سریال نوبت لیلی یکی از سریال های نمایش خانگی جدید محصول پلتفرم نماوا است . سریال نوبت لیلی سریالی رازآلود و عاشقانه به نویسندگی مهدی شیرزاد و سروش چیت ساز و روح الله حجازی و کارگردانی و تهیهکنندگی روح الله حجازی ساخته شده است. سریال نوبت لیلی اولین سریال روح الله حجازی محسوب میشود که پیش از این فیلمهایی چون زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (1391)، مرگ ماهی (1393)، اتاق تاریک (1396) و روشن (1399) را کارگردانی کرده بود. اگر پیگیر سریالهای نمایش خانگی هستید، در این مقاله برای آشنایی با سریال نوبت لیلی همراه ما باشید.
سریال نوبت لیلی چند قسمت است و زمان پخش آن چه ساعتی است؟
سریال نوبت لیلی از چه پلتفرمی منتشر می شود؟
خلاصه داستان و موضوع سریال نوبت لیلی چیست؟
اسامی بازیگران سریال نوبت لیلی در نقش های اصلی چیست؟
مشخصات سریال نوبت لیلی
نام سریال | سریال نوبت لیلی |
نویسنده | مهدی شیرزاد سروش چیتساز روحالله حجازی |
تهیه کننده و کارگردان | روحالله حجازی |
فیلمبرداری | داوود محمدی |
تدوینگر | محمود نجفی |
آهنگساز | بامداد افشار |
مدت زمان | 45 دقیقه |
شمار فصلها | 1 فصل |
شبکهٔ اصلی | نماوا |
انتشار اولیه | ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ – اکنون |
ژانر | درام، رازآلود و عاشقانه |
دانلود سریال نوبت لیلی
سریال نوبت لیلی هر هفته روزهای دوشنبه ساعت 20:00 در شبکه خانگی نماوا در دسترس بینندگان قرار میگیرد.
لیست بازیگران سریال نوبت لیلی
- حمید فرخ نژاد در نقش همایون
- مریلا زارعی در نقش روح انگیز
- پردیس احمدیه در نقش لیلی
- امین شعرباف در نقش آرش
- لادن مستوفی
- گوهر خیراندیش در نقش محبوبه
- مهران غفوریان در نقش میرشکار
- مسعود کرامتی در نقش میزان پاک
- نادر فلاح در نقش همیران
- علیرضا ثانی فر
- ساغر قناعت
- مهدخت مولایی در نقش ترمه
- افسانه کمالی در نقش تمنا
- راضیه منصوری در نقش تارا
- فرزین محدث در نقش شازده
- علیرضا جعفری در نقش فرشید
- نیوشا علیپور در نقش کودکی لیلی
- اصغر پیران
- فرنام فرهادی
- علی رحیمی
- خسرو احمدی در نقش خسرو
- مینا جعفرزاده در نقش مادر همیران
عوامل سریال نوبت لیلی
- : سید روح الله حجازی
- : مهدی شیرزاد، سروش چیت ساز،
- سید روح الله حجازی
- داوود محمدی
- محمدصادق میرکریمی
- آیدین ظریف
- محمود دهقانی
- زهرا صمدی
- سعید بجنوردی
- بامداد افشار
- محمود نجفی
- آرش قاسمی
- جواد مطوری
- مهرداد یزدانی
- غزل رشیدی
- امیرعلی حمدی پور
- عابد رنجبر
- سینا قویدل
معرفی تهیه کننده و کارگردان سریال نوبت لیلی
روحالله حجازی دارای فوق لیسانس کارگردانی سینما است و از سال ۱۳۸۶ فعالیت خود را آغاز نمود. وی با فیلم در میان ابرها وارد عرصه سینما شد. حجازی فعالیت سینمایی، خود را با کارگردانی فیلم های کوتاه آغاز کرد. اولین فیلم سینمایی او در میان ابرها بود. زندگی مشترک آقای محمودی و بانو، زندگی خصوصی آقا و خانم میم و مرگ ماهی، از دیگر ساخته های حجازی هستند.
معرفی سریال نوبت لیلی
نوبت لیلی یک مجموعۀ نمایش خانگی به نویسندگی مهدی شیرزاد، سروش چیتساز و روحالله حجازی و کارگردانی و تهیهکنندگی روحالله حجازی محصول سال ۱۴۰۰ ایران است که از پلتفرم نماوا پخش میشود.این اولین سریال به کارگردانی این کارگردان است و به صورت اختصاصی از نماوا پخش میشود.قسمت اول این سریال در تاریخ ۲۲ فرودین ۱۴۰۱ پخش شده است.
روحالله حجازی بعد از ساخت نزدیک به ۷ سینمایی و ۵ فیلم تلویزیونی، حالا با ساختهای جدید پا به عرصهی محصولات سمعی بصری گذاشته است. حمید فرخنژاد ــ که پیشتر نیز در چند فیلم با حجازی همکاری کرده بود ــ، مریلا زارعی، پردیس احمدیه، گوهر خیراندیش، راضیه منصوری، لادن مستوفی و … بازیگرانِ شناختهشدهتری هستند که در این سریال به ایفای نقش پرداختهاند. از همین چند نام میتوان فهمید که اهمیتِ زنها در داستان و پیشبرد آن بیشتر از مردهاست .
احتمالن بتوان داستان اصلی سریال را به این صورت بیان کرد: روحی (مریلا زارعی) در پیِ باطلکردنِ طلسمی خانوادگی است. نفرینی که فقط با یک راه باطل میشود و آن هم پیدا کردن و چسباندنِ تکههای نگارگریِ «شهر مدهوشان» است. نگارگریای متعلق به یکی از داستانهای هفتپیکرِ نظامی. نویسندگان با استفاده از عناصرِ اسطوره، طلسم و نفرین، و نیز متافیزیک سعی کردهاند به روایتی تازه و جذاب دست پیدا کنند. چیزی که مخاطب نیز کمتر با آن مواجه شده است و میتواند جذابیتِ بالایی برای او داشته باشد. در قسمت دوم نیز میبینیم که بار امانت را حالا لیلی به عهده گرفته است.
البته باتوجهبه خلاصهداستانی که در سایت نماوا منتشر شده است، میتوان فهمید که ایدهی جهانهای موازی یکی از ایدههای اصلی و مرکزیِ سریال است. ایدهای که در دو قسمت اول فقط از آن حرف زده میشود و چندان اثری از اجراییشدنش نمیبینیم. پیش از آغازِ سریال، در همان قسمت اول، دو بیت از هفتپیکر روی تصویر نوشته میشود. اولین مصرع از این دو بیت مضمونی دارد که با ایدهی مطرحشده در نماوا همراستاست: «فانی آن شد که نقشِ خود نخواند.» در این خلاصهداستان هم میخوانیم که لیلی باید با استفاده از کتابی که بهدستش رسیده است به زندگیهای زیستهی خاندانِ خود معنا بدهد. درواقع او باید نقشِ خود را بخواند تا خاندانِ ظلی و اتحاد را از فنا نجات دهد.
پیش از شروعِ تیتراژ در قسمت نخست، شاهد اینایم که لیلی (پردیس احمدیه) داخلِ یک کتابخانهی بزرگ قرار گرفته است. کتابخانهای که یادآورِ کتابخانهی بابل است؛ جایی که همهی کتابهای جهان را در خود دارد. او کتابی را از داخل قفسه برمیدارد. این کتاب بهنظر همان کتابی است که بعدتر و در ادامهی همین اپیزود، بهدستِ روحی میرسد. کتابی که او با خواندنش تصمیمِ نهاییِ خود را میگیرد. اگر این فرضیه درست باشد و کتابی که لیلی برمیدارد همان کتابی باشد که بهدستِ روحی میرسد، میتوان به نتیجهای رسید که شاید یکی از مضمونهای نهفته در سریال باشد. اینکه هر آدمی سرنوشتِ خود را انتخاب میکند.
چیزی که در متونِ اسلامی نیز از آن تحتِ «عالم ذر» نام میبرند. دنیایی پیش از عالمِ امکان که همهی موجودات در آن بهسر بردهاند و دربارهی زندگیشان در این دنیا تصمیم گرفتهاند. یا مفهومی تحتعنوان «عالم جوهری». اینکه جهان در هر لحظه در حال دوباره آفریدهشدن است. اینکه تاریخ درواقع یک خط نیست؛ بلکه یک نقطه است. میانستارهای (کریستوفر نولان، ۲۰۱۴) را بهیاد بیاورید و صحنهای را که کوپر، در بعدِ پنجم، سعی میکند با انداختنِ کتابها از کتابخانه گذشته را دستکاری کند. گذشتهای که پیشتر دیده بودیم و گمان میکردیم کُدهایی است که از عالم موجودات فرازمینی فرستاده میشود.
آینه نیز در راستای همین ایدهها در میزانسن و طراحی صحنهها نقش پُررنگی را ایفا میکند. آینه که نمادی است از مجاز و سرگشتگی و حتی حقیقت. دو صحنه از دو قسمت سریال گواهی بر این حرف است. در قسمت نخست، جایی وجود دارد که روحی مقابلِ دیواری ایستاده که پُر از آینههای مختلف در ابعاد و نقشهای گوناگون است.
او خود را در آینهها میبیند و بعدتر هم آینهای را رو به لیلی، که در آن زمان هنوز کودک است، میگیرد (از این دیوار و آینهها در چند تا از پوسترها و بنرهای تبلیغاتیِ سریال هم استفاده شده است). در قسمت دوم نیز، در دو جای مختلف، زنی را میبینیم که در اتاقی پُر از آینه سرگردان است. آینههایی که بهدلیل تعداد و نحوهی قرارگیریشان، انعکاس را چندین برابر میکنند. نکتهی مشترکی که در هر دوِ این میزانسنها وجود دارد این است که در آنها تصویر تکهتکه و متکثّر میشود. چند تصویر که هر کدام مستقل از دیگری وجود دارند. نمودی بصری شاید از دنیاهای موازی. اینکه یک کالبد در چند جای مختلف حضور دارد و دارد برای هر کدام از این کالبدها اتفاقی مجزا میافتد.
نکتهای دیگر که این میان به ذهن میرسد شباهتی است که نوبت لیلی از برخی جنبهها به سریال قورباغه (هومن سیدی، ۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰) دارد. این شباهت را هم میتوان در برخی نمودهای جزئی دید و هم در یک رکنِ کلیتر. هر دو قسمت پخششدهی نوبت لیلی با فصولی مونتاژی شروع میشوند. صحنههایی که از گذشته و حال و همچنین رؤیا و واقعیت به یکدیگر برش خوردهاند و نریشنی آنها را به همدیگر متصل میکند. عینِ اتفاقی که در اپیزودهای قورباغه هم میافتاد (ردّ این شباهتهای جزئیتر را میتوان بیشتر پی گرفت: مثلن، صحنهی ضیافت در فضای سبز). این شباهتْ شباهتی بزرگتر را به ذهن متبادر میکند. شباهت در نوع روایت. در هر دو این سریالها میتوان دید که رؤیا و واقعیت، ذهن و ماده، چهطور با یکدیگر ترکیب میشوند و کنارِ هم مینشینند. اینکه این شباهت خودآگاه بوده یا ناخودآگاه، چیزی است که بعدتر باید از جانب نویسندگان پاسخ داده شود. ولی بعید نیست قورباغهای که از همین نماوا پخش شد و توجههای بسیاری را به خود و متعاقبن جریان شبکهی نمایش خانگی جلب کرد الگویی برای سازندگان نوبت لیلی بوده باشد.
شباهت این دو سریال در نکتهای دیگر هم خودنمایی میکند: گُنگی. این مطلب را هم میتوان در منطق برخی رویدادها یا اکتها یا صحنهها دید و هم در روایت کلی اثر. برای مثال، در آغاز قسمت دوم، لیلی را میبینیم که در فضایی تاریک نشسته است (احتمالن یک سالن بزرگ برای سخنرانی) و دارد برای عدهای حرف میزند [لازم به ذکر است که فرمِ اجرایی این صحنه مشابه صحنهی آغازین قسمت نخست است].
اما منطق این صحنه چیست؟ لیلی دارد برای چه کسانی حرف میزند و اصلن چرا دارد آن حرفها را میزند؟ البته بهتر است بعد از دو قسمت، حکمِ کلیای در این زمینه صادر نکرد. باید منتظر شد و دید در قسمتهای آینده چهقدر به پرسشهایی که در ذهن مخاطب شکل گرفته است جواب داده میشود. ولی سریال تا اینجا در این زمینه نمرهی قابلقبولی نمیگیرد. این مسئله همنشین ریتم کند و نامتناسب سریال هم شده است تا خستهکنندگی آن را افزایش دهد.
با همهی این حرفها، میتوان گفت حجازی و شیرزاد با دستگذاشتن روی مضامینی تازه و کمتر پرداخته در سینمای ایران، راهی سخت را انتخاب کردهاند و روایتِ داستانشان را به سمتوسویی ناشناخته بردهاند. مسیری که هم میتواند به دستاوردهایی بهیادماندنی منجر شود و هم میتواند به قعر درهای برود که بالا آمدن از آن سخت باشد.
خلاصه داستان سریال نوبت لیلی
در معرفی سریال نمایش خانگی نوبت لیلی باید بگوییم که، مجموعه نمایش خانگی نوبت لیلی در ژانرهای رمزآلود و عاشقانه ساخته شده است. این سریال با ژانری کمتر دیده شده در سینما و تلوزیون ایران آمده. داستان این مجموعه درباره دختری به نام لیلی است که از طریق یک کتاب عجیب میفهمد خانواده او در مکانها و زمانهای بسیاری زیسته اند و این اتفاق او را کاملا شوکه میکند. کمی که میگذرد لیلی میفهمد اکنون نوبت اوست که با یافتن تابلویی ارزشمند از اجدادش و رمزگشایی کتابچه مرموزی که به او به ارث رسیده راز بزرگ زندگانی خود و اجدادش را برای خود فاش و به زندگی زیسته خود و نیاکانش معنا بدهد.
رده ی سنی سریال نوبت لیلی
تماشای این فیلم برای افراد زیر 15 سال مناسب نیست!
تعداد قسمت های سریال نوبت لیلی
ساخت این سریال حدود یک سال به طول انجامید و در نهایت نوبت لیلی برای پخش در 22 قسمت آماده شد.
زمان پخش سریال نوبت لیلی
سریال نوبت لیلی از روز یکشنبه 22 فرورین 1401 هر هفته روز دوشنبه ساعت 20:00 از شبکه خانگی نماوا پخش می شود ، البته اگر سانسور باعث تاخیر نشود
پوستر سریال نوبت لیلی






تیزر سریال نوبت لیلی
بیوگرافی بازیگران سریال نوبت لیلی
حمید فرخ نژاد، از بازیگران سریال نوبت لیلی
پس از مدت ها این حمید فرخ نژاد است که پس از قلب یخی باز هم قرار است به شبکه نمایش خانگی با یک سریال جذاب و نقش مکمل بازگردد فرخ نژاد تا پیش از این در سریال قلب یخی تجربه یک سریال نمایش خانگی را در رزومه کاری خود دارا می باشد حال فرخ نژاد در سال 1401 قرار است بیش از همیشه فعال تر باشد چرا او یک سریال دیگر را هم به اسم شبکه مخفی زنان در انتظار پخش دارد که هنوز زمان انتشار منتشر نشده است.اما در سریال نوبت لیلی ساخته روح اله حجازی برای اولین بار است که مریلا زارعی و حمید فرخ نزاد در کنار هم به ایفای نقش می پردازند.(او در سال گذشته در سریال میدان سرخ نیز نقش آفرینی کرده)
مریلا زارعی بازیگر نقش روح انگیز در سریال نوبت لیلی
مریلا زارعی، شناخته شده ترین بازیگر نوبت لیلی متولد فروردین ماه سال 1353 بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است که تا کنون یه بار موفق به کسب جایزه سیمرغ بلورین شده. او دارنده مدرک تحصیلی مهندسی علوم صنایع غذایی از داشگاه آزاد اسلامی است و بازیگری را از سال 1374 با بازی در سینمایی «پاتک» و سریال تلویزیونی «کارآگاه» به صورت حرفه ای آغاز نموده. او در سال 1400 در فیلم سینمایی هناس و سریال جیران نیز نقش آفرینی کرده بود.
گوهر خیراندیش در نقش محبوبه در سریال نوبت لیلی
در کنار مریلا زارعی و حمید فرخ نژاد،گوهر خیراندیشی قرار است ایفای نقش کند که تا پیش از این در شبکه نمایش خانگی در بیش از سه سریال حضور داشته و در تمامی سریال ها که ژانری کمدی و طنز داشته که آخرین حضور او در نمایش خانگی به سریال هیولا ساخته مهران مدیری برمیگردد ایفای نقش کرده حال قرار است در سریال نوبت لیلی ساخته روح اله حجازی یک نقش متفاوت تر از همیشه را اجرا نماید.
گوهر خیراندیش بازیگر نقش محبوبه در این مجموعه، متولد شهریور ماه سال 1333 در شهر شیراز، بازیگر سینما، تلویزیون و سینما و گوینده ی رادیو می باشد. او تحصیلات خود را در زمینه ی بازیگری و کارگردانی تئاتر در دانشکده ی هنر های زیبا به اتمام رسانده و از سال 1364 با بازی در سریال تلویزیونی آیینه وارد دنیای بازیگری حرفه ای شده. او که از سال 1399 و پس از بازی در سریال های «زیرخاکی» و «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» دیگر در آثار سینمایی و تلویزیونی ظاهر نشده بود.
پردیس احمدیه بازیگر نقش لیلی در سریال نوبت لیلی
پردیس احمدیه در نقش لیلی متولد تیرماه سال 1371 در تهران، در سال 1386 با بازی در فیلم سینمایی «مقلد شیطان» وارد سینمای حرفه ای شده و تا کنون در آثار شناخته شده و پرمخاطبی همچون «دل میخواد»، «خانه دختر»، «لاک قرمز»، «فیلم تومان» و آخرین فیلم داریوش مهرجویی یعنی فیلم لامینور دیده شده. سریال نوبت لیلی سومین حضور پردیس احمدیه در سریال های تلوزیونی و شبکه نمایش خانگی پس از مجموعه ترسنا «آنها» و مجموعه «یادآوری» می باشد.
لادن مستوفی، از بازیگران سریال نوبت لیلی
لادن مستوفی از بازیگران نوبت لیلی، در اسفند ماه سال 1351 در شهرستان تن کابن از استان مازندران به دنیا آمده. او در سن 22 سالگی پس از انصراف از تحصیل دانشگاهی در اولین تجربه ی بازیگری خود در فیلم روز واقعه (1373) دیده شد. این بازیگر پرکار تا کنون در چندین اثر سینمایی، تلویزیونی و تئاتر به عنوان بازیگر حضور داشته و در سال 1400 نیز علاوه بر این مجموعه در فیلم سینمایی «برف آخر» نیز ایفای نقش کرده.
محمد امین شعرباف بازیگر نقش آرش در سریال نوبت لیلی
محمد امین شعرباف بازیگر جوان و تازه نفس این مجموعه، پیش از این سریال قورباغه در نقش سروش بازی کرده بود و اینک در دومین تجربه بازی در جلوی دوربین سریال های شبکه نمایش خانگی در نقش آرش در سریال نوبت لیلی ایفای نقش می کند.
مهران غفوریان، از بازیگران مجموعه نوبت لیلی
مهران غفوریان، متولد سوم شهریور ماه سال 1353 در شهر تهران، در سال 1371 در رشته ی نقاشی وارد دانشگاه آزاد واحد مرکزی تهران شد. او در سال 1373 برای بازی در سریال تلویزیونی «لبخند سوم» انتخاب گردید و پس از تجربه ی بازیگری در چند سریال تلویزیونی در سال 1377 اولین تجربه ی کارگردانی را با ساخت «گل های 77» کسب نمود.
این بازیگر، کمدین و کارگردان دوست داشتنی و محبوب تا کنون در آثار پرشمار کمدی ایرانی دیده شده و اخیرا به سمت تجربه ی بازی در نقش های جدی رفته. او پس از ایفای نقش در سریال های «قورباغه – 1399» و «خاتون – 1400»، این بار در سریال 23 قسمتی نوبت لیلی در نقشی جدی (در نقش میرشکار) بازی کرده.
علیرضا جعفری بازیگر نقش فرشید در سریال نوبت لیلی
علیرضا جعفری متولد اردیبهشت ماه سال 1373 در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون می باشد که از سال 1378 و با بازی در فیلم تلویزیونی دیوار وارد دنیای بازیگری شده. او برادرزاده ی امیر جعفری، بازیگر شناخته شده ی سینما و تلویزیون ایران است. علیرضا جعفری تا کنون در آثار پرشماری نقش آفرینی کرده که از میان آن ها می توان به عناوین پرمخاطبی همچون «سریال متهم گریخت»، فیلم «مهمان مامان»، سریال «کوچه اقاقیا» و… اشاره نمود.
مسعود کرامتی در نقش میزان پاک در سریال نوبت لیلی
مسعود کرامتی، بازیگر، تهیه کننده، نویسنده و کارگردان پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. او متولد مرداد ماه سال 1335 است و فارغالتحصیل رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران می باشد. او در سال 1364 یکی از عروسک گردانان سریال شهر موشها بوده. مسعود کرامتی در سال 1400 در سریال های زیر نقش آفرینی کرده:
- نوبت لیلی به کارگردانی روح الله حجازی
- خسوف به کارگردانی مازیار میری
- میدان سرخ به کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان
نادر فلاح بازیگر نقش حیران در سریال نوبت لیلی
نادرفلاح در نقش حیران، بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون می باشد. او در شهریور ماه سال 1352 در شهر کرمان چشم به جهان گشوده و از سال 1368 فعالیت های هنری خود را آغاز کرده. او فارغ التحصیل رشته کارگردانی نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران می باشد و اولین تجربه بازیگری جلوی دوربین را در سال 1379 و با بازی در سریال تلویزیونی «جایی نزدیک آسمان» کسب کرده. نادر فلاح در سال گذشته علاوه بر بازی در این سریال در فیلم سینمایی ملاقات خصوصی به کارگردانی امید شمس نیز نقش آفرینی کرده بود.
خسرو احمدی در نقش خسرو در سریال نوبت لیلی
خسرو احمدی بازیگر نقش خسرو از بازیگران نوبت لیلی،در ۲۸ خرداد ۱۳۴۲ در تهران به دنیا آمده است. او با بازی در مجموعه تلوزیونی النگ و دولنگ به کارگردانی ایرج طهماسب به شهرت رسید.
فرزین محدث در نقش شازده محمدولی میرزا در سریال نوبت لیلی
فرزین محدث بازیگر نقش شازده از بازیگران نوبت لیلی، در اردیبهشت ماه سال 1358 در تهران به دنیا آمده. این بازیگر باسابقه ی تئاتر، سینما و تلویزیون تحصیل کرده ی رشته بازیگری در دانشگاه سوره ی تهران بوده و فعالیت های هنری خود را از دوران دانشجویی آغاز کرده است.
مهدخت مولایی بازیگر نقش ترمه در سریال نوبت لیلی
مهدخت مولایی متولد یکم اردیبهشت ماه سال 1370 در شهر تهران، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و نویسنده می باشد که در نقش ترمه در سریال نوبت لیلی به ایفای نقش پرداخته. او دارنده مدرک دانشگاهی در رشته ی بازیگری است و سابقه بازیگری در چندین فیلم کوتاه، و در نقش هایی کوچک و بزرگ در آثاری همچون سینمایی «دختر – 1394»، «آااادت نمی کنیم»، «ویلایی ها» و سریال تلوزیونی «ترور خاموش – 1398» را دارد.
راضیه منصوری بازیگر نقش تارا در سریال نوبت لیلی
راضیه منصوری بازیگر کمتر شناخته شده ای است که در سال 1398 در فیلم سینمایی فیگور (به کارگردانی پویا پارسا مقدم) و سینمایی جنایت بی دقت (به کارگردانی شهرام مکری) بازیگری کرده بود و این بار در اولین تجربه ی بازیگری در سریال ها، در نقش تارا در سریال نوبت لیلی ظاهر می شود.
افسانه کمالی بازیگر نقش تمنا در سریال نوبت لیلی
افسانه کمالی در نقش تمنا در سریال نوبت لیلی، بازیگر سینما و تلویزیون می باشد که در خرداد ماه سال 1366 متولد شده. او دارنده مدرک لیسانس رشته جانور شناسی از دانشگاه شهیدی بهشتی و مدرک فوق لیسانس رشته فیزیولوژی از دانشگاه تربیت مدرس است و آموزش و فراگیری بازیگری را از کلاس های بازیگری آغاز نموده. او در سال 1394 در فیلمی از همایون اسعدیان به ایفای نقش پرداخت و در سال 1396 با بازی در سریال «دیده بان» بیشتر شناخته شد.
نیوشا علیپور در نقش کودکی لیلی در سریال نوبت لیلی
نیوشا علیپور در نقش کودکی لیلی در سریال نوبت لیلی متولد 20 تیر 1390 در زنجان است.او از کلاس های بازیگری به عرصه سینما و تلویزیون رسید، در سریال بچه مهندس درخشید و در جشنواره فجر نیز توجه ها رو به خود جلب کرد. نیوشا در سال 97 در دومین تجربه خود در فیلم سینمایی قصر شیرین به کارگردانی رضا میرکریمی بازی کرد، او در این فیلم کنار یونا تدین همبازی خود در بچه مهندس ایفای نقش کرده است.او در اولین تجربه ی خود در نمایش خانگی در سریال زخم کاری حضور پیدا کرد و حالا در سریال نوبت لیلی در نقش کودکی لیلی هنرنمایی میکند.

بازخورد ها و نظرات منتقدین درباره سریال نوبت لیلی
نوبت لیلی مخاطب خود را فراموش می کند!
تیم نویسندگی و کارگردانی تلاش فراوانی برای ادغام المان های آشنای ژانر علمی تخیلی با داستان های اصیل ایرانی کرده اند و این را می توان اصلی ترین نقطه قوت سریال دانست، و تا همین جای کار این تلاش را بسیار زیبا و ستودنی برشمرد. اما به هر حال مدیوم تصویر، مدیوم بی رحمی است و حاصل کار از هر نیتی مهم تر. اصولا هر فیلم و سریالی که مخاطب خود را فراموش کند و غرق تعریف کردن روایتی شود که احتمالا خودش نیز از آن سر درنمی آورد، محکوم به طرد شدن است.
اینکه خروار خروار سوال بر سر مخاطب بینوا بریزی و هیچ تلاشی برای پاسخ دادن به هیچ یک از این سوالات نکنی، حاصلی جز کلافگی و خستگی برای مخاطب به همراه نخواهد داشت. ریتم کند کار، ابهام و عدم خلق موقعیت های دراماتیک و جذاب در ادامه ی قسمت ها، ضربه ی مهلکی بر بدنه ی سریال نوبت لیلی زده است. نه قسمت از سریال گذشته است و هنوز شخصیت ها درگیر حل کردن اولین گره های داستانی اند. یعنی حتی خود کاراکترها نیز وارد مرحله ی جدیدی نشده اند چه برسد به مخاطب.
وابستگی بیش از حد دوربین به بازیگر نقش اول، پردیس احمدیه، آن هم با این بازی ضعیف، نریشن های طولانی مدت او، دقایق کش دار تاب بازی کردن یا قدم زدنش، تمرکز بر ادا و اطوارهای دختر و پدری او با حمید فرخ نژاد، تأکید چندین و چندباره بر خاص و ویژه بودن این کاراکتر در بین خواهرانش، همه و همه هجو است و زائد. فراری است رو به جلو برای طفره رفتن از تعریف روایت اصلی. اینکه چرا حجازی به جای به تصویر کشیدن روایت جذابی که دست برآن گذاشته، در حال بررسی موشکافانه ی نقش اول سریالش است، بسیار جای تعجب دارد. اینکه مدت زیادی از هر قسمت مجبور به تماشای پریشان گویی های لیلی باشیم، به جای اینکه مسحور رازهای گلبادی ها، گنج پنهانشان، روایت بهرام گور و همسرش شویم، همان دلیل دلسرد کننده ای است که از قسمت سوم به بعد گریبان مخاطب را می گیرد.
حجازی با نوبت لیلی طرحی نو بر پیکره شبکه نمایش خانگی انداخته
به شخصه، گاهی شیفته ی فضاسازی های سریال می شوم در بخش هایی که گذشته یا جهان های موازی به تصویر کشیده می شود. همچنین فضاهای کویری و در مقابل آن جنگلی، که در تلفیق با موسیقی بامداد افشار به زیبایی تمام از آب درآمده و هر لحظه به یادت می آورد نوبت لیلی هرچه که نباشد، جزو متفاوت ترین سریال های ایرانی است. اما صدحیف که کندی و گنگی روایت دوام این شیفتگی را بسیار کم می کند.
بازی بیشتر بازیگران پایین تر از سطح انتظار است. بازی حمید فرخ نژاد به شدت تکراری است. بازی مریلا زارعی به طرز عجیبی اگزجره است و پردیس احمدیه با آن لحن اعصاب خورد کنی که برای ایفای این نقش انتخاب کرده، سه نقطه ضعف جدی تیم بازیگران را تشکیل می دهند. درست برخلاف لادن مستوفی که به خوبی نقش را شناخته و با متانت و ابهت ویژه ای در نقش همسر بهرام گور ظاهر شده است. مستوفی از بازیگران گزیده کار سینمای ایران است که به شخصه هیچ بازی ضعیف یا حتی متوسطی از او به یاد ندارم. در نوبت لیلی نیز تقریبا تمام سکانس هایی که او در قاب حجازی است، از بهترین بخش های سریال به شمار می روند.
همچنین مهدخت مولایی، افسانه کمالی و راضیه منصوری که نقش خواهران لیلی را بازی می کنند بازی های روان و قابل قبولی ارائه می دهند. گرچه سناریو در ترسیم یک داستان منسجم حول محور این سه کاراکتر، بسیار با خساست رفتار کرده است. امین شعرباف که در سریال قورباغه خوش درخشید، این بار گویا حرف جدیدی برای گفتن ندارد و با همان سبک و سیاق بازی سابقش در حال ادای دیالوگ هاست. بازی باقی بازیگران نیز در دسته ی بازی های متوسط قرار می گیرد.
نقد قسمت اول سریال نوبت لیلی
روحی، زنی میانسال است، که برای برطرف کردن یک نفرین خانوادگی سعی دارد نیمه یک نگارگری که مربوط به یکی از داستانهای هفت پیکر نظامی است را به هر طریقی به دست آورد. در این راه لیلی، دختر خردسالش را نیز با خود همراه میکند.
قسمت اول که به معرفی فضا و شخصیتها میپردازد، شرح ماوقع این جستجو است و با مرگ روحی تمام می شود، خود به لحاظ مدت زمان و به لحاظ سیر وقایع، میتواند یک فیلم کامل سینمایی طلقی شود.
چیزهایی که لیلی میبیند (همانند یک رویا)، برهم خوردن عروسی سه دختر بزرگ خانواده، نسوختن نسخه اصلی نگارگری و وقایع دیگر تماما مخاطب را آماده دیدن فیلمی تخیلی میکند که با یاد کردن واضح چندباره از جهانهای موازی و اتفاقات غریبی که در خانه میافتد، مایه نظری آن را نیز میتوان دریافت.
این که نویسندگان سریال، تا چه میزان به نظریه دنیای موازی واقفند، هنوز با پخش این سه قسمت مشخص نیست، اما استفاده از المانهای رفت و برگشت به این دنیاها توسط نویسندگان میتواند ما را امیدوار کند که آنها مطالعات اولیه را از این نظریه داشتهاند.
نقد قسمت دوم سریال نوبت لیلی
قسمت اول از سریال نوبت لیلی، داستان جذابی را با فضاسازی غریب به مخاطب ارائه میدهد که با کارگردانی دقیق و غریب حجازی کامل شده است. اما این شروع طوفانی، با یک قسمت دوم معمولی، افت شدیدی میکند. قبل از شروع قسمت دوم و قبل از تیتراژ، جملاتی نمایان میشود که در آن جملات، کارگردان به تخیلی بودن وقایع سریال تاکید میکند. این کار نشان از دشواری فیلم سازی در این ژانر در ایران دارد، و احتمالا عوامل سریال با این کار خواستهاند که از پیشامدهای احتمالی بعدی جلوگیری کنند.
در قسمت دوم لیلی بزرگ شده است و به دنبال حل معمایی است که مادرش سالها به دنبال آن بوده است. رفت و آمدهای گاه و بیگاه به جهانی دیگر، که این بار کارگردان در فضاسازی آن چندان موفق عمل نکرده است، استفاده از نریشن طولانی توسط لیلی و سرگردانی خود لیلی در کشف حقیقت مخاطب را نیز سرگردان میکند.
بزرگسالی لیلی با یک نریشن شروع میشود. او ظاهرا روی صحنه تئاتر یا در یک پلاتو یا بلک باکس، مونولوگی از وضعیت زندگیش میگوید و این که تا به امروز چه بر سرش آمده است. همچنین در یک فضای نامتعارف، لیلی را روبهروی یک کتابخانه بزرگ میبینیم که کتابی را انتخاب میکند. این سکانس، احتمالا ادای دینی به فیلم میان ستاره ای کریستوفر نولان است. در فیلم میان ستارهای، سکانس کتابخانه، کودکی و بزرگسالی کاراکتر دختر را به هم پیوند میزند و مهمترین سکانسی است که در آن شخصیت دختر به همراه مخاطب، متوجه میشود که پدرش در جایی همچون کرم چاله از زمانی دیگر به دیدنش آمده تا پیام مهمی را به او منتقل کند.
حالا در سریال نوبت لیلی نیز، وجود این سکانس، چنین معنای ضمنی را برای مخاطب تداعی میکند. از طرفی بازیگر تئاتر بودن لیلی و دوستانش به کاراکتر آنها بسیار نزدیک و انتخاب درستی برای شخصیت پردازی لیلی است. دختری که با بازیگر بودنش، دنیاهای دیگر را روی صحنه تجربه میکند و بر این باور است که در زندگی حقیقی نیز این امکان وجود دارد.
اما از سویی دیگر، در قسمت دوم، مخاطب نیز به جهان دیگر و داستان اساطیری آن کشیده میشود. سکانسهایی که در جهانی دیگر میگذرند، کش دار و خسته کننده شدهاند. دلیل آن هم عدم موفقیت کارگردان در فضاسازی دنیایی است که احتمالا نه خودش دیده و نه مخاطب.
لباسهای کاراکترها در دنیای دیگر، عجیب نیستند، اما قدری مضحک به نظر میرسند. از طرف دیگر بازیگران نیز تا به اینجای کار نتوانستهاند با آن دنیا ارتباط برقرار کنند. اما نکته جالب توجه ترکیب دنیایی دیگر با اساطیر ایرانی است که باید دید در ادامه نویسندگان با استفاده از آن، قرار است چه معانی ضمنی را برای مخاطب بیافرینند.
نقد قسمت سوم سریال سریال نوبت لیلی
در قسمت سوم، اوضاع به روال قسمت دوم پیش می رود. لیلی هنوز سرگردان است و حالا افسردگی هم به سراغش آمده. روایت دنیای دیگر نیز هنوز جذاب و گیرا نشده است و تکلیفش با مخاطب مشخص نیست. استفاده از قصههای پریان، مانند سفیدبرفی، که لیلی برای بازی با کودکان لباس او را پوشیده است، معلوم نیست که دلیلی دارد و یا برای زیبایی بیشتر و چند دیالوگ بامزه طراحی شده است؟
با این حال در قسمت سوم شخصیت جدیدی معرفی میشود. پسر جوانی که او نیز به دنبال نیمه نگارگری است که نزد خانواده لیلی حضور دارد و خودش را صاحب آن میداند. سکانس معرفی پسر چندان جذاب از کار درنیامده است و معلوم نیست با چه آدمی سروکار داریم؟ اما در ادامه، در سکانسی که بر سر راه لیلی قرار میگیرد و میکوشد به عمد توجه او را به خود جلب کند، بیشتر با این کاراکتر همراه میشویم.
در قسمت سوم، زنی که گویا زن پادشاهی در دنیای موازی است، موفق میشود به جهان دیگر (جهان فعلی ما)، از طریق یک دروازه آینهای پا بگذارد. استفاده از یک مکان ثابت برای رفت و برگشت به دنیاهای موازی یکی از المانهای شناخته شده این دنیاها است. اما در سکانسی که خود لیلی با پدرش صحبت میکند، مستقیما اشاره میکند، که اتفاقی که به دنبال آن است و بر سر خودش آمده ربطی به دنیاهای موازی ندارد. و این موضوع، سرگردانی مخاطب را بیشتر میکند که فیلمنامه با چه جهانی سروکار دارد؟ البته شاید لیلی هم اشتباه میکند. زیرا لیلی دیگری نیز وجود دارد که انگار از وجود لیلی دنیای ما باخبر است!
نقد قسمت چهارم سریال نوبت لیلی
قسمت سوم نوبت لیلی که با عبور شاهدخت (زن بهرام گور) از دنیای خودش به دنیای لیلی و سکانس خشن کشتن زنی به دست شاهدخت پایان یافته بود، حالا در قسمت چهارم ادامه پیدا میکند. البته نویسندگان به همین زودی شاهدخت را رها میکنند و به سراغ لیلی میروند که در قسمت قبل توسط بیرخ از حال رفته بود. او کتاب نوبت لیلی را که در قسمت اول ناشناسی برای مادرش فرستاده بود، پس از به هوش آمدن در کنار خود پیدا میکند و با این کتاب به همراه مخاطب به دنیای دیگری از لیلی (قصه داخل کتاب) وارد میشود.
لیلی که در روایت کتاب با او آشنا میشویم، خود به دنبال کشف رازی است که از آن خبر ندارد. پس مخاطب به همراه دو لیلی، به دنبال کشف راز آنها سریال را دنبال میکند. دنیای داخل کتاب، دنیای زیبایی تصویر میشود که کارگردان با استفاده از ترکیبهای بصری جذاب، مخاطب را به دنبال کردن آن ترغیب میکند.
اما فیلمنامه به قدری گرههای متعدد برای دو لیلی ایجاد میکند و با دیالوگهای رازگونه و به ظاهر بیمعنای شخصیت بیرخ در کتاب، او را سردرگم میکند که در پایان قسمت چهارم، نه تنها ابهامات قسمتهای پیشین برایش حل نشده، بلکه به این ابهامات اضافه شده است. تنها مسئلهای که لیلی دنیای کنونی میفهمد، آن است که کتاب، روایت زندگی خانواده آنان در مکان و شاید زمان دیگری است، که البته این موضوع در قسمتهای قبل برای مخاطب روشن شده و چیز جدیدی به او اضافه نمیکند. متاسفانه وقایع، حتی به صورت پازل نیز در ذهن مخاطب شکل نمیگیرد تا او بتواند با استفاده از حافظه و هوش خود گرهای را باز کند.
در واقع مخاطب نیز، همانند دو لیلی، گیج و سردرگم به دور خود میپیچد و تنها برخی تصاویر بدیع کنار هم چیده شده میبیند. البته کارگردان نیز به پیچیدهتر کردن سوالات دامن میزند و در سکانس بازگشت از روایت داستان به اتاق لیلی، او را در آینه سه تکه اتاقش نشان میدهد که در یک تکه از آینه چشم رنگی دارد و در دو تکه دیگر چشمهایی مشکی. باید دید که از این تصویر در آینده چه استفادهای میشود و این موضوع به دنیای موازی ربطی پیدا میکند یا خیر؟ البته مخاطب هنوز هم نمیداند که با دنیاهای موازی سر و کار دارد و یا با سفر در زمان و یا اصلا مفهوم دیگری را شاهد است؟
پس از دیدن این وقایع دوباره شاهدخت را میبینیم که هدفش از قتل و غارت پیشین را تنها آشنایی با دنیای جدیدی که واردش شده عنوان میکند و این دیالوگها را خطاب به زنی میگوید که قبلا درسریال حضور نداشته است و بازهم سوال جدیدی برای مخاطب به وجود میآورد. با همه اینها میتوان گفت که قسمت چهارم پایانبندی مناسبی دارد. در پایان این قسمت، لیلی به وجود صندوق اماناتی پی میبرد که مادرش قبل از مرگ به نام او در بانک باز کرده است. پس ممکن است در قسمتهای آینده، برخی موارد روشن شده و به برخی از سوالات پاسخ داده شود.
فارغ از اینکه، کل سریال قرار است در چند فصل و چند قسمت پخش شود، در قسمت چهارم یک سریال، عموما باید به بخشی از سوالات مخاطب پاسخ داده شود و سوالات جدیدی برای او یه ایجاد شود که مهمتر از سوالات پیشین است. نوبت لیلی در قسمت چهارم موفق عمل نمیکند و سوالات تازهای برای مخاطب ایجاد میکند. البته امیدواریم که در قسمتهای بعد دست کم تکلیف مخاطب با دنیاهایی که با آنها سروکار دارد مشخص شود.
نقد قسمت پنجم سریال نوبت لیلی
در قسمتهای قبل با ورود به دنیای کتاب که زندگی خانواده لیلی را در بالکان قرن 19 روایت میکند، بیرخ به لیلی میگوید که میتواند او را به گذشته ببرد. پس شاید ایده نظریه دنیاهای موازی دستمایه داستان و روایت لیلی نباشد. با این حال با ورود به قسمت پنجم با کاراکتر جدیدی آشنا میشویم.
زن میانسالی (با بازی گوهر خیراندیش) در خانه سالمندانی که قبلا باغ خانواده ضلی (پدربزرگ لیلی) بوده است و روحی آن را در قسمت اول فروخت، سکونت دارد و با سلامت جسمانی و روانی کامل، با پرستاری که پرترهاش را میکشد گفت و گو میکند. اما دو سکانس جلوتر، اتحاد (حمید فرخنژاد)، پدر لیلی در همان خانه سالمندان در حال گفت و گو با پیرزن است، با این تفاوت که پیرزن به لحاظ روانی حال خوبی ندارد و فقط به اتحاد خیره شده است. هر از چند گاهی نیز دیالوگهایی بیربط میگوید.
میتوان حدس زد که در این سکانسها نیز با دو پیرزن در جهانهای متفاوتی سر و کار داریم زیرا علاوه بر این، لباس کاراکترها (خود پیرزن و صاحب خانه سالمندان) نیز در دو سکانس متوالی تغییر میکند. شاید با دنبال کردن این نشانهها، رگ و ریشه دنیای موازی نیز در داستان نمایان شود. چون تنها کاراکتر سریال، که به نظریه دنیاهای موازی اعتقاد دارد، اتحاد، پدر لیلی است. شاید روایت او و پیرزن به این نظریه نزدیکتر باشد. البته باز هم در قسمت پنجم، سریال به سوالهای ناتمام و بیجواب مخاطب اضافه میکند و همه سرنخها را در حد نشانههای قابل حدس و بیشتر، نشانههای غیر قابل حدس باقی میگذارد.
با همه اینها، اتحاد در سکانس ذکر شده، درباره خودش و گذشته اطلاعات بیشتری میدهد که احتمالا بعدا قرار است این اطلاعات در روند داستان به کار آیند. اما اتحاد دیگری نیز در کتاب حضور دارد. در این قسمت، روایت کتاب درباره اتحاد دنبال میشود و داستان متفاوتی از عشق او و شخصیت بیرخ در زمانهای قدیم روایت میشود که باید دید این عشق چه تاثیری در گشایش رازی که لیلی با خواندن کتاب در پی کشف آن است دارد؟
دکوپاژ فضای تقریبا سورئال کتاب، مانند قسمت قبل، خوب از کار درآمده است و تصاویر پر رنگ و لعاب دوربین خستگی مخاطب از روایت بعضا کسلکننده و کشدار سریال را برطرف میکند. با این وجود جای تعجب دارد که چرا کارگردان هوشمندی چون حجازی، تن به جلوههای ویژه نه چندان خوب در پس تولید، داده است. به عنوان مثال در پایان قسمت پنجم، لیلی در خواب، خود را در کنار مادرش و کودکی خودش در کتاب تصور میکند. سپس بکگراند دور آنها میچرخد. این تصویر، بسیار غیرطبیعی و گلدرشت از آب درآمده است. با وجود پیشرفت جلوههای ویژه کامپیوتری و استفاده متعدد از پرده سبز در فیلمها و سریالهای ایرانی، جای پرسش است که چرا سریال نوبت لیلی در کنار کارگردانی و تصویربرداری خوب خود، نتوانسته آن طور که انتظار میرود در جلوههای ویژه عمل کند؟
با این حال قسمت پنجم به اتحاد و روایتهای مربوط به او اکتفا نمیکند و در نیمه پایانی خود به سراغ شاهدخت میرود. جای خوشحالی است که در این قسمت روایتها پشت سر هم تغییر نمیکنند و روایت اتحاد در زمان حال، و در کتاب تا پایان دنبال میشود و بعد به سراغ روایت شاهدخت میرود.
شاهدخت که هنوز مشخص نیست، برای رسیدن به کتاب نوبت لیلی، چگونه پایش به یک عتیقهفروشی باز شده است، در آنجا با پسری عتیقهفروش آشنا میشود که قبلا او را به عنوان دوست و همراه کاراکتر آرش (پسری که او نیز به دنبال نیمه نگارگری است و از خانواده لیلی کینه دارد) در قسمتهای قبل دیدهایم. باید دید که روایت شاهدخت چگونه با روایت لیلی گره خواهد خورد و قرار است چه رازهایی برملا شود.
با پایان قسمت پنجم مخاطب کماکان در پی حل معاماهای پی در پی باقی میماند. باید دید که فیلمنامه تا چه زمان قصد گرهافکنی دارد. آیا برای گرهافکنیهای آتی، با مشت پر به میدان خواهد آمد و یا قرار است، دوباره مخاطبین را مایوس و سردرگم کند.
نکات مثبت و منفی سریال نوبت لیلی
نکات مثبت سریال؟
سوژه سریال کاملاً تازه است و تا به حال در شبکه نمایش خانگی به آن پرداخته نشده است.
فیلمبرداری «نوبت لیلی» ستایش برانگیز است.
استفاده از موسیقی برای انتقال حس در سریال «نوبت لیلی» به خوبی انجام شده است.
نکات منفی سریال؟
فیلمسازان ایرانی هنوز تجربه کافی برای پرداخت فیلمنامه هایی که خارج از چارچوب های رایج سینمای ایران هستند را ندارند. پرداختن به سوژه هایی مثل «جهان موازی» می تواند خط کشی مناسبی برای ایجاد تفاوت خلق کند اما لزوماً به معنای این نیست که شناخت درستی هم از این سوژه وجود داشته است. اتفاقی که برای «نوبت لیلی» افتاده و فقط از عنوان «جهان موازی» الهام گرفته و درک خاصی از آن وجود ندارد.
بازی های ضعیف بازیگران علی رغم نام های بزرگی که در سریال به چشم می خورد توی چشم می زند. مخصوصاً پردیس احمدیه که نمی تواند مخاطب را با خود همراه کند.
تاکید بیش از حد و نابجا به دیالوگ نویسی های ابهام برانگیز کار را خراب کرده است. لزوماً هر پیچیدگی به معنای مهم و خاص بودن نیست!
گفتوگو با یکی از نویسندگان سریال نوبت لیلی
به سراغ سروش چیتساز، یکی از نویسندههای این مجموعه رفتهایم تا درمورد این سریال گفتوگو کنیم.
از سروش چیتساز تاکنون دو مجموعه داستان با نام «نوبت سگها» و «بارش سفرهماهی» توسط نشر مرکز و رمان «زل آفتاب» در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
اول سراغ ایده سریال برویم. چه چیز باعث شد به این موضوع و قصه فکر کنید و از کی نگارش فیلمنامهای با این موضوع به ذهنتان رسید؟
شاید هیچوقت نشود لحظه خلق یک ایده را به طور دقیق مشخص کرد. قصه «نوبت لیلی» در یک فرایند طولانی شکل گرفت و حتی در زمان نگارش نیز بارها دستخوش تغییر شد. بذر اولیه قصه همان کتابی بود که اکنون دست لیلی است و زندگی خودش را در آن پیدا میکند اما اینکه این بذر چطور بالید و رشد کرد تا به این درختی که اکنون پیش چشم شماست بدل بشود، بهخاطر باوری بود که کل گروه نویسندگان به خلق یک داستان نو و پرهیز از تکرار داشت. جادو، خرق عادت، جهانهای چند لایه و درهمشکستن زمان و مکان، آن هم نه برای ساختن فضای علمی-تخیلی که برای بُعد دادن به واقعیت زیسته و به بنبست رسیده انسان امروز شهری، انتخابی بوده که ما برای ساخت قصه در نظر داشتیم.
به نظرم اسم تا حدی میتواند فضای کاری را که مخاطب با آن روبهروست، بشناساند، این اسم تا چه حد به داستان نزدیک است؟
شاید در پاسخ پرسش قبل بهتر بود میگفتم ایده این داستان از اسمش آغاز شده؛ اسمی که آقای حجازی از اول در ذهن داشت. لیلی داستان ما قهرمان متعارفی به شیوه داستانهای اکشن غربی نیست؛ یک قهرمان شرقی است. کسی که از خویش برون آمده است تا کاری بکند. لیلی، نوبت خودش را در این زندگی ذرهذره و با پیگیری و پشتکار و سماجت ساخته و تا آنجایی پیش میرود که دست به خلق جهان زندگی خود میزند.
زیست لیلی و خانوادهاش در زمان و مکانهای مختلف، تعریف مختصری از دنیاهای موازی است. جهان موازی فرضیهای درباره وجود واقعیتهای جداگانه در کنار واقعیت کنونی است که از سال ۱۹۵۲ در محافل علمی رواج پیدا کرده است. دست گذاشتن روی فرضیهای که هنوز به اندازه کافی به گوش مخاطب آشنا نیست، در ارائه کار سرگرمکننده (اگر قائل به این ویژگی برای سریلا باشیم) مقداری شجاعت میخواهد. شاید اگر این روایت در داستانی مکتوب شکل میگرفت، به دلیل مخاطب متفاوتتر، ریسک کمتری داشت. امّا با توجه به موضوع دنیای موازی به عنوان محوریت این سریال، چقدر خطر از دست دادن مخاطب وجود دارد؟
بله کار پُر مخاطرهای بود. من فکر میکنم کسانی که دست به تجربههای نو میزنند مثل خطشکنها، ممکن است خودشان قربانی بشوند اما نمیشود دست روی دست گذاشت و دل به تکرار مکررات خوش کرد. بالاخره مخاطب هم حق دارد کار تازه ببیند و با نگاهی نو روبهرو بشود. نقش سریال در وهله اول سرگرمی است اما سریال، بازگو کننده یک داستان است و وظیفه اولیه داستان، باز کردن افقهای تازهِ پیشِ روی مخاطب است و این امری است که جز با بازگذاشتن بالهای تخیل اتفاق نمیافتاد. از طرف دیگر من فکر میکنم با اینکه دنیای موازی در علم فیزیک مدت چند دهه است که مطرح شده است، اما به شکلی فلسفی سابقهای قدیمیتر دارد. ایده وجود جهانهایی موازی با جهان ما از نظر فلسفی شاید به شکلی عمیق به حسرتهای انسانی گره خورده است؛ حسرت از زندگیهای نکرده؛ انتخابهای گذشته. حسرت از نزیستن در جهانهایی که خوبیهای جهان ما را دارد اما از بدیهای آن عاری است. من معتقدم وقتی نیاز عاطفی برای شکلگیری یک قصه وجود داشته باشد، آن قصه نه تنها امکان وجود دارد، که باید خلق بشود.
از آنجا که نویسندگی، بیشتر کاری انفرادی محسوب میشود، نوشتن و کار گروهی چه تفاوتها و چالشهایی برای شما داشت؟
کار گروهی سختیهای خودش را دارد اما همه آنها در مقابل نقاط قوتش قابل گذشت است. در یک کار به وسعت یک سریال، نیاز به همفکری بسیاری است. هیچ ایدهای در خلاء شکل نمیگیرد. ما ساعتهای بسیار زیادی، صرف ساختن این قصه کردیم. جهان داستان را مجبور بودیم از نو خلق کنیم؛ با قواعد خودش؛ با خط و ربطهایش. با فلسفهای که پشتش بود و این جز با همفکری ممکن نبود.
آیا فیلمنامه حین تولید، تغییراتی داشته که موافقش نبودهاید. اینکه شخص دیگری در دیدگاه و نظری که شما و آقای شیرزاد داشتهاید، اعمال سلیقه کند. چقدر با چیزی که قبلا بهعنوان نویسنده در فضای انحصاری تجربه کردهاید، فرق داشته است؟
فیلمنامه یک اثر خام است. تا پیش از آنکه به تصویر کشیده نشود، کامل نشده است. اینکه اجرای اثر دقیقا مطابق با آنچیزی باشد که در ذهن نویسندگان است، امری نشدنی است. «نوبت لیلی»، پروژه بسیار سنگینی بود. تعدد لوکیشن و شخصیت و زمان و جهان و… این پیچیدگیها در کنار محدودیتهایی که به هر حال سینمای ایران با آن مواجه است، باعث میشود که متن مجبور باشد خیلی جاها انعطافهایی به خرج بدهد که از اول پیشبینی نکرده اما به هر حال مهارت زیستن در یک اکوسیستم مثل سینما شامل این انعطافها هم میشود. این نیاز به انعطاف جز در مواجهه با ممیزی، برای نویسنده آثار مکتوب مثل داستان و رمان وجود ندارد. آنجا تخیل آزادانه میتواند هر شلنگتختهای بیندازد؛ نه نگران بازیگر و بودجه و تولید باشد نه طراحی صحنه و لباس و زمان قسمتها و نه حتی نظر مخاطب عام. با این حال هر تجربهای جذابیتهای خودش را دارد.
درمورد تمایل فراگیر مخاطبان به کارهای کمدی و تنزل استانداردها چیست؟ بهعنوان یک فیلمنامهنویس، چقدر میشده که شاخصهای درستی را در نوشتن مد نظر داشت که همزمان باعث ریزش مخاطب هم نشود. در واقع هم سلیقه عام را مدنظر داشت هم به موضوع جدیتری پرداخت.
به نظرم مخاطب مقصر نیست، سرمایهگذار و سازنده هم مقصر نیستند. یک سیکل به هم پیوسته است. سازنده نگران سرمایهاش است و تجارب موفق قبلی را تکرار میکند و در هر تکرار ممکن است کیفیت را تنزل بدهد. از طرف دیگر مخاطب با دیدن کارهای نازل، مدام سلیقهاش کهنهتر و زنگاربستهتر میشود. یکجا باید این سیکل را شکست. قطعا ما سعی داشتهایم مخاطب عام را هم تا جایی که قصه اجازه بدهد، راضی کنیم. من به مخاطب عام به شکل تحقیرآمیز مرسوم نگاه نمیکنم. به نظرم این برچسبها برای سادهسازی است و خطکشی اشتباهی میکند. عامترین مخاطب هم امروز میتواند از یک کار خوب که قصه خوبی داشته باشد، لذت ببرد. شاید کمی حوصله لازم باشد تا با قواعد چگونه دیدن ژانر تازه آشنا بشود. به نظرم اینجور وقتها، نقش نقد خیلی میتواند کمککننده باشد. اگر به جای ایجاد ترس در بیننده، دریچه درست تماشای اثر را به او نشان بدهیم، خیلی راحت میتواند در یک جهان داستانی تازه غرق بشود. داستان «نوبت لیلی» بیش از هر چیزی شبیه به قصههای پریان است. یک قصه پریان مدرن و افسانهها، راحتترین قصهها برای درک و هضم هستند.
به دنبال الفبای جدیدی برای زبان سریالهای شبکه نمایش خانگی بودید؟
قطعا بله. این را با قطعیت کامل میگویم. از ابتدای کار که آقای حجازی سفارش این کار و ایده اولیه اینکار را مطرح کرد، تا همین حالا، مهمترین نیت و ایمان ما، فارغ از اینکه نتیجه چه شده، ساخت کاری نو بوده برای کاشتن بذری نو.
اگر قرار بود برآیندی از نقاط ضعف و قوت سریال داشته باشید و سپس تصمیم بگیرید که یک ضعف را در راستای قوت دیگری برطرف کنید، چه تغییری در آن میدادید؟
ما خیلی از نظر زمانی در مضیقه بودیم. نگارش همزمان با ساخت داشت انجام میشد. این همزمانی جاهایی به ما کمک میکرد که بتوانیم تصویری از چیزی که قرار است بنویسیم، داشته باشیم اما در زمانهایی باعث میشود لذت بازخوانی و جاافتادن و بازنویسیهای مکرر را از ما دریغ کند. شاید اگر در جهانی موازی از نقطه شروع دوباره آغاز میکردیم، همهمان ترجیح میدادیم کمی فرایند تولید و پس از آن پخش را عقب بیندازیم.
صفحه ی رسمی اینستاگرام سریال نوبت لیلی
صفحه ی رسمی اینستاگرام سریال نوبت لیلی از صفحات فعال در اینستاگرام بوده و اخبار این سریال را در صفحه اش به اشتراک گذاشته که بررسی اینستاگرامش، در واقع مروری است بر سریال نوبت لیلی و سکانس های دیدنی آن و بازیگران سریال نوبت لیلی.آدرس اینستاگرام صفحه رسمی سریال نوبت لیلی @nobate.leili می باشد.