیت کریستی که در این فیلم او را تماشا کردیم، صحبت میکرد و دقیقا رفتاری مانند او داشت.
اعضای تیم سازنده این فیلم سینمایی در پشت صحنه هر روز به دنیل دی لوئیس کمک میکردند تا غذایش را بخورد؛ چراکه او در نقش کریستی فرو رفته بود و بهعنوان یک بیمار فلج مغزی نمیتوانست از دستانش برای غذا خوردن استفاده کند و بههمیندلیل هر روز با کمک دیگران غذا میخورد. همچنین بهدلیل اینکه در طول فیلمبرداری روی صندلی چرخدار مینشست سایرین باید او را به ستهای مختلف فیلمبرداری میبردند و برای اینکه صندلی چرخدار او آسیبی به سیمهای موجود در محل فیلمبرداری وارد نکند بعضی وقتها مجبور میشدند صندلی چرخدار را همراهبا دنیل دی لوئیس از زمین بلند کنند. دنیل دی لوئیس حتی چند بار در زندگی شخصی خود در نقش کریستی و مانند یک بیمار فلج مغزی با صندلی چرخدار و با کمک سایرین به رستورانهای عمومی رفت و هیچکس او را نشناخت. باورتان میشود؟ دی لوئیس به معنای واقعی کلمه در تمام مدت فیلمبرداری مانند یک فرد مبتلا به این بیماری زندگی کرد و همین موضوع نخستین جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.
شایعه شده بود، او برای اینکه بتواند همانند فلجها روی ویلچر بنشیند، دوتا از دندههایش را شکستهاست اما در سال ۲۰۱۳ در جشنواره بینالمللی سنتا باربارا آن را تکذیب کرد.
دی لوئیس پس از «پای چپ من» دوباره به خاستگاهش، تئاتر بازگشت تا در یکی دیگر از نمایشهای شکسپیر یعنی هملت (Hamlet) نقش آفرینی کند اما در ادامه، اوضاع چندان بر وقف مراد وی پیش نرفت. او در هنگام نمایش، زمانی که با روح پدر هملت روبرو میشود از هوش رفته و به زمین میافتد. پس از به هوش آمدن نیز شروع به گریه کردن کرده و حاضر نمیشود به صحنه برگردد. در آن شب وقتی کارگردان حال و روز او را میبیند به ناچار جرمی نوردام را روی صحنه فرستاده تا نمایش را تمام کند. دنیل شبهای بعد هم روی صحنه نمیرود و یان چارلسون جایگزینش میشود. عوامل نمایش خستگی او را عامل این حادثه میدانند ولی خود او میگوید در صحنهی مواجهه با روح پدر هملت، روح پدر خودش را دیده است و حالش خراب شده! دنیل به خاطر دور شدن از کانون توجه رسانهها و شایعه سازیشان، مجبور میشود از انگلستان به ایرلند نقل مکان کند. او پس از این حادثه تا به امروز هیچگاه روی صحنه نرفته است.
دنیل دی لوئیس در دهه ۱۹۹۰
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس دههی نود آغاز گزیده کاری دی لوئیس بود. او در سال ۱۹۹۲ برای فیلم آخرین بازمانده موهیکانها (The Last of the Mohicans) به کارگردانی مایکل مان شروع به تحقیقات گستردهای راجع به بومیان آمریکایی کرد و دورههای بسیار سنگینی را پشت سر گذاشت. دنیل دی لوئیس نه یک روز، نه دو روز، نه سه روز بلکه به مدت یک ماه در جنگل و در طبیعت وحشی زندگی کرد تا بتواند بهطور کامل مانند یکی از بومیهای آمریکا زندگی کند. او در این یک ماه توانست یاد بگیرد چگونه حیوانات را شکار و پوست آنها را از بدن جدا کند و همچنین یاد گرفت چگونه میتواند با یک تبر و یک تپانچه قدیمی ۵ کیلوگرمی کار کند. دی لوئیس همهجا این تپانچه سنگین را همراه خودش حمل میکرد. با وجود همه این اقدامات شگفتانگیز مهمترین اقدام وی مربوط میشود به یادگیری ساخت یک قایق به سبک قایقهای قدیمی که خودش یکی از آنها را بهوسیله چوبهایی که قطع کرده بود، ساخت و از آن استفاده میکرد.او حتی تفنگش را هم با خود به فیلم آورد. گفته میشود در مراسم شب کریسمس هم با همین تفنگ بزرگش سر میز شام حاضر شده بود. واقعا کدام بازیگر در دنیای امروز حاضر میشود چنین تجربههایی را پشتسر بگذارد؟
احتمالا من به کشف تاریخ آمریکا نسبت به کشور خودم شیفتگی بیشتری دارم. وقتی مایکل مان بیشنهاد بازی در «آخرین بازمانده موهیکانها» را به من داد کاملا متعجب شده و مدتها از خودم میپرسیدم که چرا او به جای بازیگری آمریکایی به سراغ من آمده است؟ بعد با خودم گفتم اگر او مایل است تا این شانس را به من بدهد، من که باشم که جواب رد به او بدهم؟
در این مطلب احتمالا بهطور مرتب از خودمان خواهیم پرسید که مگر میشود یک بازیگر تعهدی بیشتر از این به نقشش داشته باشد که کمی بعد باز هم دنیل دی لوئیس به ما نشان میدهد که بله، میشود. او بار دیگر با بازی در فیلمی به کارگردانی جیم شریدان به سینما بازگشت.
فیلم In the Name of the Father در سال ۱۹۹۳ با اقتباس از کتاب Proved Innocent به کارگردانی جیم شریدان روی پرده سینما رفت و دنیل دی لوئیس را در نقش شخصیت گری بهتصویر کشید. شخصیتی که به اشتباه بهعنوان یکی از بمبگذاران شهر گیلدفورد دستگیر میشود و روزهای سختی را سپری میکند. اقداماتی که دنیل دی لوئیس برای آماده شدن برای این نقش انجام داده واقعا باورنکردنی هستند.
طبق صحبتهای تیم سازنده این فیلم با رسانه تلگراف، دنیل دی لوئیس قبل از شروع مراحل فیلمبرداری به مدت سه روز در یک سلول انفرادی در یک زندان واقعی خودش را حبس کرد و بدون آب و غذا این سه روز را پشتسر گذاشت. او هر شب تنها یک تکه نان میخورد تا فقط سلامتی خودش را حفظ کند. همچنین در این مدت او حدود ۲۲ کیلوگرم از وزن خودش را کاهش داد تا به وزن ایدهآل برای شخصیت گری برسد. تازه اگر فکر میکنید این آخر ماجرا است، سخت در اشتباه هستید.
در تمام مدت فیلمبرداری او از تمام بازیگران و اعضای تیم سازنده این فیلم درخواست کرد تا در پشت صحنه به سمت او آشغال پرتاب کنند و مدام به او توهین کنند تا کاملا حس کند یک زندانی واقعی است. همچنین برای آماده شدن برای سکانس بازپرسی از شخصیت گری، دنیل دی لوئیس به مدت ۹ ساعت بدون استراحت توسط دو نیروی واقعی پلیس مورد بازپرسی قرار گرفت و این دو پلیس در آن ۹ ساعت دقیقا مانند یک مجرم خطرناک با او رفتار میکردند. دنیل دی لوئیس باوجود تمام این سختیها در آن سال برای پنجمین بار نامزد کسب جایزه اسکار شد ولی متاسفانه دستش از آن جایزه کوتاه ماند.
او یک سال بعد در اقتباس مارتین اسکورسیزی از رمان ادیت وارتون با نام عصر معصومیت (The Age of Innocence) ایفاگر نقش نیولند آرچر شد. برای این نقش نیز پیش از شروع فیلمبرداری، دو ماه لباسهای اشرافی قرن نوزدهم پوشید و با شنل و کلاه خود عصا به دست در نیویورک شروع به پرسه زدن کرد.
دنیل سال ۱۹۹۶ در فیلم بوته آزمایش (The Crucible) بر اساس فیلمنامهای از آرتور میلر فقید، همبازی وینونا رایدرو پل اسکافیلد شد. او هنگام فیلمبرداری این کار، برای اولین بار همسر آیندهاش یعنی ربکا میلر (دختر آرتور میلر) را ملاقات کرد.
دنیل دی لوئیس در تمام مدت مراحل ساخت فیلم در محل فیلمبرداری این فیلم در ماساچوست و در روستایی که برای ضبط تصاویر فیلم آماده شده بود، زندگی کرد. نکته بسیار جالب جایی است که او در این روستا بدون برق و بدون آب زندگی خود را پشتسر میگذاشت تا بتواند به طبیعیترین شکل ممکن در نقش جان به ایفای نقش بپردازد.
بهدلیل اینکه در آن محل آب و برق وجود نداشت شایعاتی وجود دارد که دنیل دی لوئیس در تمام این مدت به حمام نمیرفت ولی بااینحال این شایعات هیچوقت از سمت این بازیگر محبوب و تیم سازنده فیلم The Crucible تایید یا انکار نشدند.
یک سال بعد، با بازی درنقش یک بوکسور ایرلندی تازه از زندان آزاد شده درفیلم بوکسور (The Boxer)، سومین همکاریاش را با شریدان تجربه کرد. او برای ایفای بهتر نقش خود، مدتی را با بری مک گیگان، قهرمان اسبق بوکس جهان، به تمرین پرداخت.
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس آمده است: دی-لوئیس پس از بازی در بوکسور از حرفه کاری خود را فاصله گرفت و دورهای با نام «نیمه بازنشستگی» را شروع کرد و مشغول به کار نجاری شد. او که مجذوب کفاشی شده بود به فلورانس در ایتالیا رفت و آنطور که گفته میشود زیر نظر استفانو بمر، کفاش معروف ایتالیایی، آموزش کفاشی دید.
دنیل دی لوئیس در دهه ۲۰۰۰
در بیوگرافی دنیل دی لوئیس فیلم Gangs of New York یکی از منحصربهفردترین نقشهای دنیل دی لوئیس بهشمار میرود که او را پس از ۵ سال دور بودن از سینما بار دیگر به این صنعت برگرداند.وی در این فیلم که با اقتباس از کتابی با همین نام ساخته شده در نقش شخصیت بیل بهایفای نقش میپردازد؛ شخصیتی بسیار خشن و شرور که با بازی هنرمندانه دی لوئیس به نقشی بهیادماندنی تبدیل شده است.دنیل دی لوئیس برای نقشآفرینی در فیلم Gangs of New York یکی از خطرناکترین تجربههای زندگی حرفهای خود در بازیگری را پشتسر گذاشت. او که در تمام مدت فیلمبرداری با لهجهی غلیظ نیویورکی صحبت میکرد، برای بازی در نقش بیل قصاب مدتی را در یک قصابی شاگردی کرد. همچنین دو بازیگر سیرک را استخدام کرد تا کار نمایشی با چاقو را به او بیاموزند. در صحنهی مبارزهاش با دی کاپریو، دماغش میشکند اما همچنان کار را ادامه میدهد. قسمتی از مراحل فیلمبرداری این فیلم در شهر رم در ایتالیا و در فصل زمستان انجام شد و عوامل ساخت فیلم هوای سردی را در آن زمان تجربه کردند. دنیل دی لوئیس برای اینکه از نقش خودش خارج نشود بههیچوجه قبول نمیکرد کت یا کاپشنهای مدرن بپوشد و همیشه همان لباسهای مخصوص شخصیت بیل را برتن میکرد و همین موضوع باعث شد تا او در مراحل ساخت این فیلم بهطرز شدید و خطرناکی به بیماری سینهپهلو و التهاب ریه مبتلا شود. دی لوئیس برای مداوا نیز حاضر نشد تا تحت درمانهای مدرن قرار بگیرد و برای مداوا از طب سنتی استفاده کرد تا در زمانیکه بیماری سلامتی او را تهدید میکرد باز هم در نقش خودش باقی بماند. او در تمام این مدت، برای آمادگی رو حی خود فقط به آهنگهای امینم گوش میکرد.
دنیل دی لوئیس بهجای اینکه خیلی راحت از لنزهای پزشکی استفاده کند، تصمیم گرفت تا از پروتز چشم برای بهتصویر کشیدن چشم خاص شخصیت بیل استفاده کند. همچنین یاد گرفت تا بدون اینکه پلک بزند با نوک چاقو ضربههای کوچکی به چشم خودش وارد کند که صدای آن را بهطور کاملا واضح میتوانید در فیلم بشنوید. فیلمبرداری این سکانس و این حرکت دنیل دی لوئیس باعث شده بود تا خیلی از بازیگران و عوامل ساخت فیلم نتوانند آن لحظه را تماشا کنند و خیلی از آنها به معنای واقعی کلمه از این حرکت دنیل دی لوئیس ترسیده بودند.
این فیلم ۱۹۳ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت و از سوی منتقدان نظرات مثبتی را دریافت کرد. بازی دی-لوئیس در دارودستههای نیویورکی سومین نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد و موفق شد که برای دومین بار جایزه بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد را برنده شود.
من برای همهی همکارانم در عرصهی بازیگری تنها این آرزو را دارم که برای یک بار هم که شده، بتوانند لذت کار کردن با مارتین اسکورسیزی را بچشند.
او جایی دیگر در ستایش آثار اسکورسیزی گفته است:
من در همان اولین هفتهی نمایش فیلم «راننده تاکسی»، پنج شش بار آن را دیدم و از زیبایی محض جاری در آن متحیر شدم. من تا آن موقع هنوز آمریکا را ندیده بودم ولی این فیلم به طور اجمالی نشان میداد که در این کشور چه چیزی در حال رخ دادن است؟
در سال ۲۰۰۵ همسرش ربکا میلر به او پیشنهاد داد تا در فیلمش بازی کند. تصنیف جک و رز (The Ballad of Jack and Rose) فیلمی به کارگردانی ربکا میلر است که دنیل در نقش اصلی آن ظاهر شد. او در این فیلم نقش پدری را بازی میکرد که در حال مرگ است و نگران آینده دختر نوجوان خود میباشد که بعد از مرگ او چگونه با مشکلات دست و پنجه نرم میکند. در حین فیلمبرداری او شرایطی را ترتیب داد که بهطور جداگانه از همسر خود زندگی کند تا بتواند «انزوا» لازم برای نقش خود را بدست آورد و کمتر به شخصیتش در زندگی واقعی نیاز داشته باشد. فیلم نقدهای متفاوتی دریافت کرد.
دی لوئیس دو سال بعد، برای بازی خیره کنندهاش در فیلم خون به پا خواهد شد (There Will Be Blood) به کارگردانی پل توماس اندرسون، علاوه بر کسب دومین جایزه اسکار خود، تعداد زیادی از جوایز سینمایی دیگر را هم به خانه برد. او پس از گرفتن جایزه بهترین بازیگر انجمن بازیگران سینما، آن را به هیث لجر تقدیم کرد. دنیل در این باره توضیح میدهد که برای ایفای نقش خود، بسیار از بازی هیث لجر در فیلم کوهستان بروکبک (Brokeback Mountain) الهام گرفته است. دی لوئیس، همواره از هیث لجر به عنوان یکی از محبوبترین بازیگرانش نام میبرد.
وی برای این فیلم در تمامی سکانسهای چاه نفت، خود حاضر میشد و از بدل کار استفاده نمیکرد و در صحنهای که نردبان میشکند و او در چاه میافتد ۲ دندهاش میشکند.
افتخار میکنم این شانس را پیدا کردم تا در این لحظه درباره هیث لجر صحبت کنم. مردم باید بدانند و تا ابد به خاطر بسپارند که او چقدر انسان زیبایی بود. باید کارهای فوق العادهاش را ببینند و از او یاد بگیرند. من هرچیزی که بگویم فقط مصیبت مرگ وی را سنگینتر کردهام. واقعا دردناک است!
فیلم بعدی دنیل، نه (Nine) به کارگردانی راب مارشال، برداشتی موزیکال از اثر جاودانهی فدریکو فلینی تحت عنوان هشت و نیم (8½) بود. دی لوئیس در این فیلم نقشی را بازی میکند که در گذشتههای دور، مارسلو ماسترویانی آن را به بهترین شکل ممکن اجرا کرده بود.
او برای این فیلم نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی و جایزه ستلایت بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال – کمدی شد و به همراه گروه بازیگران فیلم نامزد دریافت جایزه انجمن منتقدان پخشکننده فیلم برای بهترین گروه بازیگری و جایزه انجمن بازیگران فیلم برای بهترین گروه بازیگری در فیلم سینمایی و همچنین جایزه ستلایت بهترین گروه بازیگران شد. دی-لوئیس برای این فیلم زبان ایتالیایی آموخت و آموزش خوانندگی دید.
دنیل دی لوئیس در دهه ۲۰۱۰
لینکلن (Lincoln) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ فیلم دیگر او بود که اقتباسی از کتاب «تیمی از رقبا: نبوغ سیاسی لینکولن» به حساب میآمد. دنیل برای اجرای نقش رئیس جمهور سابق آمریکا، یک سال از اسپیلبرگ وقت خواست تا بتواند خودش را جای وی قرار بدهد. او در این مدت بیش از ۱۰۰ کتاب دربارهی این شخصیت خواند و از لحاظ چهره هم خود را به شکل و شمایل وی در آورد.
دنیل دی لوئیس در محل فیلمبرداری تمام فیلمهای خودش از همه بازیگران و اعضای تیم سازنده فیلم درخواست میکرد تا او را با نام شخصیتی که قرار است ایفا کند، صدا بزنند ولی در زمان ساخت فیلم لینکلن پا را یک پله فراتر گذاشت.
او در زمان ساخت این فیلم تمام افراد پشت صحنه را مجبور کرده بود که او را نه با نام آبراهام لینکلن بلکه با عبارت «جناب آقای رئیس جمهور» صدا بزنند. حتی خود استیون اسپیلبرگ و مدیران استودیوهای سازنده این فیلم مجبور شده بودند تا دنیل دی لوئیس را با این نام صدا بزنند؛ چراکه او به هیچ اسم یا عبارت دیگری حتی به نام خودش هم واکنشی نشان نمیداد. او همچنین از خانواده و دوستان نزدیک خود هم خواهش کرده بود تا او را با عنوان «جناب آقای رئیس جمهور» صدا بزنند.
یکی دیگر از داستانهای جالب درباره نقشآفرینی دنیل دی لوئیس در فیلم Lincoln مربوطبه زمانی میشود که یک پیام برای همبازی خود در این فیلم یعنی سالی فیلد فرستاد. سالی فیلد در مصاحبهای با اشاره به این موضوع گفت: «دنیل قصد داشت موضوعی را برای من مطرح کند و این کار را کاملا در نقش شخصیت لینکلن انجام داد. او حتی انتهای پیام خود را با نام آبراهام لینکلن امضا کرده بود و من هم جواب نامه او را با همین روش دادم. موضوع نامهها هیچ ربطی به داستان فیلم و مراحل ساخت آن نداشت ولی او تعهد شگفتانگیزی به نقشهای خود دارد که این موضوع من را هم تحتتاثیر قرار داد و مجبور شدم مانند خود دنیل در آن لحظه در خانه خودم در نقشی که در آن فیلم ایفا میکردم، جواب او را بدهم».
بعد از نمایش فیلم، منتقدین بازی او را ستودند به طوری که همه از پیش میدانستند تمام جوایز بهترین بازیگر مرد سال در مراسم مختلف، به وی تعلق خواهد گرفت. در نهایت او در کنار تصاحب انبوهی از جوایز سینمایی، تنها بازیگر مردی لقب گرفت که برندهی ۳ جایزهی اسکار نقش اصلی شده است و بدین ترتیب، عنوان پرافتخارترین بازیگر مرد اسکار را از جک نیکلسون گرفت. دی لوئیس مدتی بعد اعلام کرد از آنجایی که بازی در نقش لینکولن، برای وی بسیار طاقت فرسا بوده قصد دارد فعلا به استراحت بپردازد.
دنیل دی لوئیس پس از یک دوری ۵ ساله، در دومین همکاری خود با پل توماس اندرسون، با بازی در نقش یک طراح مد و لباس در لندن دهه ۵۰ در فیلم رشته خیال (Phantom Thread) که خودش هم در نگارش فیلمنامهی آن نقش داشت، بازگشت شیرینی را به دنیای سینما تجربه کرد هرچند با انتشار خبر بازنشستگی وی پس از «رشته خیال» مدتی پیش از نمایش فیلم، کام طرفدارانش تلخ شده بود. فیلمی که خود دنیل نیز تا به امروز به تماشای نسخهی نهایی آن ننشسته است.
دنیل برای بازی در نقش رینولدز وودکاک، با مشاورهی طراح مد و منسوجات موزهی «ویکتوریا و آلبرت» در لندن، عکسها و تصاویر آرشیو شدهی بسیاری را با محوریت نمایشهای مد دههی ۴۰ و ۵۰ میلادی تماشا کرد و زندگی طراحان مشهور را مورد مطالعه قرار داد. او همچنین برای مدتی تحت تعلیم مارک هاپل، مسئول طراحی لباس کمپانی باله نیویورک (NYCB) قرار گرفت.
پیش از ساخت «رشته خیال» هنوز تصمیم به بازنشستگیام نگرفته بودم. آن موقع با پل توماس کلی خندیدیم ولی در ادامه به ناگاه خندهمان متوقف شد چرا که غم و اندوه فراوانی تمام وجودمان را در بر گرفته بود. ما نمیدانستیم که چه چیزی را خلق کردهایم و نتیجهی کار برای هر دوی ما غافلگیر کننده بود. کنار آمدن با آن سخت بود و هنوز هم هست.
اینکه قصد دیدن «رشته خیال» را ندارم با تصمیمم مبنی بر کنار کشیدن از بازیگری در ارتباط است اما دلیل اصلی غم و اندوه درونیام نیست. این تصمیم در خلال گفتگو راجع به داستان فیلم شکل گرفت و من نمیدانم چرا؟
با انتشار بیانیهی بازنشستگی، میخواستم برای خودم مرزی تعیین کنم. نمیخواستم دوباره به پروژهی دیگری کشیده شوم. همهی عمر به این فکر میکردم که چگونه بازنشسته شوم بهتر است و نمیدانم چرا این دفعه با دفعات گذشته تفاوت داشت. اما انگیزهی کناره گیری در درون من ریشه دوانیده و به اضطرار بدل شده است. این کاری بود که باید انجام میدادم.
در دههی هشتاد از دی لوئیس به همراه بازیگرانی جون گری اولدمن، کالین فرث، بروس پین، هلنا بونهام کارتر، روپرت اورت، میراندا ریچاردسون و تیم راث به عنوان استعدادهای طلایی انگلستان نام برده میشد که انتظار میرفت در آینده تبدیل به ستارگان بزرگی شوند و در ادامه نیز چنین شد و بسیاری از آنها، تعدادی از مهمترین عناوین سینمایی جهان را از آن خود کردند.
لیست آثار هنری دنیل دی لوئیس
در ادامه بیوگرافی دنیل دی لوئیس باید بگوییم در جدولهای جداگانه میتوانید فهرست آثاری که او در آنها به هنرنمایی پرداخته است را مشاهده کنید.
در طی ۳۸ سال سابقه کاری، دی-لوئیس تنها در ۲۱ فیلم، ۸ برنامه تلویزیونی (اعم از فیلم، سریال و نمایش) و ۱۵ نمایش ظاهر شدهاست که این خود گویای کمکاری وی میباشد. سبک فیلمهای او در طیف گستردهای از ژانرهای سینمایی قرار دارد، که این سبکها شامل زندگینامهای، حماسی، درام، درام-ورزشی، موزیکال، کمدی و اقتباسهایی از نویسندگان آمریکایی میباشد. دوران حضور او در تئاتر کوتاه بود، به گونهای که تنها در دهه ۷۰ میلادی در عرصه نمایش فعالیت داشت. دلیل این حضور کوتاه هم دیدن روح پدرش روی صحنه نمایش در سال ۱۹۸۹ بود. با این حال، او در نمایشهایی از شکسپیر همچون رومئو و ژولیت و رؤیای شب نیمه تابستان، در نقش اصلی ظاهر شد.
فیلمهای برجسته دنیل دی لوئیس:
- گاندی (۱۹۸۲)
- باونتی (۱۹۸۴)
- رختشویخانه زیبای من (۱۹۸۵)
- اتاقی با یک چشمانداز (۱۹۸۵)
- سبکی تحملناپذیر هستی (۱۹۸۸)
- پای چپ من (۱۹۸۹)
- آخرین موهیکان (۱۹۹۲)
- عصر معصومیت (۱۹۹۳)
- به نام پدر (۱۹۹۳)
- بوکسور (۱۹۹۷)
- دار و دستههای نیویورکی (۲۰۰۲)
- خون به پا خواهد شد (۲۰۰۷)
- نه (۲۰۰۹)
- لینکلن (۲۰۱۲)
- رشته خیال (۲۰۱۷)
نقشهای تئاتر برجسته دنیل دی لوئیس:
- دشمن طبقاتی (۱۹۸۰)
- ادوارد دوم (۱۹۸۰)
- کشوری دیگر (۱۹۸۲ و ۱۹۸۳)
- رومئو و ژولیت (۱۹۸۳ و ۱۹۸۴)
- رؤیای شب نیمه تابستان (۱۹۸۳ و ۱۹۸۴)
- دراکولا (۱۹۸۴)
- پیشرو (۱۹۸۶)
- هملت (۱۹۸۹)
فیلم های دنیل دی لوئیس
سال | عنوان | نقش | کارگردان |
---|---|---|---|
۱۹۷۱ | یکشنبه خونین یکشنبه | بچهای خرابکار | جان شلزینجر |
۱۹۸۲ | گاندی | کالین | ریچارد اتنبرا |
۱۹۸۴ | باونتی | جان فریر | راجر دونالدسون |
۱۹۸۵ | رختشویخانه زیبای من | جانی | استیون فریرز |
اتاقی با یک چشمانداز | سسیل وایز | جیمز ایوری | |
۱۹۸۶ | نانائو | مکس | کانی تمپلمن |
۱۹۸۸ | سبکی تحملناپذیر هستی | توماس | فیلیپ کافمن |
ستارهها و نوارها | هندرسون دورس | پت اوکانر | |
۱۹۸۹ | همیشه خندان، نیوجرسی | دکتر فرگوس اکانل | کارلوس سورین |
پای چپ من | کریستی براون | جیم شریدان | |
۱۹۹۲ | آخرین موهیکان | هاوک آی | مایکل مان |
۱۹۹۳ | عصر معصومیت | نیولند ارچر | مارتین اسکورسیزی |
به نام پدر | جری کانلون | جیم شریدان | |
۱۹۹۶ | بوته آزمایش | جان پراکتر | نیکلاس هایتنر |
۱۹۹۷ | بوکسور | دنی فلین | جیم شریدان |
۲۰۰۲ | دار و دستههای نیویورکی | ویلیام کاتینگ قصاب | مارتین اسکورسیزی |
۲۰۰۵ | تصنیف جک و رز | جک اسلاوین | ربکا میلر |
۲۰۰۷ | خون به پا خواهد شد | دانیل پلینویو | پل توماس اندرسون |
۲۰۰۹ | نه | گوییدو کونتینی | راب مارشال |
۲۰۱۲ | لینکلن | آبراهام لینکلن | استیون اسپیلبرگ |
۲۰۱۷ | رشته خیال | رینولدز وودکاک | پل توماس اندرسون |
دنیل دی لوئیس در تلویزیون
سال | عنوان | نقش | توضیحات |
---|---|---|---|
۱۹۸۰ | بندکفش | دیجی | قسمت: «کشاورز همسری داشت» |
۱۹۸۱ | ممنون، پی.جی. وودهاوس | پیاسمیت | فیلم تلویزیونی |
آرتمیس ۸۱ | دانشآموز کتابخانه | فیلم تلویزیونی | |
۱۹۸۲ | چند مایل تا بابل؟ | آلک | فیلم تلویزیونی |
سرما در مه | آرچی هیوز-فارت | قسمت: «فراتر از شیشه» | |
۱۹۸۳ | نمایش برگزیده ماه | گوردن وایتهاوس | قسمت: «گوشه خطرناک» |
۱۹۸۵ | برادرم جاناتان | جاناتان دیکرز | ۵ قسمت |
۱۹۸۶ | مأمور بیمه | دکتر کافکا | فیلم تلویزیونی |
تئاترهای دنیل دی لوئیس
سال | عنوان | نقش | کارگردان | سالن نمایش |
---|---|---|---|---|
۱۹۷۹ | افسر استخدام | شهروند/سرباز | آدرین نوبل | تئاتر رویال، بریستول |
ترولووس و کرسیدا | دیفوبس | ریچارد کاترل | تئاتر رویال، بریستول | |
عجیب و غریبِ خندهدار | استنلی بالدری | پیت پاستویت | تئاتر لیتل، بریستول | |
۱۹۷۹–۸۰ | پادشاه کهنسال باحال | فاز شگفتانگیز | باب کراولی | تئاتر الد ویک، بریستول |
۱۹۸۰ | دشمن طبقاتی | آیرون | دیوید روم | تئاتر الد ویک، بریستول |
ادوارد دوم | لسیستر | ریچارد کاترل | تئاتر الد ویک، بریستول | |
اوه، چه جنگ عاشقانهای! | ناشناخته | دیوید تاکر | تئاتر رویال، بریستول | |
رؤیای شب نیمه تابستان | فیلوستراته | ریچارد کاترل | تئاتر رویال، بریستول | |
۱۹۸۱ | به خشم نگاه کن | جیمی پارتر | جرج کاستیگان | تئاتر لیتل، بریستول |
دراکولا | کنت دراکولا | جرج کاستیگان | تئاتر لیتل، بریستول | |
۱۹۸۲–۸۳ | کشوری دیگر | گای بِنِت | استوارت برج | تئاتر کویینز، خیابان شافتزبوری |
۱۹۸۳–۸۴ | رؤیای شب نیمه تابستان و رومئو و ژولیت | فلوت و قهرمان داستان (به ترتیب) | شیلا هنکاک و جان کِیرد | در تور منطقهای “شرکت رویال شکسپیر” |
۱۹۸۴ | دراکولا | کنت دراکولا | کریستوفر باند | تئاتر هاف مون، لندن |
۱۹۸۶ | پیشرو | ولودیا مایاکوفسکی | ریچارد آیر | تئاتر ملی سلطنتی، لندن |
۱۹۸۹ | هملت | هملت | ریچارد آیر | تئاتر ملی سلطنتی، لندن |
آثار دنیل دی لوئیس در عرصه موسیقی
سال | عنوان | نقش |
---|---|---|
۲۰۰۵ | تصنیف جک و رز | تهیهکننده موسیقی فیلم |
۲۰۰۹ | نه | اجراکننده «آهنگ گوئیدو»، «من نمیتوانم این فیلم را بسازم» |
جوایز و افتخارات دنیل دی لوئیس
جوایز اسکار
# | سال | رشته | عنوان فیلم | نتیجه | باخت به |
---|---|---|---|---|---|
بهترین بازیگر نقش اول | برنده | ن/م | |||
نامزدشده | |||||
نامزدشده | |||||
برنده | ن/م | ||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده |
جوایز فیلم بفتا
# | سال | رشته | عنوان فیلم | نتیجه | باخت به |
---|---|---|---|---|---|
بهترین بازیگر نقش اول | برنده | ن/م | |||
نامزدشده | |||||
نامزدشده | |||||
برنده | ن/م | ||||
برنده | ن/م | ||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده |
جوایز انتخاب منتقدان
# | سال | رشته | عنوان فیلم | نتیجه | باخت به |
---|---|---|---|---|---|
برنده | ن/م | ||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده | |||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده | |||||
نامزدشده |
جایزه گلدن گلوب
# | سال | رشته | عنوان فیلم | نتیجه | باخت به |
---|---|---|---|---|---|
نامزدشده | |||||
نامزدشده | |||||
نامزدشده | |||||
نامزدشده | |||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده | |||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده |
جایزه ستلایت
# | سال | رشته | عنوان فیلم | نتیجه | باخت به |
---|---|---|---|---|---|
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده | |||||
(مشترک با کیت هادسون، استیسی فرگوسن، پنه لوپه کروز، ماریون کوتیار، نیکول کیدمن، جودی دنچ، سوفیا لورن) | برنده | ن/م | |||
نامزدشده | |||||
نامزدشده |
جایزه انجمن بازیگران فیلم
# | سال | رشته | عنوان فیلم | نتیجه | باخت به |
---|---|---|---|---|---|
برنده | ن/م | ||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده | |||||
برنده | ن/م | ||||
نامزدشده |
جوایز حرفهای منتقدان
سال | جایزه | عنوان | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۸۵ | جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد | اتاقی با یک چشمانداز | برنده |
رختشویخانه زیبای من | برنده | ||
۱۹۸۹ | جایزه انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس برای بهترین بازیگر مرد | پای چپ من | برنده |
جایزه انجمن منتقدان ملی فیلم برای بهترین بازیگر مرد | برنده | ||
جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک برای بهترین بازیگر نقش اول مرد | برنده | ||
۲۰۰۲ | جایزه انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس برای بهترین بازیگر مرد | دارودستههای نیویورکی | برنده |
جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک برای بهترین بازیگر نقش اول مرد | برنده | ||
۲۰۰۷ | جایزه انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس برای بهترین بازیگر مرد | خون به پا خواهد شد | برنده |
جایزه انجمن منتقدان ملی فیلم برای بهترین بازیگر مرد | برنده | ||
جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک برای بهترین بازیگر نقش اول مرد | برنده | ||
۲۰۱۲ | جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک برای بهترین بازیگر نقش اول مرد | لینکلن | برنده |
جایزه انجمن منتقدان ملی فیلم برای بهترین بازیگر مرد | برنده |
رکوردها و دستاوردها
جایزه | جزئیات | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
رکورد/دستاورد | فیلم(ها) | تاریخ دستیابی | رکورد جایگزین | |||||
جوایز آکادمی | بیشترین جایزه برای بهترین بازیگر نقش اول مرد – ۳ | پای چپ من | ۲۴ فوریه ۲۰۱۳ | ن/م | ||||
خون به پا خواهد شد | ||||||||
لینکلن | ||||||||
متفرقه | برنده شدن هر پنج جایزه حرفهای برای یک نقش | خون به پا خواهد شد | ۲۴ فوریه ۲۰۰۸ | ن/م | ||||
لینکلن | ۲۴ فوریه ۲۰۱۳ | ن/م |
در جولای ۲۰۱۰، دانشگاه بریستول برای قدردانی از زحماتی که دی لوئیس در جوانی برای مدرسه تئاتر اولدویکبریستول کشیده است به وی دکترای افتخاری اعطا کرد.
همچنین در سال ۲۰۱۵ دانشگاه آکسفورد، او را به عنوان رئیس افتخاری آرشیو شعر آکسفورد منصوب کرد.
در سال ۲۰۱۴ نیز در روز تولد ملکه الیزابت دوم به خاطر خدماتش به بریتانیا، به وی نشان شوالیه اهدا شد.