در این بخش بیوگرافی رابرت دنیرو از بازیگران مرد معروف هالیوود را مرور میکنیم. بیوگرافی رابرت دنیرو هنرپیشه برجسته آمریکایی که بیشتر او را با فیلم پدر خوانده به یاد می آوریم ، به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او با عکس های شخصی او و خانواده اش را میبینیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی رابرت دنیرو آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
رابرت دنیرو چند سال سن دارد؟
رابرت دنیرو مجرد است یا متاهل؟
رابرت دنیرو فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟
خلاصه بیوگرافی رابرت دنیرو
نام اصلی | رابرت آنتونی دنیرو جونیور (.Robert Anthony De Niro Jr) |
نام هنری | رابرت دنیرو |
تاریخ تولد | ۱۷ اوت ۱۹۴۳ (۷۹ سال) |
محل تولد | نیویورک، ایالات متحده |
شهروندی |
|
پیشه |
|
سالهای فعالیت | ۱۹۶۳–اکنون |
همسر | داین ابوت (ا. ۱۹۷۶–ج. ۱۹۸۸) گریس هایتاور (ا. ۱۹۹۷–۲۰۱۸) |
فرزندان | ۶ فرزند |
قد | 177 سانتی متر |
بیوگرافی رابرت دنیرو
بیوگرافی رابرت دنیرو را این گونه شروع میکنیم:
رابرت دنیرو با نام کامل رابرت آنتونی دنیرو جونیور (.Robert Anthony De Niro Jr) متولد 17 آگوست 1943 مصادف با 25 مرداد 1322 در منهتن شهر نیویورک در ایالات متحده آمریکا است. این بازیگر و کارگردان و تهیهکننده آمریکایی-ایتالیایی به خاطر به تصویر کشیدن شخصیتهای خشن و سرسخت در دوران اوج حرفه بازیگری خود مشهور است.
در ادامه بیوگرافی رابرت دنیرو میخوانیم: دنیرو تا کلاس ششم در یک مدرسه ابتدایی دولتی در منهتن تحصیل کرد. وی کلاسهای بازیگری را در آموزشگاه هنرهای نمایشی آغاز کرد و اولین بار در 10 سالگی در مدرسه با نقش شیر ترسو در نمایش جادوگر شهر از به روی صحنه تئاتر رفت. وی بعداً برای کلاسهای هفتم و هشتم به دبیرستان الیزابت اروین رفت و برای مقطع نهم در دبیرستان موسیقی و هنر پذیرفته شد. او پس از مدت کوتاهی به دبیرستان دولتی چارلز ایوانز هیوز منتقل شد.
دنیرو در مدرسه مکبورنی و بعد از آن در مدرسه مقدماتی رودز نیز تحصیل کرد. او اجرای نمایش را راهی برای خلاصی از خجالتی بودن خود یافت و شیفته سینما شد. او در 16 سالگی دبیرستان را رها کرد و به دنبال بازیگری رفت. دنیرو بعدها در مصاحبهای گفت:
وقتی حدود 18 ساله بودم، داشتم یک برنامه تلویزیونی را نگاه می کردم و با خودم گفتم این بازیگران از طریق این حرفه امرار معاش میکنند، ولی آنقدرها هم بازیگران خوبی نیستند.
در بیوگرافی رابرت دنیرو جالب است بدانید او در HB Studio و استودیو بازیگری Lee Strasberg تحصیل کرد. دنیرو همچنین با استلا آدلر (Stella Adler) در هنرستان استلا آدلر، جایی که در آن فنون سیستم استانیسلاوسکی (Stanislavski system) تدریس میشد، آموزش دید.
بیوگرافی خانواده رابرت دنیرو
در بیوگرافی رابرت دنیرو درباره ی خانواده اش میخوانیم: او تابعیت آمریکایی-ایتالیایی دارد و تنها فرزند ویرجینیا آدمیرال (Virginia Admiral) و رابرت دنیرو پدر (Robert De Niro Sr) بود. پدر وی از نژاد ایرلندی و ایتالیایی بود، در حالی که مادر وی اصالت هلندی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی داشت.
پدربزرگ پدر او جیووانی دی نیرو، که بعدها نامش به دلیل یک اشتباه در تلفظ به صورت دنیرو ثبت شد و مادربزرگ پدرش که آنجلینا مرکوریو نام داشت اهل فراتسانو در ایتالیا بودند که در سال ۱۸۸۷ میلادی به آمریکا مهاجرت کردند.
والدین وی که هر دو نقاش بودند در کلاسهای نقاشی هانس هوفمن (Hans Hofmann) در پروینستون، ماساچوست ملاقات کرده بودند. وقتی دنیرو دو ساله بود پدرش اعلام کرد که همجنسگرا است و پدر و مادرش از هم جدا شدند.
وی توسط مادرش در محلههای گرینویچ ویلیج و ایتالیای کوچک در منهتن بزرگ شد. محل زندگی پدرش نیز فاصله کمی با آنها داشت از این رو بود که رابرت بیشتر اوقات خود را نزد پدرش میگذراند.
از نکات جالب بیوگرافی رابرت دنیرو این است که او به دلیل جثه کوچک و ضعیف و پوست بسیار سفیدی که داشت بابی میلک “شیربرنج” لقب گرفت و همچنین با تعدادی از کودکان خیابانی در ایتالیای کوچک دوست شد که برخی از دوستان مادامالعمر وی باقی ماندهاند.
پدر و مادر وی اعتقادات مذهبی قوی نداشتند، ولی پدربزرگ و مادربزرگش او را که در حین طلاق والدینش با آنها زندگی میکرد، مخفیانه در کلیسای کاتولیک غسل تعمید دادند و این از دیگر حقایق جالب درباره رابرت دنیرو است.
ازدواج و وضعیت تاهل رابرت دنیرو
بیشترین جستجوها در بیوگرافی رابرت دنیرو درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
ازدواج اول رابرت دنیرو
رابرت دنیرو در سال 1976 با بازیگر داین ابوت (Diahnne Abbott) ازدواج کرد. آنها یک پسر به نام رافائل (Raphael) دارند. دنیرو، دختر همسرش از رابطه قبلیاش را به فرزندی پذیرفت. همسر رابرت دنیرو و او، در سال 1988 طلاق گرفتند.
ازدواج دوم رابرت دنیرو
در ادامه بیوگرافی رابرت دنیرو آمده است او بین سالهای 1988 و 1996 با توکی اسمیت (Toukie Smith) که مدل بود، رابطه داشت. دنیرو و توکی دو پسر دوقلو به نامهای جولیان و آرون دارند که با لقاح مصنوعی و توسط رحم اجارهای در سال 1995 به دنیا آمدهاند.
ازدواج سوم رابرت دنیرو
در 1997 دنیرو با گریس هایتاور (Grace Hightower)، بازیگر آمریکایی ازدواج کرد. پسر آنها، الیوت در سال 1998 متولد شد و این زوج در سال 1999 از هم جدا شدند. طلاق آنها هرگز نهایی نشد و در سال 2004 دوباره رابطهای را آغاز کردند. در دسامبر 2011، دختر آنها از طریق رحم اجارهای متولد شد. در سال 2018 گزارش شد که دنیرو و هایتاور پس از 20 سال ازدواج از هم جدا شدهاند. دنیرو چهار نوه دارد. دخترش درنا، یک فرزند دارد و پسرش رافائل نیز سه فرزند دارد.
در بیوگرافی رابرت دنیرو بهتر است بدانید دنیرو در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد پسرش الیوت مبتلا به اوتیسم است و علاقهٔ خود به درمان و شناخت این بیماری را اعلام کرد.
علایق و حقایقی درباره رابرت دنیرو
در ادامه بیوگرافی رابرت دنیرو مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
بیماری پروستات رابرت دنیرو
اخبار لو رفته در سال 2003 خبر از سرطان پروستات آقای بازیگر دارد که وی مجبور شد در مرکز سرطان مموریال از معتبرین مراکز تحقیقاتی جهان تحت عمل قرار بگیرد
رابرت دنیرو بزرگترین بازیگر تاریخ سینما
بر اساس تحقیقات سال 2015 رابرت دنیرو بر مبنای نقش های کلیدی و نه جوایز، بعنوان بزرگترین بازیگر همه دوران تاریخ سینما شناخته شد
او از 200 فیلم مورد توجه جهان در 7 مورد آن نقش ماندگار داشته است، چارلی چاپلین و لئوناردو دی کاپریو با 5 نقش در رتبه های بعدی قرار گرفتند
دریافت نشان رئیس جمهوری
دنیرو در سال 2012 با نقش بردلی کوپر فیلم دفترچه امید بخش بعد از 38 سال نامزد جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد شد، و توانست جایزه فیلم هالیوود را برنده شود
در سال 2016 باراک اوباما نشان افتخار آزادی رئیس جمهوری را به وی اهدا کرد
حمایت رابرت دنیرو از دموکرات ها
دنیرو در طول سال های زندگی خود همواره طرفدار حزب دموکرات ها از جان کری تا باراک اوباما و کلینتون در انتخابات بود، وی در سخنرانی خود ترامپ را احمق خطاب می کند
در بیوگرافی رابرت دنیرو جالب است بدانید:
- دنیرو محبوت ترین بازیگر مقابل اش را مریل استریپ معرفی می کند
- بر اساس اعلام مجله وانیتی فیر او اولین کسی است که شیوه بازیگری متد اکتینگ را در یک فیلم کارتونی به کار گرفت، این فیلم ماجراهای راکی و بولوینکل نام داشت.
- او در سال ۲۰۱۱ رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم کن بود.
- دنیرو برای ایفای نقش بیل قصاب در فیلم دار و دسته نیویورکی انتخاب شده بود ولی پس از اطلاع از اینکه باید برای فیلمبرداری ۶ ماه به اروپا برود از کار کنار کشید و نقش به دانیل دی-لوئیس رسید.
- مجله پرمیر در سال ۲۰۰۲ دنیرو را هفتاد و هشتمین فرد قدرتمند جهان نامید.
- به زبان های ایتالیایی و فرانسوی تسلط کامل دارد.
- ثروت او 200 میلیون دلار تخمین زده می شود.
- او یک رستوران به نام گریل تریبیکا در خیابان 375 گرینویچ در تریبیکا، منهتن دارد که آن را با لو دایموند فیلیپس و درو نیپورنت شریک است.
- رابرت دنیرو و آل پاچینو دوستان نزدیک هستند.
شروع فعالیت هنری رابرت دنیرو
بعد از آشنایی با بیوگرافی رابرت دنیرو، اکنون نوبت به زندگی حرفهای او میرسد. در این بخش سالهای حضور دنیرو در دنیای هنر را با هم مرور میکنیم. همراه بازیگرآنلاین بمانید.
رابرت دنیرو در ۱۰ سالگی نخستین نقشش را در تئاتری در نقش شیر در جادوگر اوز بازي کرد ولی بعدا برای پیوستن به یک گروه خیابانی، تئاتر را کنار گذاشت. در ۱۶ سالگی بازي در نمایش خرس اثر چخوف، وی را به دنیای بازیگری برگرداند تا او نخستین چک دستمزدش را بعنوان بازیگر دریافت کند. او بعدها به کلاس بازیگری لی استراسبرگ رفت و بازیگری را نزد او آموخت و بدین ترتیب بود که به بازیگری متد تبدیل شد، سبکی که مارلون براندو و جیمز دین آغازگران آن بودند و با رابرت دِ نیرو ،آل پاچینو، جک نیکلسون و داستین هافمن به اوج قدرت خود رسید.
در بیوگرافی رابرت دنیرو باید گفت که او بازیگری درونگراست و بازیهای تأثیرگذار او منبع الهام بسیاری از بازیگران معاصر نظیر دانیل دی-لوئیس و شان پن بودهاست تا جایی که دانیل دی-لوئیس را دنیروی انگلیس میخوانند و او نیز دنیرو را قهرمان خود در آغاز راه بازیگری دانستهاست.
اولین نقش رابرت دنیرو در یک فیلم سینمایی، به سال ۱۹۶۵ با بازی در فیلم “سه اتاق در منهتن”Three Rooms in Manhattan بود که به عنوان سیاهی لشگر و مشتری رستوران دریکی ازسکانس ها ظاهر شد.
رابرت دنیرو در همان سال در فیلم برخورد Encounter و فیلم گرگهای جوان Les Jeunes Loups محصول 1968 نقشهای جزئی داشت.
آشنایی رابرت با یکی از دستیاران “برایان دی پالما”. برای او شانسی بود که توانست نقش اصلی در فیلم “تبریک” محصول ۱۹۶۸ که یک فیلم هجو درباره فرار مردان از فراخوان خدمت اجباری برای جنگ ویتنام است را در دست بگیرد. این فیلم اولین سری از همکاریهای اولیه بین دنیرو و کارگردان، برایان دی پالما (Brian De Palma) بود.
یک سال بعد، دنیرو در فیلم درام آواز سام Sam’s Song در نقش یک فیلمساز اهل نیویورک ظاهر شد. او در سال 1969 در فیلم کمدی جشن عروسی Wedding Party اثر دی پالما حضور یافت.اما اکران فیلم The Wedding Party بعلت ورشکستگی شرکت فیلمسازی 6 سال به تاخیر افتاد.
وی سپس در درام جنایی مامان فشنگی Bloody Mama محصول 1970 اثر راجر کورمن (Roger Corman) بازی کرد. این فیلم اقتباسی آزاد از زندگی ما بارکر (Ma Barker)، مادر چهار مجرم آمریکایی بود که دنیرو یکی از آنها، لوید بارکر (Lloyd Barker) را به تصویر کشید. هوارد تامپسون، منتقد The New York Times، این فیلم را ستود و گفت که بازیگران نمایشهای خوبی ارائه دادهاند. در مرحله بعدی، دنیرو در کمدی Hi, Mom! محصول 1970 اثر دی پالما بازی کرد. این عنوان دنباله فیلم احوالپرسی Greetings بود.
فیلم Jennifer on My Mind و فیلم Born to Win اثر ایوان پاسر (Ivan Passer) آثار رابرت دنیرو در سال 1971 بودند که در آنها نقش کوتاهی داشت. آخرین حضور سینمایی او در سال 1971 در فیلم The Gang That Couldn’t Shoot Straight بود؛ یک کمدی جنایی که براساس رمانی به همین نام نوشته جیمی برسلین (Jimmy Breslin) در سال 1969 ساخته شده بود.
در سال 1972، دنیرو در دو نمایش در The American Place Theatre به کارگردانی چارلز ماریان (Charles Maryan) بازی کرد.
فیلم هایی که او درآن ایفای نقش میکرد، فیلم های موفقی نبود و باشکست همراه بود. اما “بابی میلک” ناامید نشد و به ایفای نقش های ارزان مشغول شد تا سرانجام توانست با بازی در فیلم “طبل را آهسته بزن” به شهرت نسبی برسد.
وی با طبل را آهسته بزن Bang the Drum Slowly محصول 1973 به سینما بازگشت و در آن نقش بروس پیرسون،یک بازیکن بیسبال که با بیماری مرگباری دست و پنجه نرم میکند خوش درخشید. نقشی که در ابتدا قرار بود آل پاچینو آن را ایفا کند. اما در ادامه با انتخاب پاچیتو برای بازی در نقش مایکل کورلئونه، دنیرو نیز قید بازی در نقش پائولی گاتو در قسمت اول پدرخوانده را زد و جایگزین پاچینو شد. البته پذیرش وی به همین سادگیها هم نبود و او ۷ مرتبه تست داد. دنیرو برای آمادگی بیشترش برای اجرای این نقش، در فلوریدا به یادگیری بیسبال پرداخت و به تماشای تمرینات تیم این شهر نشست. او همچنین به گرجستان سفر کرد و آموخت که چگونه با لهجهی گرجی صحبت کند. این فیلم که با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته مارک هریس (Mark Harris) در سال 1956 ساخته شده است، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و به دنیرو کمک کرد تا بیشتر شناخته شود.
بابی در ادامه، در فیلم خیابانهای پایینشهر (Mean Streets) با بازی در نقش شخصیتی آنارشیست و دردسرساز به نام جانی بوی، یک همکاری بلند مدت و شگفت انگیز را با مارتین اسکورسیزی آغاز کرد. جالب اینجاست که دنیرو و اسکورسیزی به طور همزمان در یک محله و به فاصلهی چند بلوک از هم بزرگ شدهاند و در نوجوانی نیز چند باری چشمشان به هم افتاده بود ولی تا چند ماه پیش از ساخت این فیلم یکدیگر را نمیشناختند. اسکورسیزی که از تجربهی ناموفق باکسکار برتا (Boxcar Bertha) باز میگشت، خیابانهای پایین شهر (Mean Streets) را با کمک مالی فرانسیس فورد کوپولا تولید کرد و در تدوین کار نیز از برایان دیپالما کمک گرفت.
شما در حال مطالعه بیوگرافی رابرت دنیرو در بازیگرآنلاین هستید.برای اطلاعات بیشتر تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.
1974-1980: همکاری رابرت دنیرو با اسکورسیزی و نقش های تحسین شده
در بیوگرافی رابرت دنیرور جالب است بدانید فرانسیس فورد کوپولا پس از تماشای خیابانهای پایینشهر (Mean Streets) بود که تصمیم گرفت دنیرو را برای نقش دوران جوانی ویتو کورلئونه در پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II) انتخاب کند. این در حالی است که دنیرو در زمان انتخاب بازیگران قسمت اول این فیلم، برای بازی در نقشهای مایکل، سانی، پائولی گاتو و کارلو ریزی تست داده بود که نهایتاْ برای ایفای نقش پائولی پذیرفته شد. البته در فاصلهی زمانی دو پدرخوانده، دنیرو چنان پیشرفتی داشت که بدون دادن تست، نقش ویتو به وی واگذار شد. آن هم در شرایطی که صحبت از بازگشت مارلون براندو به فیلم، این بار با گریم یک مرد جوان مطرح بود. رابرت برای ایفای این نقش، مدت چهار ماه به یادگیری زبان سیسیلی پرداخت و به مدت سه ماه در سیسیل زندگی کرد. پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II) پس از نمایش، علاوه بر استقبال خوب تماشاگران، برندهی ۶ جایزهی اسکار شد که از این لحاظ، در بین سه فیلم این مجموعه بهترین عملکرد را از خود به جا گذاشت. البته این فیلم در جوایز گلدن گلوب، تمام جوایز اصلی را به محله چینیها (Chinatown) به کارگردانی رومن پولانسکی واگذار کرد. دنیرو نیز در این میان جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد و بدین ترتیب او و مارلون براندو به عنوان تنها بازیگرانی لقب گرفتند که برای ایفای یک نقش (دون ویتو)، برندهی اسکار شدهاند. در کنار این، دنیرو اولین بازیگر تاریخ سینماست که برای بازی در نقشی که تقریباْ تمام دیالوگهای آن غیر انگلیسی است موفق به تصاحب جایزهی اسکار شده است.
در حالی که نام دنیرو در لسانجلس به عنوان برندهی جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل خوانده میشد، او در همان زمان در ایتالیا سر تصویربرداری فیلم ۱۹۰۰ (1900) به کارگردانی برناردو برتولوچی حضور داشت (کوپولا جایزه را به جای وی دریافت کرد). بابی در این فیلم نقش مردی جوان به نام آلفردو از خانوادهای بورژوا را بازی میکند که در گیر و دار جنگهای جهانی اول و دوم، در تلاش است تا همسرش، املاک به ارث رسیده از پدر و دوستی نزدیکش با یک دهقانزاده را که از قضا با او در یک روز به دنیا آمده حفظ کند. ۱۹۰۰ (1900) اثری حماسی، عظیم و بسیار بلند پروازانه است که ساخت آن فقط از فیلمسازی در حد و اندازههای برتولوچی برمیآمد. فیلمی با ۱۲ هزار بازیگر و خدمه که در ابتدا قرار بود یک سریال ۶ قسمتی برای تلویزیون باشد ولی در ادامه به دلایل سیاسی، اجتماعی و البته نوع روایت داستان، ترجیح داده شد که در پردهی بزرگ به نمایش دربیاید. برتولوچی در ابتدا جک نیکلسون را برای ایفای نقش آلفردو در نظر داشت ولی پس از تماشای قسمت دوم پدرخوانده، به این نتیجه رسید که نقش را به دنیرو بدهد. دنیرو نیز هر چند به واسطهی بازی شگفتانگیز ژرار دپاردیو در نقش اولمو، به نوعی قافیه را به وی واگذار کرد، ولی درنهایت به نوعی جواب اعتماد برتولوچی را به خوبی داد.
در بیوگرافی رابرت دنیرو جالب است بدانید بابی پیش از اینکه تبدیل به ستارهی سینما شود، رویای نوشتن یک فیلمنامه را در سرش میپروراند. ایدهی مورد نظر وی درباره یک مرد مسلح سرگردان بود که با فکر ترور یک شخصیت مهم، در خیابانهای نیویورک مشغول پرسه زدن است. اگرچه ایدهی وی هیچگاه عملی نشد ولی در ادامه دست سرنوشت او را در مسیر پل شریدر و فیلمنامهی راننده تاکسی (Taxi Driver) قرار داد که بسیاری از المانهای داستان وی را در درون خود داشت. شریدر پس از خواندن کتاب تهوع، اثر ژان پل سارتر بود که به سرش زد تا فیلمنامهی راننده تاکسی را بنویسد. آن هم در شرایطی که با افسردگی و مواد مخدر دست به گریبان بود. برایان دیپالما انتخاب نخست تهیه کنندگان برای ساخت این اثر بود با این حال حضور وی در این پروژه دو هفته بیشتر طول نکشید و در ادامه پس از گرفتن برگهی اخراج، جای خود را به مارتین اسکورسیزی داد. دنیرو در شرایطی در این فیلم نقش تراویس بیکل را بازی کرد که شریدر به گفتهی خودش، در طول نوشتن فیلمنامهی کار همواره جف بریجز را برای بازی در این نقش در ذهن داشت. بابی برای ایفای بهتر نقشش، به مدت یک ماه، روزی ۱۵ ساعت به رانندگی کردن با یک تاکسی پرداخت و مدت زیادی را نیز صرف بررسی بیماریهای روانی کرد. او تا این زمان با وجود بازی در پدرخوانده و دریافت جایزهی اسکار، چندان در بین مردم شناخته شده نبود تا جایی که در طول این یک ماه، فقط یک نفر از مسافرانش وی را به جا آورد. راننده تاکسی (Taxi Driver) به عنوان اثری ساختارشکن علاوه بر استقبال خوب تماشاگران، در پایان آن سال نامزد دریافت ۴ جایزهی اسکار شامل جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد که در نهایت، دو جایزهی اول را به پدیدهی آن سال یعنی فیلم راکی (Rocky) واگذار کرد. فیلم شبکه (Network) به کارگردانی سیدنی لومت نیز جوایز بازیگری را درو کرد تا بدین ترتیب دنیرو و اسکورسیزی در عین شایستگی، نهایتا دست خالی به خانه بازگردند.
دنیرو در گام بعدی در آخرین فیلم الیا کازان تحت عنوان آخرین سرمایهدار (The Last Tycoon) در نقش مونرو اسدار، مدیر تولید یک کمپانی مطرح فیلمسازی ظاهر شد. نقشی که پیش از آن پل نیومن و آل پاچینو به دلایل مختلف آن را رد کرده بودند. در ابتدا مایک نیکولز که با ساخت دو فیلم مطرح چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (Who’s Afraid of Virginia Woolf) و فارغالتحصیل (The Graduate) در اوج شهرت به سر میبرد، برای کارگردانی این پروژه مشغول به کار شد اما در ادامه به دلیل اینکه قصد داشت برای نقش مونرو، داستبن هافمن را جایگزین دنیرو کند، با استودیو به مشکل خورد و از کار کنار کشید. نیکولز و دنیرو قرار بود در فیلم دختر خداحافظی (The Goodbye Girl) بر اساس فیلمنامهای از نیل سایمون نیز با هم همکاری کنند که دوباره با بالا گرفتن اختلافاتشان، هر دو پروژه را ترک کردند. نیکولز پس از آشفتگی ذهنی ناشی از درگیری با دنیرو، برای مدتی حتی قید فیلمسازی را هم زد. آخرین سرمایهدار (The Last Tycoon) اگرچه نه به موفقیت خاصی دست یافت و نه چیز با ارزشی را به کارنامهی پربار کازان اضافه کرد با این حال مجالی شد تا دنیرو در همان دههی اول بازیگریاش با جمعی از بزرگان سینما همچون ژان مورو، رابرت میچام، تونی کرتیس، ری میلند و جک نیکلسون همبازی شود. سم اشپیگل (تهیهکننده لورنس عربستان و در بارانداز) به عنوان مدیر تولید این اثر پس از نمایش فیلم در اظهارنظری جالب عنوان کرده است: دنیرو بزرگترین بازیگر جوان این روزهای آمریکاست. الیا کازان نیز بزرگترین کارگردان زندهی جهان است و من نیز احتمالا بزرگترین تهیهکنندهی تمام دورانها. با این حال چطور شد که نتیجهی همکاری ما تا این حد افتضاح از آب درآمد؟
کازان دربارهی هنر بازیگری دنیرو و جدیت وی در کارش اینچنین سخن گفته است: بابی برای بازی در آخرین سرمایهدار، وزنش را از ۷۷ کیلوگرم به کمتر از ۶۰ کیلوگرم رساند. او تنها بازیگری بود که حتی روزهای یکشنبه هم به تمرین میپرداخت و در شرایطی که بازیگران دیگر به سرگرمیهایی همچون بازی تنیس مشغول بودند، او نگران تصویربرداری بود و دائما سر صحنه حضور پیدا میکرد. بابی بازیگری دقیق و نکته سنج، رویا پرداز، با احساس و بسیار باشخصیت است.
مارتین اسکورسیزی که با موفقیت فیلم راننده تاکسی (Taxi Driver)، جایگاه خود را در بین فیلمسازان موج نوی سینمای آمریکا تثبیت کرده بود، در گام بعدی خود با صرف بودجهای ده برابر، سراغ ساخت فیلم نیویورک، نیویورک (New York, New York) با بازی دوباره دنیرو رفت. اثری که خود اسکورسیزی آن را یک نوآر موزیکال مینامید. تقریباْ تمام دیالوگهای فیلم بر اساس بداهه بود و حتی در قسمتهای موزیکال کار نیز نوازندگان بیشتر به بداههنوازی میپرداختند. با وجود این خلاقیتها، نتیجهی نهایی کار یک شکست بزرگ بود. بسیاری دلیل این عدم موفقیت را اعتیاد شدید اسکورسیزی و عدم تسلط وی بر مراحل تصویربرداری و دیالوگها میدانند. در طول تصویربرداری این فیلم بود که دنیرو و اسکورسیزی به طور همزمان عاشق لیزا مینلی، بازیگر نقش اصلی زن فیلم شدند. اسکورسیزی سعی داشت با ساخت نیویورک، نیویورک (New York, New York) استراحتی به خود بدهد و مقداری از سبک واقعگرایانهای که بدان مشهور شده بود فاصله بگیرد، با این حال شکست این فیلم بیش از پیش او را در افسردگی و مواد مخدر غرق کرد.دنیرو برای بازی در این فیلم نواختن ساکسیفون را از موسیقیدان مشهور جورجی اولد (Georgie Auld) آموخت. فیلم در چهار بخش نامزد جایزه گلدنگلوب شد.
دنیرو در یکی دیگر از نقشآفرینیهای ماندگارش در فیلم شکارچی گوزن (The Deer Hunter) به کارگردانی مایکل چیمینو در نقش مایکل ورونسکی، یک آمریکایی روسیتبار ظاهر شد. صحنهی مربوط به رولت روسی در این فیلم، یکی از ماندگارترین و البته تکان دهندهترین سکانسهای تاریخ سینما به حساب میآيد. در هنگام تصویربرداری این صحنه، دنیرو از چیمینو خواست تا برای خوب از آب درآمدن حس دلهرهی بازیگران، یک فشنگ واقعی داخل اسلحه قرار بگیرد. هر چند فشنگ طوری قرار داده میشد که نوبت به شلیک آن نرسد ولی همان نفس حضور آن و حس بروز یک اشکال فنی یا سهل انگاری، جو سنگینی را بر فضای کار حاکم میکرد که تنشهای آن حتی به تماشاگر فیلم هم منتقل میشد. شکارچی گوزن (The Deer Hunter) با وجود ساختاری نامتعارف و مدت زمان طولانیش به فروش قابل توجهی دست یافت و در نهایت برندهی ۵ جایزهی اسکار از جمله جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. دنیرو نیز برای دومین بار نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد. رابرت دنیرو و مریل استریپ در این فیلم همبازی بودند.
شما در حال مطالعه بیوگرافی رابرت دنیرو در بازیگرآنلاین هستید.برای اطلاعات بیشتر تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.
در خلال تصویربرداری قسمت دوم پدرخوانده بود که بابی با کتاب اتوبیوگرافی جیک لاموتا، قهرمان بوکس حرفهای در دستهی میان وزن آشنا شد. او از همان موقع به دنبال ساختن فیلمی بر اساس این کتاب بود و در نهایت ۴ سال زمان برد تا وی بتواند تهیهکنندگان را برای تولید این اثر متقاعد کند. سپس برای کارگردانی فیلم سراغ اسکورسیزی رفت که پس از شکست نیویورک، نیویورک (New York, New York) در بیمارستان بستری بود. مارتی از شدت افسردگی قصد کشتن خودش را داشت و نمیخواست دوباره به سینما بازگردد. بابی بحث کارگردانی گاو خشمگین (Raging Bull) را با وی در میان گذشت ولی او اظهار کرد که تمایلی به ساخت فیلم ورزشی ندارد. دنیرو مدت زیادی را صرف تفهیم این مطلب کرد که گاو خشمگین قرار نیست اثری شبیه به سایر کارهای ورزشی شود و در نهایت اسکورسیزی نیز در ازای اینکه بتواند آزادانه سلایق خود را در کار پیاده کند، مسئولیت ساخت فیلم را پذیرفت. دنیرو طی مصاحبهای ادعا کرده که اگر مارتی این فیلم را نمیساخت، قطعا، دوران حرفهایش در همان جوانی به اتمام میرسید و اعتیاد کارش را میساخت. اسکورسیزی با شروع کار به سه دلیل فیلم را به صورت سیاه و سفید تصویربرداری کرد. اول اینکه میخواست اثرش از فیلم راکی (Rocky) کاملا متمایز باشد. دوم به خاطر صحنههای مبارزه که برای تاثیرگذارتر شدن تصاویر ترجیح میداد به جای خون از شکلات مایع استفاده کند و سوم به خاطر خود جیک لاموتا که در جایی از کتابش گفته بود وقتی به گذشته خود میاندیشد آن را به صورت یک فیلم سیاه و سفید قدیمی تصور میکند. دنیرو برای حضور در این، مدت زیادی را با جیک لاموتای واقعی به تمرینات بوکس پرداخت. استعداد وی در این رشته تا حدی بود که لاموتا در پایان کار به او گفت که می تواند وارد رقابتهای بوکس حرفهای شود. بابی برای آشنایی بیشتر با فضای مسابقه، در سه مسابقهی بوکس رسمی در بروکلین به روی رینگ رفت که در نهایت در دو مسابقه پیروز شد. او همچنین برای نزدیکتر شدن به جو پشی که در این فیلم نقش برادر وی را ایفا میکرد، مدتی پیش از آغاز تصویربرداری با او در یک خانه زندگی کرد. در طول ساخت فیلم ابتدا تصاویر مربوط به دوران جوانی لاموتا تصویربرداری شد و در ادامه با تعطیل کردن کار، به دنیرو فرصت داده شد تا خود را برای دوران میانسالی این شخصیت آماده کند. در این مقطع اروین وینکلر به عنوان تهیهکنندهی پروژه برای صرفهجویی در زمان و حفظ سلامتی دنیرو به وی پیشنهاد داد که برای نشان دادن اضافه وزن لاموتا از پروتز و گریم سنگین استفاده کند با این حال دنیرو که پیرو سبک متد اکتینگ بود پیشنهاد وینکلر را رد کرده و در ادامه برای طبیعی جلوه کردن کار، ۲۷ کیلوگرم به وزنش اضافه کرد. در نهایت گاو خشمگین (Raging Bull) با استقبال فوقالعادهی منتقدان همراه شد و دنیرو نیز در رقابت با بزرگانی همچون پیتر اوتول و جک لمون، جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. جیک لاموتا طی اظهارنظری جالب، ضمن ستایش بازی بابی، اعتراف کرده که پس از تماشای خودش در این فیلم بود که برای اولین بار فهمید چقدر آدم وحشتناکی بوده است! در این میان همسر لاموتا درباره ی دنیرو می گوید: او به منزل ما نقل مکان کرد و پس از آن حتی یک لحظه در شبانه روز شوهرم را به حال خود نمیگذاشت. با کارهای وی، جیک شیوه زندگی ۲۵ سال پیش خود را از سر گرفت و من را ترک کرد. آقای دنیرو یک مزاحم است.
1981-1991 :فیلم های درام و کمدی و جوایز بسیار زیاد رابرت دنیرو
در ادامه بیوگرافی رابرت دنیرو میخوانیم: دنیرو با اعترافات واقعی (True Confessions) محصول 1981 به ژانر جنایی بازگشت. این فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام از جان گرگوری دون (John Gregory Dunne) محصول 1977 بود.
برای گسترش دامنه نقشها و اثبات تواناییهای بازیگریاش، رابرت دنیرو در دهه 80 به دنبال فیلمهای کمدی رفت. او در فیلم The King of Comedy محصول 1982 در نقش یک استندآپ کمدین به نام روپرت پاپکین (Rupert Pupkin) بازی کرد.
فیلم بعدی او Once Upon a Time in America ساخته سرجو لئونه (Sergio Leone) و محصول 1984 بود که در آن وی نقش دیوید نودلز آرونسون (David Noodles Aaronson)، یک گنگستر اهل نیویورک را بازی میکند.
فیلم کمدی رمانتیک Falling in Love، آخرین اکران وی در سال 1984 بود. یک سال بعد، دنیرو برای اولین بار در یک فیلم علمی تخیلی به نام Brazil بازی کرد.
در مه 1986، دنیرو در Longacre Theatre به صحنه تئاتر بازگشت و نقش اصلی را در نمایش Cuba and His Teddy بازی کرد.
او در 1986 در فیلم درام The Mission بازی کرد.فیلم ماموریت (The Mission) یا به عبارتی قرارگاه مذهبی به کارگردانی رولند جافی، داستان ورود مسیحیت به جامعهی سرخپوستان گورانی در جنگلهای پاراگوئه و بخشی از آرژانتین را روایت میکند و در این میان دنیرو نیز نقش کاپیتان رودریگو مندوزا را ایفا می کند که به دنبال خلاصی از گناهانش و رسیدن به آمرزش است. این فیلم پس از نمایش در جشنوارهی کن سال ۱۹۸۶ جوایز نخل طلا و بهترین دستاورد فنی را از آن خود کرد و در ادامه نیز نامزد دریافت ۷ جایزهی اسکار از جمله جایزهی بهترین فیلم شد. ماموریت (The Mission) از طرف کلیسای تایمز لندن به عنوان بهترین فیلم با موضوع مذهب انتخاب شد و در ادامه نیز در جمع ۵۰ فیلم مذهبی بزرگ سینما از نگاه واتیکان جای گرفت.
در سال 1987، دنیرو دو نقش کوچک سینمایی داشت. او برای فیلم ترسناک قلب فرشته (Angel Heart) اثر آلن پارکر (Alan Parker) انتخاب شد. این فیلم اقتباسی از رمان سقوط فرشته (Falling Angel) اثر ویلیام هجورتسبرگ (William Hjortsberg) در سال 1978 بود. او در قلب فرشته(Angel Heart) نقش شخصیت مرموزی به نام لویی سایفر را بازی کرد که از کارآگاهی خصوصی به نام هری انجل درخواست میکند تا شخصی را برایش بیابد. کسی که حتی وجود او نیز در هالهای از ابهام قرار دارد. انتخاب نام لویی سایفر برای این شخصیت، اشارهای دارد به کلمهی لوسیفر که نام ابلیس پیش از طرد شدنش است. پارکر نقشآفرینی دنیرو به جای این شخصیت را آنقدر وهمآلود و طبیعی توصیف میکرد که در طول تصویربرداری، میترسید به سمت وی برود. از این رو صحنههای مربوط به سایفر بدون حضور کارگردان تصویربرداری شد.
بابی در تسخیرناپذیران (The Untouchables) با بازی در نقش آل کاپون، چهارمین همکاریش را با برایان دیپالما تجربه کرد. فیلمسازی که در ورود وی به سینما و پیشرفتهای اولیهاش نقش تعیین کنندهای داشت. دنیرو برای گرفتن حس و حال آل کاپون، خیاط شخصی وی را پیدا کرده و از او خواست که دقیقاْ همان لباسهایی را برایش بدوزد که پیش از آن برای این تبهکار سرشناس میدوخت. او میخواست حتی لباسهای زیرش هم دقیقاْ مثل آنچه آل کاپون به تن میکرد باشد.
در همان سال برای مستند Dear America: Letters Home from Vietnam صداپیشگی کرد.
دنیرو پس از حضور در فیلم تسخیرناپذیران (The Untouchables) برای تغییر تصویری که از خودش ساخته بود به دنبال بازی در فیلمی کمدی میگشت. او در ادامه تلاش کرد تا نقش اصلی فیلم بزرگ (Big) به کارگردانی پنی مارشال را به دست بیاورد. مارشال نیز علاقهمند به حضور وی در این پروژه بود ولی استودیو ترجیح داد تا نقش را به تام هنکس بدهد.
در سال 1989 فیلمهای دنیرو زیاد دیده نشدند. او در این سال در فیلم درام Jacknife و در فیلم کمدی جنایی We’re No Angels که بازسازی شده نسخه سال 1955 بود، بازی کرد. او در فیلم درام عاشقانه Stanley & Iris نیز ایفای نقش کرد.
رابرت دنیرو و تهیهکنندهای به نام جین رزنتال (Jane Rosenthal) کمپانی TriBeCa Productions را که یک شرکت تولید فیلم بود، در سال 1989 تاسیس کردند. دنیرو و اسکورسیزی برای ششمین بار در سال 1990 در فیلم جنایی Goodfellas همکاری کردند. این فیلم اقتباسی از کتاب Wiseguy اثر نیکولاس پیلگی (Nicholas Pileggi) در سال 1985 بود.
این اثر برای شش بخش نامزد جایزه اسکار شد و از بهترین فیلم های رابرت دنیرو بود. در سال 1990 دنیرو نقش اصلی فیلم Awakenings اثر پنی مارشال (Penny Marshall) را بازی کرد. این فیلم در سه بخش نامزد جایزه اسکار شد که یکی از آنها جایزه بهترین بازیگر مرد برای رابرت دنیرو بود.
فیلم بعدی دنیرو محصول 1991 ، در مظان جرم (Guilty by Suspicion) به کارگردانی اروین وینکلر (تهیه کننده آثار اسکورسیزی) به دورهی سیاه مککارتیسم (دورهای که سناتور مککارتی به همراه کمیتهی مبارزه با فعالیتهای ضدآمریکایی دست به تفتیش عقاید و محاکمهی روشنفکران و هنرمندان آمریکا زدند) در دههي پنجاه میلادی میپردازد و در این میان وی نقش کارگردانی به نام دیوید مریل را بازی میکند که به بهانهی کمونیست بودن مورد محاکمه قرار میگیرد. شخصیت مریل در این فیلم به نوعی از جان بری، کارگردان آمریکایی الهام گرفته شده که در اوایل دههی پنجاه، الیا کازان او را به کمیتهی فعالیتهای ضد آمریکایی لو داد.
وی سپس در درام رازآلود Backdraft محصول 1991 نقشی جزئی داشت.
دنیرو در همین سال، در فیلم تنگه وحشت (Cape Fear) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی که بازسازی اثری دههی شصتی بود، در نقش مکس کندی، خلافکاری که به تازگی از زندان آزاد شده و به دنبال انتقام از وکیلی سابقش است، عملکردی کاملا درخشان ارائه کرد. او برای بازی در این نقش، بدنش را با استفاده از رنگهای گیاهی پر از خالکوبی کرد و با پرداخت ۵ هزار دلار، از دندانپزشک خواست تا دندانهایش را خراب کند. البته او پس از پایان یافتن تصویربرداری با پرداخت ۲۰ هزار دلار آنها را به حالت سابق خود برگرداند. بابی برای ارائهی صحیح لهجهی کندی نیز با فیلمنامهی کار و یک ضبط صوت به شهرهای مختلف ایالتهای جنوبی آمریکا سفر کرده و دیالوگهایش را با صدای افراد بومی منطقه ضبط کرد.
1992-1997 : شروع کارگردانی و فیلم های درام جنایی رابرت دنیرو
در سال 1992، رابرت دنیرو در دو فیلم ظاهر شد. اولین فیلم یک درام کمدی به نام Mistress بود. فیلم درام جنایی Night and the City اثر اروین وینکلر (Irwin Winkler) دومین اکران او در این سال بود.
او در تریلر رمزآلود Thunderheart محصول 1992 به عنوان تهیهکننده حضور داشت.
در سال 1993، او در درام کمدی Mad Dog and Glory نقش یک عکاس صحنه جرم را بازی کرد. در همان سال، دنیرو در فیلم This Boy’s Life بازی کرد.
دنیرو در سال ۱۹۹۳ با ساخت فیلم داستان برانکسی (A Bronx Tale) برای نخستین بار عرصهی کارگردانی را تجربه کرد. چاز پلامنتری که در آن زمان چندان شناخته شده نبود، فیلمنامهی این کار را بر اساس خاطرات کودکی خودش نوشت و آن را برای تایید به استودیوهای مختلف برد ولی از آنجا که قصد داشت خودش نقش شخصیت گانگستر فیلم یعنی سانی را بازی کند، قادر به جلب رضایت هیچ تهیه کنندهای نشد. در این هنگام دنیرو به پلامنتری پیشنهاد کرد که فیلم را به صورت شراکتی و به حالت پنجاه- پنجاه بسازند. بدین ترتیب پلامنتری علاوه بر نوشتن فیلمنامه، نقش سانی را بازی کرد و دنیرو نیز علاوه بر کارگردانی کار، نقش لورنزو را بر عهده گرفت. در نهایت هرچند از نظر اقتصادی چیز خاصی عاید دنیرو نشد ولی فیلم وی مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. او که پیش از این، سابقهی دو دهه دوستی و همکاری با اسکورسیزی را داشت، در ساخت این فیلم بسیار از این کارگردان چیره دست تاثیر پذیرفت. البته داستان برانکسی (A Bronx Tale) با وجود تمام شباهتهایش به آثار اسکورسیزی، لحن مهربانانهتری داشت و به اندازه فیلمهای وی، تیز و بز نبود. دنیرو در ادامه در فیلم فرانکشتاین مری شلی (Mary Shelley’s Frankenstein) به کارگردانی کنت برانا با بازی در نقش هیولای فرانکشتاین، نقشآفرینی کاملا متفاوتی را ارائه داد با این حال امروزه کمتر کسی از بازی زیبای وی در این فیلم یاد میکند.
فیلم جنایی Casino محصول 1995 کار بعدی او بود. او در هشتمین همکاریاش با اسکورسیزی نقش سام راستین، قمارباز باهوش و مدیر یکی از بهترین کازینوهای لاس وگاس را ایفا کرد. نقشی که از شخصیت فرانک روزنتال الهام گرفته شده بود که در دهه هفتاد، چندین کازینو را با موفقیت اداره میکرد. دنیرو برای بازی در نقش راستین، به ملاقات روزنتال رفته و گفتگوی مفصلی را با وی ترتیب داد.
بابی در ادامه در سال 1995 در فیلم مخمصه (Heat) به کارگردانی مایکل مان، با بازی در نقش سارقی حرفهای به نام نیل مککالی برای نخستین بار در سکانسهایی مشترک، در برابر دیگر غول تاریخ سینما آل پاچینو قرار میگیرد. صحنهی معروف رستوران که در آن این دو بازیگر با هم به گفتگو میپردازند، بنا برخواستهی دنیرو بدون تمرین قبلی تصویربرداری شد چرا که او میخواست حس نخستین دیدار آنها کاملا طبیعی جلوه کند. مایکل مان به گفتهی خودش از زمان تماشای خیابانهای پایینشهر (Mean Streets) همواره به دنبال این بود تا با دنیرو کار کند و در دوران پیشتولید فیلم نیز فیلمنامهی کار را پیش از بازیگران دیگر فیلم به دنیرو ارسال کرد. بسیاری از سینمادوستان، تقابل پاچینو و دنیرو در مخمصه را تقابل شگفتانگیز دو شیوهی بازیگری برون گرایانه و درونگرایانه مینامند. خود دنیو دربارهی آل پاچینو میگوید:
آل! در تمام این سالها چه نقشهایی که از یکدیگر ندزدیدهایم. مردم همواره سعی دارند تا ما را با هم مقایسه کنند و با اصرار به اینکه کدام یک بهتریم، ما را به جان هم بیندازند. حقیقتش هیچگاه دلیلی برای این مقایسهها نمیبینم. من از تو قدبلندترم و بیشتر به درد نقش اصلی میخورم. اگر بخواهم صادقانه بگویم، تو در بین تمام بازیگران نسل ما بهترین هستی. البته احتمالا به استثنای من!
در همان سال دنیرو در کمدی فرانسوی One Hundred and One Nights و فیلم درام پلنگ (Panther) نقشهای جزئی داشت.
در سال 1996، دنیرو در تریلر ورزشی The Fan و درام جنایی Sleepers بازی کرد. پس از آن، در فیلم اتاق ماروین (Marvin’s Room) در نقش دکتر والاس کارتر ظاهر شد. همچنین فیلم کمدی جنایی Faithful را تولید کرد.
رابرت دنیرو در سال 1997 در فیلم Cop Land اثر جیمز منگولد (James Mangold) ظاهر شد. در همان سال دنیرو در تهیهکنندگی فیلم Wag the Dog همکاری کرد و در آن به ایفای نقش نیز پرداخت. او در فیلم جکی براون (Jackie Brown) از کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) نیز نقشی مکمل داشت.
1998-2006 : نقش های طنز، تریلرها و رکود رابرت دنیرو
دنیرو سال 1998 را با حضور در فیلم اقتباسی Great Expectations آغاز کرد. در همان سال، نقش اصلی را در فیلم Ronin بازی کرد. او سال 1999 در فیلم Analyze This ساخته هارولد ریمیس (Harold Ramis) و فیلم Flawless حضور داشت. در سال 2000، دنیرو اولین انیمیشن کمدی خود را به سبک لایو-اکشن با نام The Adventures of Rocky and Bullwinkle تهیه کرد. او صداپیشگی شخصیت رهبر بی باک را نیز بر عهده داشت. دنیرو در همان سال در فیلم بیوگرافی درام Men of Honor در نقش استاد بیلی ساندی (Billy Sunday) بازی کرد. همچنین در کمدی Meet the Parents حضور داشت. دنیرو در سال 2001 در تریلر جنایی 15 Minutes نقش اصلی را ایفا کرد و در فیلم The Score اثر فرانک از (Frank Oz) نیز ظاهر شد.
او در سال 2002 در کمدی اکشن Showtime با ادی مورفی همبازی شد. در همان سال در فیلم City by the Sea با مایکل کاتن جونز (Michael Caton-Jones) همکاری کرد. همچنین در Analyze That ظاهر شد. رابرت دنیرو سپس به عنوان تهیهکننده در کمدی عاشقانه تحسین شده About a Boy حضور داشت. همچنین او در مستند 9/11 از شبکه CBS نیز ظاهر شد.
بسیاری از منتقدان اوایل دهه 2000 را شروع رکود در حرفه دنیرو میدانند. او در سال 2004 با فیلم درام فانتزی Godsend به سینما بازگشت. وی صداپیشگی شخصیتی را در انیمیشن Shark Tale انجام داد. پس از تهیهکنندگی فیلم Stage Beauty، دنیرو نقش جک بایرنز (Jack Byrnes) را در فیلم Meet the Fockers تکرار کرد. آخرین فیلم دنیرو در سال 2004، فیلم Bridge of San Luis Rey بود.
در 2005 رابرت دنیرو در فیلم ترسناک Hide and Seek بازی کرد. او در این سال دومین فیلمش، فیلم تریلر جاسوسی The Good Shepherd را کارگردانی کرد. در نهایت در سال 2006 در انیمیشن Arthur and the Invisibles در نقش امپراطور سفرت شانزدهم (Emperor Sifrat XVI) صداپیشگی کرد.
2007-2016 : نقش های بیشتر رابرت دنیرو
تنها پروژه او در سال 2007 فیلم Stardust اثر متیو وان (Matthew Vaughn) بود. سال بعد، او در تریلر Righteous Kill در مقابل آل پاچینو بازی کرد. بعد، وی در کمدی کنایهآمیز What Just Happened بازی کرد. در سال 2009، او در نقش فرانک گود در فیلم درام Everybody’s Fine به ایفای نقش پرداخت.
دنیرو در سال 2010، نقشی جزئی در فیلم اکشن Machete داشت. در همان سال، او در Stone بازی کرد. سپس در Little Fockers حضور پیدا کرد. در همان سال، دنیرو برای فیلم Edge of Darkness انتخاب شد، اما این پروژه را ترک کرد. در سال 2011، دنیرو در کمدی ایتالیایی Manuale d’amore 3 حضور داشت. دیگر فیلم های رابرت دنیرو در این سال فیلم Killer Elite، فیلم Limitless و New Year’s Eve بودند.
در ادامه سال 2012، او در درام Being Flynne Niro بازی کرد و همچنین در تریلرهای Red Lights و Freelancers ظاهر شد. او در کمدی عاشقانه Silver Linings Playbook حضور داشت. این فیلم در هشت بخش نامزدی اسکار را کسب کرد. سپس دنیرو به عنوان تهیه کننده اجرایی در سریال تلویزیونی NYC 22 حضور پیدا کرد.
او در سال 2013، در فیلمهای The Big Wedding، فیلم Killing Season و The Family بازی کرد. او در فیلمهای Last Vegas و Grudge Match حضور داشت. در سال 2014، دنیرو در یک فیلم مستند درباره پدرش ظاهر شد و سپس در تریلر جنایی The Bag Man بازی کرد. به دنبال آن، در سال 2015 در کمدی The Intern اثر نانسی میرز (Nancy Meyers) و همچنین در دو فیلم کوتاه The Audition ساخته اسکورسیزی و الیس (Ellis) اثر جیآر (JR) ظاهر شد. او در Heist نیز بازی کرد و در درام بیوگرافی Joy حضور داشت.
در سال 2016 در فیلم Dirty Grandpa و فیلم درام بیوگرافی ورزشی Hands of Stone و همچنین فیلم The Comedian بازی کرد.
رابرت دنیرو از 2017 تا زمان حال
در سال 2017، دنیرو در فیلم The Wizard of Lies ساخته بری لوینسون (Barry Levinson) در شبکه HBO بازی کرد. در سال 2019، دنیرو توانست برای بازی در نقش رابرت مولر (Robert Mueller)، سیاستمدار آمریکایی، در قسمتهای مختلف برنامه Saturday Night Live نامزد دریافت جایزه امی شود. او برای کار خود به عنوان تهیه کننده در سریال تحسین شده When They See Us، نامزد جایزه امی شد. در همان سال، دنیرو در نقش مجری یک برنامه گفتگو محور به نام موری فرانکلین (Murray Franklin)، در فیلم جوکر (Joker) اثر تاد فیلیپس (Todd Phillips) بازی کرد. رابرت دنیرو در فیلم جوکر حضور خوبی داشت. همچنین در این سال، دنیرو برای فیلم The Irishman با اسکورسیزی برای نهمین بار همکاری کرد.
دنیرو و لئوناردو دیکاپریو (Leonardo DiCaprio) در فیلم جدید اسکورسیزی با نام Killers of the Flower Moon که بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده، حضور پیدا میکنند. این فیلم قرار است در سال 2023 منتشر شود. در سال 2021 رابرت دنیرو برای بازی در فیلم آمستردام با دیوید او. راسل قرارداد بست. این فیلم نیز در اکتبر سال 2022 اکران میشود.
گفتگوی خواندنی با رابرت دنیرو
در پایان برای آشنایی بیشتر با بیوگرافی رابرت دنیرو میتوانید مصاحبهای کوتاه با ایشان را بخوانید.
از چه زمانی فکر کردید میخواهید هنرپیشه شوید؟
نوجوان بودم که احساس کردم می خواهم وارد این حرفه شوم. یاد می آید به یکی از آن کلاس های بازیگری مقطعی دبیرستانی رفتم. روی دیوار مدرسه عکس هایی از رداستایگر، هری بلافونته و ديگر بازیگران مشهور آن دوران بود. معلم کارگاه بازیگری که لهجه غلیظی داشت از من پرسید” چرا می خواهی بازیگر شوی؟” نمی دانستم چه باید بگویم. در آن لحظه تنها به لهجه او فکر می کردم که دارد کلمات را اشتباه ادا می کند! هیچ چیزی نگفتم. او زمانی که سکوت مرا دید خودش جواب داد و گفت:” برای بیان کردن خودت!” و من گفتم” بله بله، درست است. برای همین!” همان زمان تصمیم گرفتم بازیگر شوم.
بعضی از بازیگران می گویند بازیگری یک حقه است. شما در این رابطه چه فکر می کنید؟
من نمی توانم در بازیگری تقلب کنم و ادای نقش را در آورم. می دانم که فیلم ها چیزی بیشتر از یک توهم و خیال نیستند و شاید نخستین قانون آن این باشد که حقه بزنیم، دروغ بگوئیم و ادای آدم های دیگر را در آوریم. اما برای من این گونه نیست. نسبت به بازیگری هم جدّي هستم و هم کنجکاو. هنگامی که بازي در نقشی را آغاز می کنم، می خواهم تمام حقایق و مسائل را در رابطه با آن کاراکتر بدانم و احساس کنم در جلوی دوربین خود او هستم.
بازي های خودتان را در جلوی دوربین چطور توصیف می کنید؟
یک جورهایی خاص خود من است. با اینکه به شیوه متد و در مدرسه بازیگری لی استراسبرگ تحصیل کرده ام، ولی آن را به شیوه خودم بازي و اجرا می کنم. بازي ام در جلوی دوربین تلفیقی از نظم و آنارشی است. احساس می کنم هم باید در یک چارچوب کار کنم و هم به خودم آزاری عمل بدهم و آزاد و رها بازي کنم. فکر می کنم این نوع بازیگری، جواب خوبی هم داده است.
پول برای شما چه ارزشی دارد؟
زمانی که پول دارید راحت تر زندگی می کنید. درصورتی که شانس آن را داری که پول داشته باشی، خوش شانسی. ولی پول همه چیز نیست. برای یک زندگی بهتر و سعادتمند لزوماً نباید پول داشته باشی. در عین حال، موفقیت با پول به دست نمی آید. خيلي وقت ها به عنوان یک بازیگر، آرزو می کنی پول نداشتی ولی فیلمت با استقبال منتقدان و تماشاگران روبرو می شد. تماشاگران برای اینکه فیلم تو را تأیید کنند به فیلمنامه و بازي تو نگاه می کنند و نه پول تو. پول تو نمی تواند آنها را به داخل سالن سینما سرازیر کند. در این شرایط، با وجود پولی که داری حس کمبود و خلاء می کنی.
خودتان را بازیگر متفاوتی می دانید؟
متفاوت؟ من؟ فکر نمی کنم در قیاس با دیگران، آدم یا بازیگر متفاوتی باشم. تلاش می کنم انتخاب های درستی داشته باشم. خيلي سخت است فیلمی را کار کنی که در وضعیت خوب و مناسبی باشد. نمی خواهی طوری رفتار کنی که آدم های دور و بر احساس کنند آدم متفاوتی هستی. آدم ها دیدگاه ها و نظرات خاص خودشان را دارند. آن ها در مورد تان قضاوت می کنند و شما نمی توانید به آدم ها بگوئید چطور فکر کنند.
شما تعداد زيادي فیلم بازي کرده اید. شاخص ترین نقش تان کدام است؟
-« گاو خشمگین» را دوست دارم؛ جایی که من نقش جیک لاماتا بوکسور را بازي کردم. سر آن فیلم بسیار مشقت کشیدم، ولی آن فیلم یک کار دلی بود. من همچنين به فیلم« ایرلندی» که با مارتین اسکورسیزی، آل پاچینو و جو پشی بازی کردم هم علاقمندم. این فیلم بعد از مدت طولانی ساخته شد و من اوقات خوبی را سر آن کار داشتم.
هالیوود از نظر رابرت دنیرو
به نظر من هالیوود شبیه یک طایفه است و بازیگران هم مانند اهالی این طایفه می باشند. حقیقت این است که آن ها به دنبال یک تکیه گاه می باشند. من سالها درمیان هالیوودی ها بوده ام و حس میکنم بسياري از بازیگران در هالیوود دچار غرور بیجا شده اند. امیدوارم هیچ گاه مغرور نشوم.
برای بسیاری از بازیگران جوان شما یک قهرمان هستید. قهرمان های شما چه کسانی بودند؟
مارلون براندو، مونتگومری کلیفت، جیمز دین همه آن ها الهام بخش من بودند.
لیست آثار هنری رابرت دنیرو
در ادامه بیوگرافی رابرت دنیرو باید بگوییم در جدولهای جداگانه میتوانید فهرست آثاری که او در آنها به هنرنمایی پرداخته است را مشاهده کنید.
فیلم های رابرت دنیرو
به تولیداتی اشاره دارد که هنوز منتشر نشدهاند |
سال | عنوان | به عنوان | نقش | یادداشت | |
---|---|---|---|---|---|
تهیهکننده | بازیگر | ||||
۱۹۶۵ | Encounter | نه | آری | The Nephew | Short film |
۱۹۶۵ | سه اتاق در منهتن | نه | آری | Client at the Diner | Uncredited |
۱۹۶۸ | The Young Wolves | نه | آری | Un Hippie Chez Popov | Uncredited |
۱۹۶۸ | تبریکات | نه | آری | Jon Rubin | |
۱۹۶۹ | آواز سام | نه | آری | Sam | |
۱۹۶۹ | جشن عروسی | نه | آری | Cecil | |
۱۹۷۰ | مادر خونین | نه | آری | ما بارکر | |
۱۹۷۰ | سلام مامان! | نه | آری | Jon Rubin | |
۱۹۷۱ | جنیفر در ذهن من | نه | آری | Mardigian | |
۱۹۷۱ | زاده برای پیروزی | نه | آری | Officer Danny | |
۱۹۷۱ | The Gang That Couldn’t Shoot Straight | نه | آری | Mario Trantino | |
۱۹۷۳ | طبل را آهسته بزن | نه | آری | Bruce Pearson | |
۱۹۷۳ | خیابانهای پایین شهر | نه | آری | John “Johnny Boy” Civello | |
۱۹۷۴ | پدرخوانده: قسمت دوم | نه | آری | ویتو کورلئونه | |
۱۹۷۶ | راننده تاکسی | نه | آری | تراویس بیکل | |
۱۹۷۶ | ۱۹۰۰ | نه | آری | Alfredo Berlinghieri | |
۱۹۷۶ | آخرین سرمایهدار بزرگ | نه | آری | Monroe Stahr | |
۱۹۷۷ | نیویورک، نیویورک | نه | آری | Jimmy Doyle | |
۱۹۷۸ | شکارچی گوزن | نه | آری | Michael Vronsky | |
۱۹۸۰ | گاو خشمگین | نه | آری | جیک لاموتا | |
۱۹۸۱ | اعترافات واقعی | نه | آری | Monsignor Desmond “Des” Spellacy | |
۱۹۸۲ | سلطان کمدی | نه | آری | Rupert Pupkin | |
۱۹۸۴ | روزی روزگاری در آمریکا | نه | آری | David “Noodles” Aaronson | |
۱۹۸۴ | عاشق شدن | نه | آری | Frank Raftis | |
۱۹۸۵ | برزیل | نه | آری | Archibald “Harry” Tuttle | |
۱۹۸۶ | مأموریت | نه | آری | مأموریت | |
۱۹۸۷ | قلب فرشته | نه | آری | Louis Cyphre | |
۱۹۸۷ | تسخیرناپذیران | نه | آری | آل کاپون | |
۱۹۸۷ | Dear America: Letters Home from Vietnam | نه | آری | Great Sewer | Voice role |
۱۹۸۸ | فرار نیمهشب | نه | آری | Jack Walsh | |
۱۹۸۹ | چاقوی ضامندار | نه | آری | Joseph “Jacknife” Megessey | |
۱۹۸۹ | ما فرشته نیستیم | آری | آری | Ned | Executive producer |
۱۹۹۰ | استنلی و ایریس | نه | آری | Stanley Everett Cox | |
۱۹۹۰ | رفقای خوب | نه | آری | James “Jimmy the Gent” Conway | |
۱۹۹۰ | بیداریها | نه | آری | Leonard Lowe | |
۱۹۹۱ | در مظان جرم | نه | آری | David Merrill | |
۱۹۹۱ | بازافروختگی | نه | آری | Donald “Shadow” Rimgale | |
۱۹۹۱ | تنگه وحشت | آری | آری | Maximilian “Max” Cady | |
۱۹۹۲ | معشوقه | آری | آری | Evan M. Wright | |
۱۹۹۲ | شب و شهر | نه | آری | Harry Fabian | |
۱۹۹۲ | Thunderheart | آری | نه | None | |
۱۹۹۳ | مد داگ و گلوری | نه | آری | Wayne “Mad Dog” Dobie | |
۱۹۹۳ | زندگی این پسر | نه | آری | Dwight Hansen | |
۱۹۹۳ | داستانی از برانکس | نه | آری | Lorenzo Anello | Also director |
۱۹۹۴ | فرانکنشتاین | آری | آری | هیولای فرانکنشتاین | Associate producer |
۱۹۹۵ | کازینو | نه | آری | Sam “Ace” Rothstein | |
۱۹۹۵ | مخمصه | نه | آری | Neil McCauley | |
۱۹۹۵ | صد و یک شب | نه | آری | Le Mari de la Star-Fantasme en Croisière | |
۱۹۹۵ | Panther | آری | نه | None | |
۱۹۹۶ | فن | نه | آری | Gilbert “Gil” Renard | |
۱۹۹۶ | خفتگان | نه | آری | Father Bobby | |
۱۹۹۶ | اتاق ماروین | آری | آری | Dr. Wally | |
۱۹۹۶ | Faithful | آری | نه | None | |
۱۹۹۷ | سرزمین پلیس | نه | آری | Lt. Moe Tilden | |
۱۹۹۷ | جکی براون | نه | آری | Louis Gara | |
۱۹۹۷ | سگ را بجنبان | آری | آری | Conrad Brean | |
۱۹۹۸ | آرزوهای بزرگ | نه | آری | Arthur Lustig | |
۱۹۹۸ | رونین | نه | آری | Sam Regazolli | |
۱۹۹۸ | Lenny Bruce: Swear to Tell the Truth | نه | آری | Narrator | |
۱۹۹۹ | تحلیلش کنید | نه | آری | Paul Vitti | |
۱۹۹۹ | Entropy | آری | نه | None | |
۱۹۹۹ | بیعیب | آری | آری | Walter Koontz | |
۲۰۰۰ | ماجراهای راکی و بولوینکل | آری | آری | Fearless Leader | |
۲۰۰۰ | مردان افتخار | نه | آری | Chief Leslie William “Billy” Sunday | |
۲۰۰۰ | ملاقات با والدین | آری | آری | ملاقات با فاکرها | |
۲۰۰۱ | ۱۵ دقیقه | نه | آری | Det. Eddie Flemming | |
۲۰۰۱ | امتیاز | نه | آری | Nick Wells | |
۲۰۰۱ | Prison Song | آری | نه | None | |
۲۰۰۲ | وقت نمایش | نه | آری | Det. Mitch Preston | |
۲۰۰۲ | شهر ساحلی | نه | آری | Vincent Anthony LaMarca | |
۲۰۰۲ | تحلیل آن | نه | آری | Paul Vitti | |
۲۰۰۲ | درباره یک پسر | آری | نه | None | |
۲۰۰۲ | ۹/۱۱ | نه | آری | Host | |
۲۰۰۳ | Hans Hofmann: Artist/Teacher, Teacher/Artist | نه | آری | Narrator | |
۲۰۰۴ | موهبت الهی | نه | آری | Dr. Richard Wells | |
۲۰۰۴ | داستان کوسه | نه | آری | Don Lino | Voice role |
۲۰۰۴ | جایگاه زیبایی | آری | نه | None | |
۲۰۰۴ | ملاقات با فاکرها | آری | آری | ملاقات با فاکرها | |
۲۰۰۴ | پل سن لوئیس ری | نه | آری | The Archbishop of Lima | |
۲۰۰۵ | قایمموشک | نه | آری | David Callaway / Charlie | |
۲۰۰۵ | Rent | آری | نه | None | |
۲۰۰۶ | چوپان خوب | آری | آری | General Bill Sullivan | Also director |
۲۰۰۶ | آرتور و نامرئیها | نه | آری | Emperor Sifrat XVI | Voice role |
۲۰۰۷ | گرد ستاره | نه | آری | گرد ستاره | |
۲۰۰۸ | قتل عادلانه | نه | آری | Det. Thomas “Turk” Cowan | |
۲۰۰۸ | الان چه اتفاقی افتاد | آری | آری | Ben | |
۲۰۰۹ | حال همه خوب است | نه | آری | Frank | |
۲۰۰۹ | دشمنان ملت | آری | نه | None | Executive producer |
۲۰۱۰ | ماشته | نه | آری | Senator John McLaughlin | |
۲۰۱۰ | استون | نه | آری | Jack Mabry | |
۲۰۱۰ | فاکرهای کوچک | آری | آری | ملاقات با فاکرها | |
۲۰۱۰ | 20% Fiction | آری | نه | None | Executive producer |
۲۰۱۰ | 36 | آری | نه | ||
۲۰۱۱ | راهنمای عشق ۳ | نه | آری | Adrian | |
۲۰۱۱ | نخبگان قاتل | نه | آری | Hunter | |
۲۰۱۱ | نامحدود | نه | آری | Carl Van Loon | |
۲۰۱۱ | شب سال نو | نه | آری | Stan Harris | |
۲۰۱۱ | The Undomestic Goddess | آری | نه | None | Executive producer |
۲۰۱۱ | Corman’s World: Exploits of a Hollywood Rebel | نه | آری | Performer | |
۲۰۱۲ | فلین بودن | نه | آری | Jonathan Flynn | |
۲۰۱۲ | چراغهای قرمز | نه | آری | Simon Silver | |
۲۰۱۲ | کارمزدها | نه | آری | Sarcone | |
۲۰۱۲ | دفترچه امیدبخش | نه | آری | Pat Solitano, Sr. | |
۲۰۱۳ | عروسی بزرگ | نه | آری | Don Griffin | |
۲۰۱۳ | فصل کشتن | نه | آری | Col. Benjamin Ford | |
۲۰۱۳ | خانواده | نه | آری | Fred Blake / Giovanni Manzoni | |
۲۰۱۳ | آخرین وگاس | نه | آری | Patrick “Paddy” Connors | |
۲۰۱۳ | حقهبازی آمریکایی | نه | آری | Victor Tellegio | |
۲۰۱۳ | مبارزه کینه | نه | آری | Billy “The Kid” McDonnen | |
۲۰۱۴ | مردی با کیف | نه | آری | Dragna | |
۲۰۱۴ | The Man Who Saved the World | نه | آری | Himself | |
۲۰۱۴ | Remembering the Artist: Robert De Niro, Sr. | نه | آری | Himself | Documentary short film |
۲۰۱۵ | کارآموز | نه | آری | Ben Whittaker | |
۲۰۱۵ | تست | نه | آری | Himself | Short film |
۲۰۱۵ | Ellis | نه | آری | Unnamed | Short film |
۲۰۱۵ | سرقت | نه | آری | Frank “The Pope” Silva | |
۲۰۱۵ | جوی | نه | آری | Rudy Mangano | |
۲۰۱۶ | بابابزرگ کثیف | نه | آری | Dick Kelly | |
۲۰۱۶ | دستهای سنگی | نه | آری | Ray Arcel | |
۲۰۱۶ | کمدین | نه | آری | Jackie | |
۲۰۱۹ | جوکر | نه | آری | Murray Franklin | |
۲۰۱۹ | مرد ایرلندی | آری | آری | فرانک شیرن | |
۲۰۲۰ | جنگ با پدربزرگ | آری | نه | اد مارینو | |
به دنبال بازگشت | آری | نه | مکس باربر | ||
TBA | کنتربری گلس | آری | نه | TBA | پستولید |
مرا در رودخانه بشوی | آری | نه | TBA | پستولید | |
قاتلهای فلاور مون | آری | نه | ویلیام هیل | فیلمبرداری |
آثار تلویزیونی رابرت دنیرو
سال | عنوان | نقش | یادداشت) |
---|---|---|---|
۲۰۰۲–۲۰۱۰ | پخش زنده شنبه شب | خودش (میزبان) | ۳ قسمت |
۲۰۰۶ | موارد اضافی | خودش | قسمت: “جاناتان راس” |
۲۰۱۱ | ۳۰ راک | خودش | قسمت: ” عملیات صاعقه کابوی راست “ |
۲۰۱۷ | جادوگر دروغها | برنارد میداف | فیلم تلویزیونی؛ همچنین تهیهکننده اجرایی |
تئاترهای رابرت دنیرو
سال | عنوان | نقش | تئاتر |
---|---|---|---|
۱۹۸۶ | کوبا و خرس تدی او | کوبا | تئاتر لانگیکر |
جوایز و افتخارات رابرت دنیرو
در آخرین بخش از بیوگرافی رابرت دنیرو در جدولهای جداگانه میتوانید فهرست جوایز و افتخارات او را مشاهده کنید.
جایزه اسکار
سال | اثر نامزدشده | دسته | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۷۵ | پدرخوانده: قسمت دوم | بهترین بازیگر مکمل مرد | برنده |
۱۹۷۷ | راننده تاکسی | بهترین بازیگر مرد | نامزدشده |
۱۹۷۹ | شکارچی گوزن | نامزدشده | |
۱۹۸۱ | گاو خشمگین | برنده | |
۱۹۹۱ | بیداری ها | نامزدشده | |
۱۹۹۲ | تنگه وحشت | نامزدشده | |
۲۰۱۳ | دفترچه امیدبخش | بهترین بازیگر نقش مکمل مرد | نامزدشده |
۲۰۱۹ | مرد ایرلندی | بهترین فیلم | نامزدشده |
جایزه بفتا
سال | اثر نامزدشده | دسته | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۷۶ | پدرخوانده: قسمت دوم | بهترین نقش مکمل مرد | نامزدشده |
۱۹۷۷ | راننده تاکسی | بهترین بازیگر مرد در نقش اول | نامزدشده |
۱۹۸۰ | شکارچی گوزن | نامزدشده | |
۱۹۸۲ | گاو خشمگین | نامزدشده | |
۱۹۸۴ | سلطان کمدی | نامزدشده | |
۱۹۹۱ | رفقای خوب | نامزدشده | |
۲۰۲۰ | مرد ایرلندی | بهترین فیلم | نامزدشده |
جایزه گلدن گلوب
سال | اثر نامزدشده | دسته | نتیجه |
---|---|---|---|
۱۹۷۷ | راننده تاکسی | بهترین بازیگر مرد | نامزدشده |
۱۹۷۸ | نیویورک، نیویورک | نامزدشده | |
۱۹۷۹ | شکارچی گوزن | نامزدشده | |
۱۹۸۱ | گاو خشمگین | برنده | |
۱۹۸۹ | گریز نیمه شب | نامزدشده | |
۱۹۹۲ | تنگه وحشت | نامزدشده | |
۲۰۰۰ | این را تحلیل کن | نامزدشده | |
۲۰۰۱ | ملاقات با والدین | نامزدشده | |
۲۰۱۱ | فردی | جایزه سیسیل بی دمیل | برنده |
۲۰۱۸ | جادوی دروغ ها | بهترین بازیگر مرد | نامزدشده |
۲۰۲۰ | مرد ایرلندی | نامزدشده |