در این بخش بیوگرافی امیرمهدی ژوله بازیگر معروف سینما و تلویزیون را مرور میکنیم. بیوگرافی امیرمهدی ژوله از بازیگران مرد خوب و توانمند کشورمان که بیشتر او را با فیلم خوب بد جلف به یاد می آوریم ، به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او با عکس های شخصی و دخترش گندم تا ماجرای بیماری و علت ممنوع التصویری اش را میخوانیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی امیرمهدی ژوله آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
امیرمهدی ژوله چند سال سن دارد؟
امیرمهدی ژوله چند فرزند دارد؟
تحصیلات امیرمهدی ژوله چقدر است؟
امیرمهدی ژوله فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟
خلاصه بیوگرافی امیرمهدی ژوله
نام اصلی | امیرمهدی ژوله |
تاریخ تولد | ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ (۴۲ سال) |
تحصیلات | فارغ التحصیل فوق دیپلم کاردانی رشته عمران |
زمینه فعالیت | فیلمنامهنویس، هنرپیشه، روزنامهنگار و بازیگر |
سالهای فعالیت | ۱۳۸۱ تا کنون |
وضعیت تاهل | متاهل |
فرزند | گندم |
قد | 186 سانتی متر |
بیوگرافی امیرمهدی ژوله
امیرمهدی ژوله فیلمنامهنویس موفق کشورمان را بیشتر با آثار مهران مدیری میشناسیم. ورودش به دنیای نویسندگی اتفاقی بود اما قلم خوبش او را برای همیشه در این حرفه ماندگار کرد. مجموعه «پاورچین» «شبهای برره» «قهوه تلخ» و «مرد هزار چهره» نمونهای از آثار امیرمهدی ژوله هستند.در ادامه بازیگرآنلاین را دنبال کنید تا نگاهی به بیوگرافی امیرمهدی ژوله داشته باشیم.
در بیوگرافی امیرمهدی ژوله آمده است: وی متولد 27 مرداد 1358 در تهران ، فیلمنامهنویس، هنرپیشه و روزنامهنگار است
فارغ التحصیل فوق دیپلم کاردانی رشته عمران از دانشگاه آزاد می باشد که از بلور فروشی اتفاقی وارد روزنامه نگاری شد و حالا بازیگر و فیلمنامه نویس است
قد امیرمهدی ژوله
در بیوگرافی امیرمهدی ژوله آمده است قد او 186 سانتی متر است.
بیوگرافی خانواده امیرمهدی ژوله
در بیوگرافی امیرمهدی ژوله درباره ی خانواده اش میخوانیم: او تک فرزند است. او زمانی که هنوز به دنیا نیامده بود و مادرش دوران بارداری را میگذراند، پدرش را از دست داد. پدرش در سن 30 سالگی به دلیل تصادف از دنیا رفت. متاسفانه مادر امیرمهدی ژوله هم خیلی زود فوت شد. درست زمانی که این نویسنده موفق کشورمان 14 ساله بود؛ غم از دست دادن مادر را تجربه کرد. پس از آن با مادربزرگش زندگی کرد و برای رسیدن به استقلال خیلی زود به کار کردن روی آورد.
ازدواج و وضعیت تاهل امیرمهدی ژوله
بیشترین جستجوها در بیوگرافی امیرمهدی ژوله درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
امیرمهدی ژوله در سال 1387 وقتی 29 ساله بود با دوست دختر خاله اش ازدواج کرد این دو در یکی از مراسم های خانوادگی آشنا و پس از دوستی با هم ازدواج کردند
حاصل این ازدواج دختری به نام گندم است که در سال 1394 متولد شد. جالب است بدانید نام گندم را مهران مدیری برای دختر امیرمهدی ژوله انتخاب کرد.
علایق و حقایقی درباره امیرمهدی ژوله
در ادامه بیوگرافی امیرمهدی ژوله مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
الگوبرداری امیرمهدی ژوله از پیمان
بگذار اینطور بگویم كه من مدام به نوشته ها و كارهای پیمان قاسم خانی نگاه می كردم
حتی لیست خریدی كه همسرش به او می داد را می دیدم كه به شوخی می گفت این لیست خرید كه دیدن ندارد می خواستم ببینم چگونه كار می كند و می نویسد
بیماری ام اس (MS) امیرمهدی ژوله
در بیوگرافی امیرمهدی ژوله لازم به ذکر است او در 22 سالگی از ابتلایش به بیماری ام اس (MS) آگاه شد و توانست از خدمت سربازی معاف شود او حالا با کنترل این بیماری به زندگی ادامه می دهد
بدترین اخلاق امیرمهدی ژوله
خیلی تنبل و بی نظم هستم و همینطور معترض و غرغرو ، زیاد هم حرف می زنم
مدیری خیلی محترم است
ورای عشق و علاقه ای كه دارم هنوز مهران مدیری را مهران صدا نمیكنم
او برای من بعد از 10 سال هنوز آقای مدیری است ، مهران مدیری بسیار انسان درستی است ، دست خیر دارد و خیلی محترم است
دیدگاه سیاسی امیرمهدی ژوله
ژوله از جمله ۱۴۰ هنرمند ایرانی بود که با امضاء طوماری در مورخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، همراه با سایر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، ضمن قدردانی انصراف عارف به نفع روحانی، از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ حمایت علنی کرد.
امیرمهدی ژوله مدرس طنز نویسی
در بیوگرافی امیرمهدی ژوله میخوانیم: وی چند وقتی است که با راه اندازی کارگاه و کلاس نویسندگی فعالیت دارد و با قرار دادن استوری اینستاگرام از برگزاری کارگاههای انتقال تجربه طنزنویسی در آموزشگاه بهاران خرد و اندیشه خبر داد؛ که با معرفی استعدادهای تازه ای همچون صفا امیدی و دیگران به پایان رسید.
اینستاگرام امیرمهدی ژوله
امیرمهدی ژوله دلایل آمدنش به اینستاگرام را اینطور بیان میکند : افتادم تو دام عاشقی … بالاخره بعد از سالها مقاومت جوانمردانه در مقابل اینستا،گرفتارش شدم. دلایل مقاومتم هم معقول و منطقی بود.خوش عکس نیستم،خوب عکس نمیگیرم،جمعیت هم که از کنترلم خارج شه هول میکنم.حوصله و توان کل کل ندارم،انتقاد پذیر نیستم،فحش هم بدید خیلی ناراحت میشم. ولی خب مواجه شدن با این حجم از محبت که داشت خرج صفحات فیک میشد و استفاده از امکانات! اینستا ما رو هم راهی شما کرد. هوامو داشته باشید دیگه.فکر کنید خواهر مادر خودتونم.
شروع فعالیت هنری امیرمهدی ژوله
راستش من داشتم زندگی ام را می کردم که یکبار خیلی اتفاقی یکی از همسایه هامون به من گفت دوست داری بروی و جای بعنوان نویسنده فعالیت کنی ؟!
اگرچه بلد نبودم بنویسم اما چون خواننده مجله تماشاگران بودم ، رفتم ، این اتفاق حدود سال 1380 در 22 سالگی ام بود که آن زمان در مغازه ای بلور فروشی می کردم
ادامه نویسندگی امیرمهدی ژوله با طنز ورزشی
شروع فعالیت ژوله با نویسندگی مطبوعات بود. ژوله در سال ۸۰ به هفته نامه «تماشاگران» رفت، سپس ستونهایی با مضمون طنز ورزشی در مطبوعاتی چون «جهان فوتبال»، «ایران ورزشی» و در نهایت هفتهنامه «چلچراغ» به قلم درآورد.
یادداشتهای «کودک فهیم» جزو پرطرفدارترین ستونهای هفتهنامه چلچلراغ بود که از نگاه یک بچه به روایات فوتبال از جمله جام جهانی میپرداخت. ۴۰ یادداشت اول کودک فهیم به صورت کتاب چاپ شد که به چاپ چهارم هم رسید.
پس از کودک فهیم وی وارد طنزهای اجتماعی شد، تا اینکه به نویسندگی سینما و تلویزیون روی آورد.
آشنایی امیرمهدی ژوله با پیمان قاسم خانی
یک روز پیمان قاسم خانی كه برای مصاحبه به دفتر چلچراغ آمده بود بهش گفتم كارهای شما را دوست دارم ، ایشان هم گفتند اتفاقا من هم كارهای شما را دوست دارم
گفتم مگر كارهای مرا خوانده اید ؟! که بعد متوجه شدم آن یادداشت ها را خوانده است
ورود امیرمهدی ژوله به تیم مهران مدیری
از طریق پیمان با برادرش محراب قاسم خانی آشنا شدم که یک روز ازم پرسید دوست داری برای مهران مدیری بنویسی ؟ که از آنجا وارد تیم نویسندگی ایشان شدم
اولین کارم همکاری برای نوشتن فیلمنامه سریال «پاورچین» در سال 1381 بود
شهرت امیرمهدی ژوله با خندوانه
در سال 1394 از طریق پوپک مظفری دستیار مهران مدیری بعنوان یک فرد موفق در مبارزه با بیماری MS به رامبد جوان جهت حضور در خندوانه معرفی شد
همین ماجرا و اجرای استند آپ در مورد این بیماری باعث شد از او برای حضور در لیگ استندآپ کمدین یا همان خنداننده برتر خندوانه دعوت شود
امیرمهدی ژوله که خود مبتلا به اِماِس میباشد، در یکی از برنامههای خندوانه با این بیماری شوخی کرد و از تجربیاتش در مبارزه با این بیماری گفت.
امیرمهدی ژوله با انتشار متنی درباره بیماری اش نوشت: «بازم یه توضیح به نظرم غیر ضروری درباره حضورم در برنامه خندوانه و شوخی هام با بیماری و بیماران ام اس: من نزدیک به ده ساله درگیر بیماری ام اس ام. اساسا رامبد میخواست با من به عنوان یه ام اسی موفق! گفتگو کنه که من پیشنهاد دادم این خاطره گویی من به عنوان یه بیمار و نوع مواجهه ام با این بیماری به صورت یه شبه استند اپ کمدی اتفاق بیفته. قطعا کم کاستی هایی داشتم و به خاطر جرح و تعدیل ها و تلخی موضوع این کم و کاستی ها بیشتر هم نمود داشت. ضمن اینکه به خاطر درگیر بودن خودم با بیماری یه کم بی پرواتر رفتم تو دل داستان و از منظر خودم و اون چیزی که بر من گذاشته بود،ام اس رو روایت کردم… به نظرم اگر بخش معرفی ، بخشی از شوخی ها،بخشی از گپ و گفتم با رامبد عزیز و کل بخش تقدیر و اهدای لوح حذف نمیشد ، این تک و توک سوتفاهمات هم برای این تک و توک دوستان پیش نمیومد. مخلصیم»
استندآپ کمدی امیرمهدی ژوله
در مسابقه خنداننده برتر سال ۱۳۹۴ او مطالب طنزی در مورد فوتبالیستها و خوانندههای زیر زمینی مطرح کرد.در پی این اتفاق عدهای از طرفداران امیر تتلو به صفحه اینستاگرام ژوله حمله کردند.او در پی این اتفاقات او اعلام کرد:
اگر حرمت ها حفظ نشود صفحه شخصی ام را میبندم ، متن کامل پست امیرمهدی ژوله :
– اولا دمتون گرم.مگه داریم اینهمه عشق و محبت و پیگیری و هیجان و تلاش برای رای اوردن اونی که بیشتر دوسش داشتید.ایولا،خسته نباشید ،خسته هم نشید
– دوما بچه ها من و امین حیایی استنداپ کمدین هستیم و توی اون پونزده دقیقه برنامه، کمدی اجرا میکنیم و هیچ نیتی و قصد و هدفی جز لذت بردن و لذت بخشیدن نداریم.ما توی اون پونزده دقیقه فقط کمدی رو نمایندگی میکنیم و نماینده و نماد وهیچ تفکر و عقیده و مرام و مسلک و گروه و جناحی نیستیم.
طبعا انتظار هم داریم قضاوت شما و تصمیم شما و هواداری شما بر اساس اون اجرای کمدی پونزده دقیقه ای باشه نه بر اساس اونچه قبلا انجام دادیم یا بعدا انجام خواهیم داد یا بر اساس اونچه درست یا غلط به ما نسبت داده میشه.پس خواهشا با دو قطبی کردن فضا و جنگ و جدل های تنش افرین ،کام خودمون و کمدین ها و برنامه سازان و مردم رو تلخ نکنیم.
– سوما این هنرمندان یا ورزشکاران یا افرادی که توی اجراها مستقیم یا غیر مستقیم باهاشون شوخیمیکنیم یا از دوستان ما هستند یا از دوستان دوستان ما ویا اونهایی اند که خیلی دوستشون داریم.قطعا تو این شوخی های ما هیچ غرض و مرض و توهین و تمسخری مستتر نیست.
برداشت غلط از یک شوخی و بدفهمی و واکنش های وحشتناک و فحاشی های ترسناک و عکس العمل های تند همون چیزیه که باب خنده و شوخی و طنز و کمدی رو گل میگیره.
– واخر اینکه یک هفته نیست که من این صفحه رو باز کردم.تو همین مدت لطف شما حیرت زده م کرده ولی مطمین باشید اگر من نتونم تو این صفحه از حرمت خودم و خانواده م ،از حرمت دوست و رقیبم و حتی از حرمت اونایی که دوستم ندارن محافظت و مراقبت کنم،میبندم صفحه رو.
پس کمک کنید ارامش و حرمت و احترام و اخلاق رو حفظ کنیم تو این حریم مون
شوخی امیرمهدی ژوله با تتلو و رضایا
امیرمهدی ژوله در اجرای خود به موضوع اینکه چگونه می تواند مشهور شود. از اقشار مختلف جامعه مثال زد از جمله اینکه چگونه میتواند یک شبه فوتبالیست معروفی شود، چگونه می تواند یک بازیگر معروف شود و … چگونه می تواند در خوانندگی معروف شود ! امیرمهدی ژوله گفت :فکر کنید من یه خواننده معروفی میشدم ! نه از اینایی که اساتید آوازند و موسیقی رو میشناسند. پول میدادم،ینی پول میدادم برام کلیپ بسازن ، ترانه برام بسرایند آهنگسازی برام بکنند، چند تا یوزپلنگ ایرانی هم میریختم توی کلیپ ، بعد یه شعر پر محتوا هم انتخاب میکردم! ولی چون پول ندارم اینکارا رو بکنم مجبور بودم خواننده زیر زمینی بشم ! برای خواننده زیر زمینی بودن همه چیم محیا بود بجز اسمم ! ینی امیرمهدی ژوله این کلا دوتا بیت عقبه … واسه همین باید یه اسم مستعار انتخاب میکردم مثلا مخففش میکردم . امیرمهدی ژوله رو میذاشتم ای ام ژول به توان دو ! پروداکشن بعد یه اهنگ میخوندم برای همسر ایندم که قیافه نداره دوسمم نداره توجهی بهم نداره ولمم کرده رفته … فقط مهم اینه که چه خانواده خوبی چه آرامشی داره … یا اسممو میذاشتم ژوله یا … ژوله یا چی ؟ ژوله یا هر چی این خودش یه تعلیق 6 هزار نفر میان کنسرت! که فقط ببینن ژوله یا چی ؟ ژوله و هیچی …. 60 هزار تومن پول بلیت میدن و میرن …. یا فک کنین اسممو میذاشتم امیر ژوژولو … بعد به هوادارامم میگفتم ژوژولی ها …. بعد میرفتم یه پست میذاشتم آبریزش بینی دارم بعد 200 هزار نفر لایک میکردن 150 هزار نفر کامنت میذاشتن آخی دستمال بگیر، زود خوب شو 50 هزار نفرم به اشتراک میذاشتن، چرا خوب پخش می کنین میکروب ویرووسه ….
ژوله در جریان مسابقات خنداننده برتر، توانست به مرحله فینال راه پیدا کند و همراه با مهران غفوریان جایگاه اول را از آن خود نماید.
شروع بازیگری امیرمهدی ژوله
در سال 1395 با فیلم «خوب ، بد ، جلف» بازیگری را تجربه کرد.او دراین فیلم نقش فرعی و کوتاهی داشت، اما اولین حضورش در سینما پای وی را بـه تئاتر و تلویزیون هم باز کرد، سپس همین سال در برنامه «دورهمی» مهران مدیری بعنوان بازیگر نمایشی بسیار درخشید
نکته جالب این کـه قرار بود کارگردانی این فیلم را رامبد جوان یا سروش صحت بر عهده داشته باشند، اما با طولانیشدن نگارش فیلمنامه این همکاری ممکن نشد و پیمان قاسمخانی خودش کارگردانی را برعهده گرفت تا یک نقش کوتاه هم برای رفیق قدیمی کنار بگذارد.
امیرمهدی ژوله در خوب بد جلف
فیلم «خوب، بد، جلف» یکی از آثار موفق امیرمهدی ژوله به عنوان بازیگر محسوب میشود. او که از سالهای قبل با برادران قاسمخانی همکاری داشت، اولین بازی سینمایی خود را با آنها تجربه کرد. موفقیت این فیلم چشمگیر بود و سایت خبرآنلاین آن را یکی از پربینندهترین فیلمهای نوروز 1396 اعلام کرد. از دیگر بازیگران مطرح این فیلم میتوان به حضور «مانی حقیقی» «حسین پاکدل» «نیوشا ضیغمی» «بهاره رهنما» «آزاده صمدی» «نسیم ادبی» «مجید مظفری» و «رضا رویگری» اشاره کرد. موفقیت این فیلم سینمایی باعث شد تا سری بعدی آن به صورت سریال نمایش خانگی با نام «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» ساخته شود. امیرمهدی ژوله در آن سریال به عنوان نویسنده و بازیگر حضور داشت.
در این فیلم سینمایی پرطرفدار، شاهد بازی جمشیدی و درخشانی در نقشهای خودشان هستیم. گروهی فیلمساز، به دنبال دو بازیگر تجاری هستند که نقش پلیس کارکشتهای را بازی کنند. سرگرد شادمان برای آموزش جمشیدی و درخشانی انتخاب میشود. در این بین آنها درگیر اتفاقات مافیایی جدی خواهند شد.
امیرمهدی ژوله در سریال دیوار به دیوار
«دیوار به دیوار1» سریال نوروزی 1396 بود که از شبکه سه سیما پخش شد. این سریال پرطرفدار بازیگران مطرحی داشت و توانست به پربینندهترین سریال نوروزی آن سال تبدیل شود. سریال دیوار به دیوار1 داستان زندگی چند خانواده را بازگو میکند که به دلایلی باید چند ماه با هم در یک خانه ویلایی زندگی کنند. کشمکشها و بگومگوهای این افراد با یکدیگر در سریال، موقعیتهای کمدی زیادی را ایجاد میکند. تا جاییکه ساخت «دیوار به دیوار2» در سال بعد رقم خورد. اما امیرمهدی ژوله به دلیل ممنوعالکاری نتوانست در آن حضور داشته باشد.
امیرمهدی ژوله در سریال گلشیفته
این سریال شروع حضور ژوله در شبکه نمایش خانگی اسـت و او دراین سریال نقش وحید راست کردار، صاحب گاوداری را بازی می کند. امیرمهدی ژوله هر چـه از نویسندگی فاصله گرفت بـه صحنه نمایش نزدیکتر شد و با حضور مقابل دوربین کارگردان مطرح دیگری بنام بهروز شعیبی در سریال گلشیفته خودش رابهعنوان کمدین معرفی کرد.
این سریال 16 قسمت داشت و امیرمهدی ژوله در آن نقش یکی از شخصیتهای اصلی قصه را بازی میکرد. گلشیفته داستان زندگی دختری به نام گلی دلگشا را روایت میکند که به دلیل حساسیت بیش از حد پدرش به مشکل برخورده است. این قضیه زندگی او را به 3 زن دیگر گره میزند که هر یک به نوعی درگیر روابط خود با یک مرد هستند.
بازی امیرمهدی ژوله در فیلم هزارپا
فیلم سینمایی «هزارپا» یکیدیگر از آثار کمدی موفق با بازی امیرمهدی ژوله است. او در این اثر هم همچون دیگر فیلمها بازیگر نقش اول نیست اما بازی تاثیرگذاری در بار کمدی فیلم دارد. هزارپا دومین فیلم پرفروش سینمای ایران است که به فروش حدود 40 میلیارد تومان دست پیدا کرد. از دیگر بازیگران مطرح این فیلم میتوان «امید روحانی» «سپند امیرسلیمانی» «شهره لرستانی» «نعیمه نظامدوست» «علی عاملهاشمی» و «سیدعلی صالحی» را نام برد.
داستان فیلم سینمایی هزارپا زندگی دو دوست به نامهای رضا و منصور را بازگو میکند. این دو کیفقاپی میکنند اما به دلیل ظاهر موجهشان تا به حال لو نرفتهاند. تا اینکه رضا متوجه میشود، دختری ثروتمند به نام الهام قصد ازدواج با یک فرد جانباز را دارد. رضا که از کودکی یک پا نداشت، نقشهای میکشد تا خود را به الهام نزدیک کند.
امیرمهدی ژوله در سامورایی در برلین
سامورایی در برلین را باید مهمترین کار ژوله در سینمای کمدی دانست. او بـه همراه حمید فرخ نژاد و هومن حاجی عبداللهی و میرطاهر مظلومی، جزو بازیگران اصلی فیلم هستند و گریم متفاوت، وجه تمایز سامورایی در برلین با سایر فیلمهاي کمدی اسـت کـه در چند سال اخیر ساخته شده اسـت.
داستان سامورایی در برلین، پیرامون ۳ شخصیت اصلی و کاملا کند ذهن فیلم «حمید فرخنژاد امیرمهدی ژوله و میرطاهر مظلومی» اسـت کـه در ایران و کشور آلمان ساخته شده و ژوله با حضور دراین فیلم یک قدم بزرگ دیگر بـه سوی سوپراستار شدن در سینما برداشته اسـت.
امیرمهدی ژوله در سریال دراکولا
سریال «دراکولا» که در ادامه «هیولا» ساخته شد، تازهترین اثر کمدی امیرمهدی ژوله به عنوان بازیگر محسوب میشود. این سریال در سال 1400 از شبکه نمایش خانگی پخش شد. پس از سالها همکاری موفق امیرمهدی ژوله با مهران مدیری، سرانجام او در سریال دراکولا به عنوان بازیگر حضور پیدا کرد.
داستان این سریال ادامه زندگی کامران کامروا را نشان میدهد که مجددا ازدواج کرده است. ژاله کبیری همسر دوم او مهمانی بزرگی ترتیب داده اما وسط مهمانی خبر سقوط هلیکوپتر کامروا همه را شوکه میکند. داستان اصلی سریال، پس از مرگ کامروا و لو رفتن کارهای او آغاز میشود.
حواشی و اخبار امیرمهدی ژوله
امیرمهدی ژوله فیلمنامه ویس و بازیگر کمدی کشورمان، فرد پرحاشیهای نیست. اما در برخی از سالهای فعالیتش دچار حواشی شد که سر و صدای زیادی به پا کرد. در ادامه جدیدترین اخبار فعالیت او و حواشی زندگیاش را بررسی میکنیم.
همکاری جدید مهران مدیری و امیرمهدی ژوله
خندوانه خبر از فیلم جدید امیرمهدی ژوله داد. او که به تازگی در برنامه خندوانه به عنوان مهمان حضور پیدا کرد، از همکاری جدیدش با مهران مدیری خبر داد. آقای مدیری قصد ساخت سریال جدیدی را دارد که ژوله نویسنده آن است. شنیدهها حاکی از آنند که امیرمهدی ژوله به زودی نوشتن فیلمنامه «زالو» سریال جدید مهران مدیری را شروع میکند. این فیلم از نظر محتوا با «دراکولا» و «هیولا» متفاوت خواهد بود.
دستگیری امیرمهدی ژوله
چندی پیش در یک سایت اصولگرا خبری مبنی بر دستگیری بازیگری با نام الف.ژ منتشر شد. این خبر حاکی از آن بود که آقای بازیگر در یک پارتی شبانه دستگیر شده است. نامی که به اختصار منتشر شده بود همگان را بر آن داشت که آقای بازیگر، امیرمهدی ژوله نویسنده و بازیگر موفق آثار مهران مدیری است. او در صفحه شخصی اینستاگرام خود با ذکر یک حدیث نسبت به این خبر واکنش نشان داد.
ممنوع التصویری امیرمهدی ژوله
ژوله از سال 1398 بعد از حمایت از عادل فردوسی پور و انتقاد از صدا و سیما و سپس راه انداختن کمپین من و سانسورچی که راز سانسورهای خنده دار سریال های مختلف را برای مردم برملا کرد دچار ممنوع الکاری و ممنوع التصویری در تلویزیون شده است
در نوروز ۹۷ سریال دیوار به دیوار دو از شبکه سه پخش شد که بعد از دیده نشدن و نشان ندادن بازیش در این سریال و همچنین عدم نمایش استندآپش وی عنوان کرد که به دلیل پست های تیکه دار و متلک وارش به مسئولان ممنوع التصویر شده و عوامل سریال نیز به او گفتند که ممنوع التصویر شده است.
گفتگوی خواندنی با امیرمهدی ژوله
دلمان نیامد در ادامه بیوگرافی امیرمهدی ژوله مصاحبه ای که با ایشان انجام شده است را برایتان درج نکنیم ، با بازیگرآنلاین همراه باشید
اگرچه ممکن است حالا همه امیرمهدی ژوله را بشناسند اما برای شناخت بهتر از شخصی که با استندآپ کمدی روز حمایت از بیماران مبتلا به اماس برای اولین بار جلوی دوربین آمد و بعد در مسابقات خندوانه همه را شوکه کرد، چه میگویید؟
من فکر میکردم همه مرا میشناسند چون سالها کار مطبوعاتی میکردم و نویسنده مطبوعاتی محبوبی بودم. ستونی داشتم که وقتی کتاب شد خیلی محبوب بود. ضمن اینکه با یکی از بهترین کمدینهای ایران یعنی مهران مدیری در بهترین کارهایش همکاری کرده بودم. اما بعد دیدم در اینستاگرام خیلیها میگفتند که او کیست و تا حالا کجا بوده؟ آنجا بود که متوجه شدم نسل تازهای اساسا با اینستاگرام آمدهاند که شاید اصلا ژوله نویسنده را نمیشناسند و فهمیدم کلا آنقدر که خودم فکر میکردم آدم شناختهشدهای نیستم.
در خندوانه هم همه استندآپهایت را دیدهاند ولی شاید شناختی از خودت ندارند؟ از کجا شروع کردی ؟خودت از هر جای زندگیات دوست داری بگو.
راستش من داشتم زندگیام را میکردم. یک بار خیلی اتفاقی کسی به من گفت دوست داری بروی و جایی بهعنوان نویسنده فعالیت کنی؟ درواقع محل موردنظر هفتهنامه «تماشاگران» بود. اگرچه بلد نبودم بنویسم اما چون خواننده «تماشاگران» بودم، رفتم. این اتفاق حدود سال 81-80 رخ داد. زمانی که من به «تماشاگران» رفتم مصادف بود با کوچ کردن بخشی از نویسندگان آن به روزنامه «جهان فوتبال» .
بعد از مدتی هم به خوبی در آنجا جا افتادم. درواقع با طنز ورزشی شروع کردم و چند سال در جاهایی مانند «جهان فوتبال» و «ایران ورزشی» ادامه دادم تا رسیدم به هفتهنامه «چلچراغ». آنجا هم یک طنز ورزشی را نوشتم که جامجهانی را از نگاه یک بچه روایت میکرد. فکر کنم جامجهانی 2002 بود. آن بچه کاراکترش بسیار محبوب شد و یادداشتهای «کودک فهیم» جزو پرطرفدارترین ستونهای آن هفتهنامه شد. 40 یادداشت اول آن را هم کتاب کردم که به چاپ چهارم رسید. البته بعد از این «کودک فهیم» وارد طنزهای اجتماعی شد. بعد یک روز پیمان قاسمخانی که برای مصاحبه به دفتر «چلچراغ» آمده بود با بچههای تحریریه احوالپرسی میکرد که گفتم من خیلی کارهای شما را دوست دارم، ایشان هم گفتند اتفاقا من هم کارهای شما را دوست دارم. گفتم مگر کارهای مرا خواندهاید؟! بعد متوجه شدم آن یادداشتها را خوانده است.
از من پرسید دوست داری برای مهران مدیری بنویسی؟ خب همه ما دوست داشتیم برویم وارد کار نویسندگی رادیو و تلویزیون هم بشویم. همیشه تصورم این بود که مافیایی وجود دارد که اجازه چنین کاری را نخواهد داد. به همین علت وقتی او پیشنهاد داد من هم رفتم. این را بگویم که در بخش کار مطبوعاتیام خیلی مدیون شاهین رحمانی بودم که مرا به «تماشاگران» برد. از آنجا بود که وارد نشریه موثری چون «چلچراغ» شدم که خیلی از نشریات پیرو آن آمدند. در «چلچراغ» تقریبا هر کاری کردم و حتی مدتی سردبیر هم بودم. راستش نوشتن کار تلویزیونی را هم بلد نبودم اما رفتم و یک قسمت برای سریال «نقطهچین» نوشتم. البته چون پیمان قاسمخانی خودش در آن کار به شکل مستمر حضور نداشت، کار من هم ادامه پیدا نکرد تا اینکه پیمان رفت سر کار «کمربندها را ببندیم» و مرا با خودش برد.
در آن کار هم خودش و هم مهراب چیزهای زیادی به من یاد دادند. آن موقع در تیم نویسندهها افرادی مانند خشایار الوند و حتی سروش صحت هم بودند. فکر کنم آنجا حدود 8 یا 9 قسمت کار را نوشتم که البته تجربههای چندان موفقی نبودند؛ اما پیمان پای من ایستاد و حتی یک بار که متن مرا رد کردند، پیمان قهر کرد و از پروژه رفت. میگفت اگر من تشخیص دادهام این نوشته خوب است، یعنی خوب است.
آن زمانها مدام به من میگفت تو به درد کارهای مهران مدیری میخوری چون در سبک نوشتاریات شوخی ای داری که مدیری به خوبی میتواند آنها را در کار دربیاورد. برای همین وقتی «شبهای برره» شروع شد با آنها بودم. آنجا وقتی دو قسمت را نوشتم آن اتفاق خوب افتاد؛ مهران مدیری کار را دوست داشت و مردم هم استقبال کردند. مدیری همیشه آن اهمیت لازم را به نویسندهها میداد.
وقتی در کپچرها اسم نویسنده آن قسمت میآمد، به نوعی مردم کدگذاری میکردند و میشد فهمید مردم کار چه کسانی را بیشتر دوست دارند. از آنجا به نسبت مردم با من آشناتر شدند. فکر میکنم در «شبهای برره» 17 قسمت را نوشتم که قسمتهای خوبی بود و حتی تاثیرات خوبی گرفتیم مثلا اولین صحنه شطرنج را در برره من نوشتم یا کار کردنها در مزرعه؛آن کار به نوعی کلاس آموزشی من هم بود. از آن به بعد به نوعی دیگر سرجهازی مهران مدیری شده بودم.
بعد از آن کار رفتیم به «باغ مظفر» و از آن تیم 7 نفره نویسندگان به جمع 4 نفره تبدیل شدیم. در «مرد هزار چهره» به سرپرستی پیمان سه نفر بودیم. در آنجا اپیزود پزشکها و شاعرها را من نوشتم. به نوعی کارهای صدادار یا قسمتهای خاص را من نوشتم. ضمن آنکه وقتی سر کار «شبهای برره» بودیم جایزه اول مطبوعات را بهعنوان برترین طنزنویس مطبوعات برنده شدم و سال بعدش هم نفر برگزیده شدم.
درواقع بعد از آمدن به کار مهران مدیری، بخش فوتبال را به طنزشان اضافه کردید؟
در «نقطهچین» هم این نگاه وجود داشت. به هر حال پیمان و مهراب خودشان خیلی فوتبالی بودند و هستند. بعدها کارم با مطبوعات کم شد اما هرازگاهی با «چلچراغ» ادامه میدادم. حتی سر مجموعه «قهوه تلخ» هم حدود شش ماهی سردبیر مجله شدم که البته در دوره من نشریه مدتی هم توقیف شد. سر سریال «مرد دو هزار چهره» پیمان از کار جدا شد و من و مهراب و خشایار کار را نوشتیم. سر سریال «قهوه تلخ» مهراب هم جدا شد و من با خشایار الوند متنها را مینوشتیم. بعد از آن نوبت رسید به «ویلای من»، «شوخی کردم» و. . . که در آنها من و خشایار سرپرست نویسندگان بودیم. حتی سر سریال «درحاشیه» خشایار هم رفت و من ماندم.
بهطور قطعی شایعه شده بود که شما زیراب بچهها را میزنید…
راستش این بچهها جایگاهی دارند که اصلا قابل زیرابزنی نیست. کاراکتر حرفهای پیمان آنقدر بزرگ بود که صرفا فقط با مدیری کار نکند. خودش این را گفته که «مهران مدیری آنقدر بزرگ است که هرقدر هم در کارش خوب باشی باز زیر سایه او میروی؛ درحالیکه من برای خودم در سینما اسم و رسمی دارم». پیمان دلش میخواست کارهای مستقلتری انجام بدهد و دنبال هویت مستقل خودش رفت.
شایعهای در کارهای مدیری هست که میگویند وقتی کار بازیگری در مجموعه ساخت او آنقدر بگیرد که محبوبتر از نقش مدیری بشود، به نویسندهها میگوید به نوعی او را فید کنند. این مساله صحت دارد؟
اصلا چنین چیزی صحت ندارد. شما به جنس کارهای مهران مدیری نگاه کنید متوجه میشوید کمدی اکت نیست بلکه کمدی ریاکت (واکنش) است. او جزو اولین آدمهایی است که این را جا انداخت. کاری که او میکند خندهدار نیست بلکه عکسالعمل آدمهای مقابلش آن شوخی را منعقد میکند که گاهی آن را با نگاه کردن به آدم یا در عمده موارد با نگاه کردن به دوربین انجام میدهد. به نظرم مهران مدیری و سیامک انصاری در این کارها حکم پاسور را دارند مثل سعید معروف در والیبال. با جنس کار آنها بود که در «پاورچین»، جوان رضویان گل کرد، در «نقطهچین» شفیعیجم گل کرد، در «شبهای برره» خود سیامک گل کرد، در «قهوه تلخ» که همه بچهها به چشم آمدند حتی پیرمردها یا زنهای کار.
پس اینکه بعضیها به مرور در کارهای او کنار گذاشته میشوند به این علت نیست؟
بحث کنار گذاشتن نبود. بعضی از بچهها در کارهای مدیری درخشیدند و به مرور هم در کارشان رشد کردند. مثلا جواد رضویان رفت دنبال کارگردانی و بعد هم دیدید که برگشت. بستگی به فراخور کار از حضور آدمها استفاده میشود. مثلا در «مرد هزار چهره» بهجز سیامک انصاری بچههای دیگری از آن اکیپ نبودند؛ اما عمده آنها در کارهای بعدی او حضور داشتند. ضمن آنکه حتی در «مرد هزار چهره»، مدیری اصلا نمیخواست آن نقش را بازی کند و انتخاب اولش برای آن نقش، سیامک انصاری بود. اما به آنجا رسید که نویسندهها گفتند اگر تو بازی نکنی ما هم نمینویسیم.
برگردیم به ماجرای خود شما، وقتی بهعنوان عضو ثابت تیم مدیری تثبیت شدید، در این سالها فرصتی پیش نیامد که کار دیگری انجام دهید؟
راستش چرا ؛ مثلا سر ضبط «شبهای برره» بودیم که یک روز علی سرتیپی سر لوکیشن آمد و به من گفت چرا سینمایی نمینویسی؟ کار برای مدیری مثل حضور در تیمملی است. در این مدت پیشنهادهای خوب کاری کم نداشتهام. مثلا بعد از «باغ مظفر» از طرف گروه فیلم و سریال پیشنهاد شد تا برای ماه رمضان یک سریال بنویسم که رضا عطاران آن را بسازد؛ برای بعد از مجموعههای «خانه به دوش» و «متهم گریخت» بود.
حتی جلساتی هم با آقای علیرضا افخمی داشتیم اما چون قرار بود مجموعههای «مرد هزار چهره» شروع شود، عذرخواهی کردم و برگشتم. راستش در گروه مدیری حریم و امنیتی خوب داشتم ضمن آنکه همدیگر و خواستههای هم را میشناختیم و البته به نسبت قراردادهای دیگر، قراردادهای خوبی میبستیم. بالطبع بینندههای کارهای مدیری هم زیاد بودند.
یعنی خودتان تمایل داشتید، اما چون آنقدر این طرف کار بود، نمیرفتید؟
مساله این بود که من میخواستم کجا بروم؟ فرض کن در بهترین باشگاه هستی، وقتی در رئالمادرید بازی میکنی، معلوم است از تیمهای خوب پیشنهاد داری اما کجا بروی وقتی بهترین مربی و بهترین همتیمیها را داری؟ حتی بیشترین تماشاچی را هم داری و بازیات به خوبی جلوه میکند.
از پیمان الگوبرداری میکردید؟
بگذار اینطور بگویم که من مدام به او، نوشتهها و کارهایش نگاه میکردم. حتی لیست خریدی که همسرش به او میداد را میدیدم که به شوخی میگفت این لیست خرید که دیدن ندارد. میخواستم ببینم چگونه کار میکند و مینویسد.
میخواهم بدانم شما هم راهی که پیمان قاسمخانی رفت را میروید؟ یعنی روزی برسد که بگویید میخواهم بروم کار خودم را بسازم و…
اول این را بگویم، ورای عشق و علاقهای که دارم، هنوز مهران مدیری را مهران صدا نمیکنم . او برای من بعد از 10 سال هنوز آقای مدیری است. مهران مدیری بسیار انسان درستی است، دست خیر دارد و خیلی محترم است. هیچکس تا به حال صدای بلند او را در لوکیشن نشنیده است؛ حتی برای کات دادن. اگر قرار است چیزی به بازیگری بگوید، در گوشش عنوان میکند. برای همین همه او را محترمانه آقای مدیری صدا میکنند. اما اینکه در آینده قرار است او یا من چه کار کنیم مشخص نیست. کار مستقل از ارادت و احترام من نسبت به او کم نمیکند.
یعنی هیچوقت اینطور نبوده که شما بخواهید بروید کاری انجام دهید و او مانع شود و بگوید صبر کن تا در کار بعدی با هم باشیم؟
نه ضمن آنکه هیچوقت من پیشنهاد جدیای به آن شکل هم نداشتهام. ضمن آنکه با او و سیامک انصاری همیشه مشورت میکنم. سیامک برادری به نام امیرمهدی داشت که در سن 21 سالگی فوت کرد؛ به خاطر همین شباهت اسمی من و برادرش خیلی با من رفیق شد و خیلی هوایم را داشت. از همان اول با من صمیمی شد و شوخی میکرد. خیلی زود متوجه شدیم که هر دو نفرمان مردادی هستیم و متولد سال میمون؛ البته با 12 سال اختلاف.
پیشنهادهایی داشتم که رد شد یعنی رد کردم و بعد هم ساخته شدند. من از روزنامهنگاری شروع کردم. به نظرم تیم ملی نشریات «تماشاگران» بود که بزرگان و آدمهای ویژهای در آن مینوشتند. علی باذل، علیرضا محمودی و. . . همه برای خودشان غولهایی بودند. در کارهای تلویزیونی با آدمهای خاصی مثل مهران مدیری، انصاری، پیمان قاسمخانی و… کار کردم. برای سینما هم مدام منتظر فرصت مناسب بودم که وقتی میآیم با یک اتفاق ویژه باشد. کاری را انجام دادهایم که اگر روندش درست پیش برود، آن اتفاق میافتد؛ البته قرار است دربارهاش صحبتی نکنم.
در این میان خندوانه یک دفعه وارد زندگیتان شد؟
پوپک مظفری که دستیار کارهای مدیری است زنگ میزند به رامبد که به خاطر برنامه خوبش به او تبریک بگوید. در آن تماس رامبد میگوید قرار است برنامهای برای بیماران اماس ضبط کند. پوپک هم گفته بود چرا امیرمهدی ژوله را دعوت نمیکنی که سالهاست کار طنز میکند و اتفاقا مبتلا به اماس هم است. پوپک به من زنگ زد و گفت مایلی این مساله مطرح شود؟ چند روز قبل از این ماجرا برای مراسم روز جهانی اماس دکتر صدری مرا دعوت کرده بودند تا بهعنوان یک بیمار اماس که موفق شده، در مراسم صحبت کنم. شروع کردم به نوشتن درباره وضعیت خودم با نگاهی انتقادی و کنایهای از شرایط، آب و هوا و. . . که آن متن را در مراسم بخوانم. وقتی به مراسم رفتم به خاطر برنامهریزی مراسم، نتوانستم متن را بخوانم. وقتی پوپک مساله را با من مطرح کرد با خوشحالی گفتم اتفاقا یک متن آماده هم دارم و اصلا آن را بهعنوان استندآپ کمدی اجرا میکنم.
این را بگویم همیشه میگفتم استندآپ کمدی را دوست دارم. یک بار با جمعی به تماشای نمایشی از آقای بیضایی رفته بودیم. وقتی کار تمام شد جمعیت شروع به دست زدن کردند. این دست زدن تمام نمیشد. من به دوستانم گفتم چقدر این لحظه آخر تئاتر لذتبخش است که جمعیت به مدت طولانی دست میزنند، اما من دوست دارم خودم آن بالا باشم نه این پایین. بین بچههای «چلچراغ» معروف بود که من همیشه میخواهم در صدر باشم. فکر کنم یک بار آرش خوشخو بود که در وصف من چیزی نوشت و گفت: امیر همیشه دنبال بهترین نور صحنه است. همیشه در ذهنم این بود که من یک طنزنویس هستم و برای دیده شدن، بهتر است طنزم را اجرا کنم؛ منتها فرصتی نبود.
زمانی که کافه داشتم به این فکر میکردم که برنامههای استندآپ کمدی را در آنجا راه بیندازم. به نوعی همیشه دغدغهاش را داشتم. بعد که برنامه رامبد پیش آمد ، گفتم اتفاقا چقدر موقعیت خوبی است و پذیرفتم. رامبد به من گفت که قرار است با تو مصاحبه هم داشته باشیم ضمن اینکه میخواهی در جایگاه تماشاگران بنشینی یا استندآپ کمدی؟ گفتم استندآپ کمدین. بااینکه زمان پخش متوجه شدم که اجرایم دچار جرح و تعدیل زیادی شده است، با این حال احساس خوبی داشتم. روز ضبط، کار که تمام شد رامبد به من گفت قرار است یک لیگ استندآپ کمدی راه بیندازیم، اگر میخواهی شرکت کن و من هم شرکت کردم. وقتی برای قرعهکشی نفرات تیم رفته بودیم رامبد از من پرسید حس خوبی داری؟ گفتم نه، دارم سکته میکنم.
همه شرکتکنندهها هر کدام برای خودشان وزنهای هستند ، اصلا من وسط اینها چه میکنم. جالب است آن عشق من برای اجرای استندآپ کمدی بازهم به یک تیمملی از بزرگهای این عرصه خورده بود؛ یعنی در پربینندهترین برنامه تلویزیون در کنار یک جمع ویژه . انگار زندگی من مجموعهای از معجزات بود. من برای هیچکدام از این اتفاقات تلاشی نکردم، برای هیچکدام درسی نخواندم یا دورهای ندیدم.
حتی فکر میکنم استحقاق هیچکدام آنها را ندارم. در هر جایی بودم حس میکردم چیزی کم دارم حتی مثلا در همین استندآپ کمدی کاری نکرده بودم، اصول این بود که دوره بدن و بیان ببینم، نمونههای خوب تماشا کنم و یاد بگیرم؛ اما بدون اینها رفتم. به نوعی آنقدر پلههای این نردبام را یکی یکی طی نکرده بودم که وقتی رسیدم بالا حس میکردم الان است که بیفتم. همه اینها را از لطف خدا میدانم. این واقعا لطف خداست که چه چیزی به دل مردم بیفتد.
البته تلاش خودتان هم بوده!
قطعا من یک هوشی داشتهام اما هنوز بهترین طنز زندگیام را ننوشتهام چون هنوز آنقدر بلد نیستم و خیلی خالیام. فکر میکنم باید مثلا یک سال وقت داشته باشم که فقط بخوانم و ببینم، اما نه آن یک سال بیکاری پیش میآید نه اگر پیش بیاید من این کارها را میکنم. شاید همه آن را به بطالت بگذرانم. من به نوعی همه چیز را در طول کار یاده گرفتم.
البته برای استندآپ کمدی کارهای زیادی را دیدم. بهتر است اینطور بگویم تا مساله روشن شود، زمانیکه در «تماشاگران» مشغول به کار شدم حتی خیلی از نویسندگان مطرح جهان را نمیشناختم. مگر میشود در مطبوعات باشی و کتاب نخوانده باشی؟ ساختن آیدی یاهو را بلد نبودم و اولین بار امیر صدری برایم آیدی یاهو ساخت. چون من سالها با پدربزرگ و مادربزرگ در یک فضای سنتی زندگی کرده بودم که حتی آهنگ هم گوش نمیکردیم. تمام دوره دبیرستانم هیچ هویتی نداشتم درحالیکه همه در این دوره شخصیتشان شکل میگیرد. حتی فکر میکردم وقتی برای تست فوتبال میروم باید من را مستقیم در لیگ نوجوانان بگذارند، حتی روال این کار را هم نمیدانستم.
مگر فوتبالتان خوب بود؟
در حد گلکوچیک آن هم در سطح محلهمان بازی میکردم. اینکه یک لایی بیندازم یا یکپا دوپا بزنم ، فکر میکردم همین کافی است. آن موقع شاید فکر میکردم باید فوتبالیست شوم اما نه سراغ فوتبال رفتم نه درس، نه کتاب و نه هیچچیز دیگر. البته قبل از دبیرستان کتاب زیاد میخواندم. نمیدانم چرا آنطور شد؟ من حتی مدرسه خوبی میرفتم، مدرسه دکتر حسابی که آزمون ورودی داشت و من نفر ششم آزمون شدم. اما بعد که وارد مدرسه شدم مدام اخراج میشدم و مادربزرگم میآمد که مرا ببخشند. بهتر است از اینجا شروع کنم، مهرماه که مدرسهها شروع شد، نهم آبان مادرم فوت کرد، آن هم در سن 37 سالگی. در عرض 5 روز؛ پنجشنبه در بیمارستان بستری شد و دوشنبه فوت کرد. وقتی مادرم مرا باردار بود، پدرم فوت کرده بود.
به همین خاطر برای زندگی به خانه مادربزرگم رفتم، 14 سالم بود. تمام داشتهام مادرم بود که آن هم فوت کرد. در آن دوران در شوک بدی به سر میبردم. اصلا فضای زندگیام دگرگون شد، به نوعی واداده بودم. معدل دیپلمم 25/10 بود آن هم با دو تکماده. با همین وضعیت رفتم دانشگاه و کاردانی عمرانم را گرفتم. آن موقع در «جهان فوتبال» کار میکردم و به همین علت تعدادی از واحدهایم ماند. پژمان راهبر گفت انتخاب کن ؛ یا درس یا کار. من هم درس را رها کردم.
زندگی پر فراز و نشیبی داشتید؟!
شبی که دخترم گندم به دنیا آمد رفتم خانه که برنامه استندآپ فردا را آماده کنم. به خاطر تولد گندم کلی هیجانزده بودم. فردایش وقتی همسرم را از بیمارستان به خانه آوردم یکراست رفتم خندوانه و اولین اجرایم را انجام دادم. خیلی مهم بود، چون فردی بودم که هیچکس مرا نمیشناخت و جلوی هومن حاجی عبداللهی هم قرار گرفته بودم، باید کاری میکردم که باز آن معجزه اتفاق افتاد و کارم دیده شد.
انگار خدا همهچیز را میچیند و جلو میبرد ؛ فقط باید وقتش برسد. الان نمیدانم بعد از تمام این مسائل قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد یا قرار است چه کار کنم؟ همه را سپردهام به خدا. وقتی در برنامه میگویم امیدوارم خدا بغلتان کند، واقعا شعار نیست. باید خودت را در بغل خدا بیندازی. گاهی اوقات با خودمان میگوییم من چقدر خوبم، کارم درست است اما آنجاها اتفاقا جاهایی است که خراب کردهای و از دست میرود. هرجا که خودت را به خدا میسپاری بهترین اتفاقها برایت میافتد.
الان به آرامش رسیدهاید؟
بله خدا را شکر حالا خوبم. خیلی دنبال جاهطلبیهای شغلی و زندگی نبودهام. اصلا سر و ته زندگی مگر چقدر است؟! مگر بزرگان این عرصه ارج میبینند که حالا بخواهم دنبال چیز خاصی هم باشم. به نظر من مهم خوش گذشتن است. وقتی تو در زندگیات تلخیهایی داشتهای و اتفاقات سختی در زندگیات ایجاد شده، فکر میکنی که هیچوقت خنده از ته دل و شادی مطلق را نخواهی داشت. همیشه در آن اوج باز هم چیزی کم است. اما زندگی همین است. شاید دلت میخواست کسانی بودند اما نیستند که پر زدن و بالا رفتن تو را ببینند ولی زندگی همین است دیگر.
فکر میکنید حالا مانند آن خاطره نمایش بیضایی که دوست داشتید دیده شوید، دیده شدهاید؟
به استندآپ کمدی رفتم که دیده شوم و دیده شدم. این فضا خیلی خوب و تجربه جالبی بود. این اولش است ؛ به هر حال بعد از این در استندآپ کمدی حتما کارهای قویتر با طنزهای اجتماعی بهتری خواهیم دید. کارهایی که بااهمیت باشد و فرهنگ شوخی آنقدر جا بیفتد که موجب اعتراض نشود و از شوخیها آشفته نشویم اما با آدمهای مظلوم و ضعیف شوخی نکنیم.
آقای ژوله، شـما سالها در کسوت نویسندگی و حالا بـهعنوان بازیگر در ژانر کمدی فعالیت کرده اید، می شود درباره سینمای کمدی با شـما صحبت کرد.
در زمینه سینمای کمدی خودم را خیلی صاحبنظر نمیدانم؛ چرا کـه فقط در ۳ فیلم کمدی بازی کردهام ودر ۲ فیلم «خوب، بد، جلف» و «هزار پا» نقش کوتاهی داشتم. یک فیلمنامه سینمایی کمدی نوشتهام کـه آن هم پروانه ساخت نگرفته اسـت؛ بنابر این می توانم بـهعنوان کسیکه با این حوزه آشناست صحبت کنم و بـه سؤالهاي شـما پاسخ بدهم.
فکر میکنید چرا تعداد فیلمهایي کـه این روزها در ژانر کمدی ساخته میشود رو بـه افزایش اسـت و سینمای کمدی هرروز تعداد بیشتری از مخاطبان رابهخودش اختصاص می دهد؟
نکته این اسـت کـه باید بگوییم چرا اقبال عمومی نسبت بـه ژانرهاي دیگر بـه اندازه کافی نیست وگرنه سینمای کمدی در همه ی جای دنیا مخاطبان زیادی دارد و فیلمهاي کمدی طبق معمول بین فیلمهاي پرفروش سال قرار می گیرند. اساسا باید بـه این موضوع فکر کنیم کـه مگر در سینمای کشور ایران چقدر گونه و ژانر سینمایی داریم.مـا یک سینمای کمدی داریم و یک سینمای اجتماعی. نه سینمای کودک درست و حسابی داریم و نه فیلم اکشن درست و حسابی تولید می شود، نه فیلم ترسناک داریم. اصلا چیزی نداریم کـه بخواهیم بگوییم چرا بقیه نیستند و کمدی هست. اگر بخواهید بـه این نقطه برسید کـه فضای جامعه غمانگیز اسـت و مردم، غمناک و بیحوصله شدهاند و ترجیح شان سینمای کمدی شده، این نتیجهگیری درستی اسـت.
پس معتقدید کـه جامعه امروز مـا بیش از هر زمان دیگری بـه خنده و شادی نیاز دارد؟
این تحلیل درست اسـت، اما همان طور کـه گفتم مگر جز فیلم کمدی چـه گزینههاي دیگری وجوددارد کـه مردم ازآنها استقبال نکرده باشند. کدام فیلم اکشن هیجانانگیزی بوده کـه مورد اقبال مردم قرار نگرفته باشد. مسئله دیگر این اسـت کـه هزینه تولید فیلم بالا رفته و شاید فقط برخی فیلمهاي کمدی بتوانند هزینههاي خودشان را برگردانند. بهمین دلیل سرمایهگذارها و تهیه کنندهها بـه سمت ساخت این نوع فیلمها می روند.
سانسور گسترده در سینما چقدر در گرایش سینماگران بـه سینمای کمدی تأثیر داشته؟
سانسور بـهطور ترسناک وجوددارد و بهمین دلیل فقط با یک سری مسائل میشود شوخی کرد ودر چنین شرایطی نمیتوانید قصههاي خوب بنویسید. مثلاً همین حالا فیلمهایي مثل «اجارهنشینها» یا «اي ایران» مجوز ساخت نمیگیرند؛ همانگونه کـه «شبهاي برره» اجازه پخش از تلویزیون نمی گیرد. البته سانسور در سینما با تلویزیون متفاوت اسـت، اما هردو از یک نوع نگرش نشأت میگیرند.
بـهعنوان نویسنده طنز تا چـه حد با سانسور در سینما و تلویزیون دست بـه گریبان بودید؟ شدت سانسور بـه حدی بوده کـه مانع تولید کار شود؟
در کارگاههاي طنزنویسی بـه بچهها میگویم اساسا باید با قدرت شوخی کرد و کسی با فرد ضعیف یا کانون ضعف شوخی نمی کند. قدرت هم یا در سیاست یا در ثروت یا در ایدئولوژی اسـت، اما این جا با هیچ کدام از این ها نمی توانی شوخی کنی. فقط گاهی می توانی بـه خط قرمزهایي کـه بسیار پر رنگ و سلیقه اي اسـت نزدیک بشوی. این خط قرمزها شامل شوخی هاي سیاسی و اجتماعی اسـت.
دایره سانسور در سینما و تلویزیون در مقایسه با یک دهه قبل گستردهتر شده یا فضا برای کارکردن بازتر اسـت؟
مـن کارم رابا شبهاي برره، «مرد هزار چهره» و «باغ مظفر» شروع کردم ودر شبکه نمایش خانگی هم نویسنده کارهایي مثل «شوخی کردم» و «قهوه تلخ» بودم، اما بعد کـه بـه تلویزیون برگشتم متوجه شدم اصلا نمیشود روی پروژههایي مثل شبهاي برره و مرد هزار چهره کار کرد. حتی «در حاشیه» هم کـه فقط با یک صنف شوخی می کرد عقیم ماند.
فکر میکنم هم اکنون در شبکه نمایش خانگی هم نمیشود قهوه تلخ یا شوخی کردم را ساخت. البته شوخی کردم از تلویزیون پخش می شود، اما فقط آیتمهایي کـه برداشت نقد از دولت می شود روی آنتن می رود و خیلی از آیتمها یا سانسور میشود یا اصلا پخش نمیشود.
در فیلم سامورایی در برلین کـه همه ی فاکتورهاي لازم برای ممیزی را دارد با موضوع سانسور درگیر نبودید؟
هزینههاي ساخت سامورایی در برلین با یوروی ۵ هزار تومانی برآورد شده بود، اما وقتی بـه کشور آلمان رفتیم قیمت یورو بـه ۱۵ هزار تومان رسید. بهمین دلیل محدودیتهاي ناخواستهاي در کار ایجاد و خیلی از بخشهاي فیلمنامه محدود شد. موضوع فیلم و فیلمنامه بـهگونهاي بود کـه خیلی درگیر سانسور نشدیم.
شاید دلیلش این باشد کـه سینمای کمدی درسالهاي اخیر رو بـه ابتذال رفته و مسئولان هم می خواهند خودشان را از آنچه سینمای مبتذل خوانده میشود مبرا کنند.
آنها همیشه سعی کردهاند خودشان را مبرا کنند. همان طور کـه از شبهاي برره و مرد هزار چهره خودشان را مبرا کردند. آن گونه نیست کـه کارهاي پیمان قاسمخانی با آن ساختار درست و حسابی دیده شود. کمدیسازها و بازیگران کمدی هیچ زمانی جدی گرفته نشدهاند.
شباهت فیلمهاي کمدی اخیر هم عجیب اسـت. این کـه در ژانر کمدی تفاوتی بین فیلمهاي سینمایی احساس نمی شود از کجا نشأت می گیرد؟
دستاندرکاران تولید فیلم فکر میکنند فقط چند بازیگر داریم کـه باعث فروش فیلم میشوند. فیلمنامهنویسها هم طبق معمول مشترک هستند و از طرفی سوژههایي کـه می توانند دستمایه یک سناریوی طنز باشند محدود اسـت ودر نتیجه آثار تولیدشده بـه هم شبیه می شوند.
چـه برنامهاي برای آینده دارید؟
۲ طرح دارم کـه میخواهم آنها را بنویسم. خدا را شکر سطح بازیگریام رابه جایی رساندهام کـه تهیهکننده حاضر اسـت طرحم را بنویسم و نقش اصلی را هم خودم بازی کنم. فکر می کنم اگر قرار باشد اتفاق خوبی در سینما برای مـن بیفتد باید از همین مسیر باشد چرا کـه معلوم نیست چند فیلمنامه خوب درسال نوشته و از بین آنها بـه مـن هم پیشنهاد داده شود.
این آرزوی مـن اسـت، اما بعد از ۴-۳ سال دوری از کار نویسندگی ممکن اسـت برایم دشوار باشد. آن بخشی کـه مرا در بازیگری ارضا میکند تئاتر اسـت. در تئاتر، نمایشنامهنویسهاي خوبی داریم و از نمایشنامههاي خارجی هم استفاده میشود؛ بنابر این برخلاف سینما و تلویزیون، معضل متن وجود ندارد و همین مسائل هر بازیگری را راضی می کند. در تئاتر لذت اجرای زنده را احساس میکنم.
موضوع طرحهایي کـه دارید کمدی اسـت یا مضمون اجتماعی دارد؟
کمدی از نوعی کـه خودم دوست دارم؛ طنز تلخی کـه بـهنظرم جامعه امروز مـا بـه آن نیاز دارد.
لیست آثار هنری امیرمهدی ژوله
در ادامه بیوگرافی امیرمهدی ژوله بازیگر دیوار به دیوار باید بگوییم در جدولهای جداگانه میتوانید فهرست آثاری که او در آنها به هنرنمایی پرداخته است را مشاهده کنید.
نویسندگی امیرمهدی ژوله
- پاورچین (مهران مدیری – ۱۳۸۱)
- نقطه چین (مهران مدیری – ۱۳۸۲)
- کمربندها را ببندیم (مهدی مظلومی – ۱۳۸۳)
- شبهای برره (مهران مدیری – ۱۳۸۴)
- باغ مظفر (مهران مدیری – ۱۳۸۵)
- زندگی به شرط خنده (مهدی مظلومی – ۱۳۸۵)
- گنج مظفر (نمایش خانگی) (مهران مدیری – ۱۳۸۶)
- مردهزارچهره (مهران مدیری – ۱۳۸۷)
- مرددوهزارچهره (مهران مدیری – ۱۳۸۸)
- قهوه تلخ (نمایش خانگی) (مهران مدیری – ۹۱–۱۳۸۹)
- ویلای من (نمایش خانگی) (مهران مدیری – ۱۳۹۱)
- شوخی کردم (نمایش خانگی) (مهران مدیری – ۱۳۹۲)
- در حاشیه (مهران مدیری – ۱۳۹۳)
- عطسه (نمایش خانگی) (مهران مدیری – ۱۳۹۴)
- در حاشیه ۲ (مهران مدیری – ۱۳۹۴)
- ملاقات با جادوگر (جمشید بهرامیان – ۱۳۹۸)
- خوب، بد، جلف: رادیواکتیو (محسن چگینی – ۱۳۹۹)
- شیشلیک (محمدحسین مهدویان – ۱۳۹۹)
بازیگری امیرمهدی ژوله
- مرد هزارچهره (مهران مدیری) – ۱۳۸۷
- خوب، بد، جلف (پیمان قاسم خانی – ۱۳۹۵)
- دورهمی (مهران مدیری – ۱۳۹۵)
- دیوار به دیوار (سامان مقدم – ۱۳۹۶)
- گلشیفته (مجموعه نمایش خانگی) (بهروز شعیبی – ۱۳۹۶)
- هزارپا (ابوالحسن داوودی – ۱۳۹۶)
- سونامی (میلاد صدرعاملی- ۱۳۹۷)
- سامورایی در برلین (مهدی نادری – ۱۳۹۷)
- ملاقات با جادوگر (جمشید بهرامیان – ۱۳۹۸)
- شام ایرانی (سعید ابوطالب – ۱۳۹۹)
- شبهای مافیا (سعید ابوطالب – ۱۳۹۹)
- خوب، بد، جلف: رادیواکتیو (محسن چگینی – ۱۳۹۹)
- چوب خط (حمید مهرادیان – ۱۳۹۹)
- دراکولا (مهران مدیری – ۱۴۰۰)
- جوکر (احسان علیخانی – ۱۴۰۰)
استند آپ کمدی امیرمهدی ژوله
- خندوانه (۱۳۹۴)
- کلاسیکو (۱۳۹۸)
صفحه اینستاگرام امیرمهدی ژوله
امیرمهدی ژوله ، از سلبریتی های فعال در اینستاگرام بوده و ظرف چند سال اخیر 836 پست به اشتراک گذاشته که بررسی اینستاگرامش، در واقع مروری است بر بیوگرافی امیرمهدی ژوله و فعالیت هنری ایشان در عرصه سینما و تلویزیون. لذا برای آشنایی با سبک زندگی امیرمهدی ژوله و پشت صحنه فیلم ها و سریال هایی که ایشان در آن نقش آفرینی کرده است و بیوگرافی امیرمهدی ژوله، به اینستاگرامش مراجعه کنید. آدرس اینستاگرام امیرمهدی ژوله @amir_mahdi_jule میباشد و 3میلیون و100 هزار دنبال کننده دارد.