یلدا کاسبی، دختر محمد کاسبی در گفت و گویی کوتاه درباره حال عمومی پدرش توضیح داد: خداراشکر در حال حاضر طی چند ماه اخیر وضعیت قلبی پدر به ثبات بیشتری رسیده و حالش بهتر است اما همچنان درمان، تحت نظر پزشک معالج ایشان، دکتر بابک شریف کاشانی ادامه دارد. همین جا از زحمات بی دریغ دکتر کاشانی بی نهایت سپاسگزاریم.
آخرین وضعیت جسمانی محمد کاسبی
او گفت: خدا را شکر که با دعای دوستان، همه بزرگان و مراقبت ها و پرستاری های دلسوزانه و عاشقانه مادرم روزهای سخت بیماری پدر پشت سر گذاشته شد و ما در سال ۱۴۰۲ بار دیگر در خانواده کنار هم جمع می شویم. از مردم عزیز می خواهم همچنان دعاگو باشند. از خداوند شفای همه بیماران را در سال جدید آرزومندم.
محمد کاسبی فیلمنامه نویس، کارگردان و بازیگر قدیمی عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون به دلیل عارضه حاد قلبی دی ماه ۱۴۰۰ در بیمارستان عرفان سعادت آباد بستری شد و ۲۳ اسفند ماه سال گذشته در بیمارستان قلب شهید رجایی جراحی شد.
زندگینامه محمد کاسبی
محمد کاسبی، شنبه ۴ خرداد ۱۳۳۰ شمسی در کوچه آبشار خیابان ری تهران متولد شد، دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در محله نازیآباد تهران گذراند و تحصیلات خود را در دبستان رازی، دبیرستان الهی، فاتح، و رستاخیز به اتمام رساند و مدرک دیپلم را در سال ۱۳۵۰ اخذ کرد.
محمد کاسبی از سیزده سالگی در کاخ جنوبی جوانان در میدان راه آهن با گروه تئاتر فعالیت تئاتر تقریباً نیمه حرفهای خود را آغاز کرد و از سال ۱۳۵۰ همکاری و بازیگری در اداره تئاتر تهران را شروع نمود.
او در کنکور سال ۱۳۵۰ شرکت کرد و در رشته پزشکی قبول شد اما به جهت علاقه به تحصیل تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا، از پزشکی صرف نظر کرده و در سال ۱۳۵۱ به سربازی رفت.
در سال ۱۳۵۳ پس از برگشتن از سربازی دوباره در کنکور شرکت کرد و در رشته بازیگری و کارگردانی سینما و تئاتر قبول شد و به دانشکده هنرهای دراماتیک راه یافت.
محمد کاسبی پیش از تحصیل و در حین آن در دانشکده دراماتیک به دوبلوری پرداخت. او در دوران دانشکده نمایشنامههای زیادی از جمله «یک نمایش طولانی» به کارگردانی جعفر والی، نمایش «مدا» به کارگردانی منیژه معامدی، نمایش «مهتابی برای محرومین» به کارگردانی شهناز جابری زاده، نمایشنامه «مترسکها در شب»، «کارول»، «مسافران»، «در مه بخوان»، «بهترین بابای دنیا»، «عنکبوت» و… را بازی کرد. محمد کاسبی سال آخر دانشکده هنرهای دراماتیک بود که انقلاب به پیروزی رسید، با پیروزی انقلاب وی به مدت ۲ سال مسئول واحد نمایش رادیو بود و همزمان گویندگی در رادیو را نیز انجام میداد.
بعد از انقلاب اولین نمایشنامهای که به روی صحنه تئاتر رفت کار گروه دانشجویان دانشکده دراماتیک بود که محمد کاسبی نیز عضو این گروه بوده و در آن ایفای نقش کرده است، این نمایشنامه در فروردین ۱۳۵۸ در تئاتر شهر به روی صحنه تئاتر رفته و نام این تئاتر «نهضت حروفیه» به نویسندگی شهید حسین قشقایی و کارگردانی داوود دانشور بود.
محمد کاسبی در اوایل سال ۱۳۵۸ با چندی از دوستان حوزه اندیشه و هنر اسلامی را پایهگذاری کرد که بعدها نام این محل به «حوزه هنری» تغییر نمود، او همچنین مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد را نیز بنیانگذاری کرد. از اواسط سال ۱۳۶۰ کار دوبله، مدیریت واحدِ نمایش رادیو و مسئولیت مرکز هنرهای نمایشی همه را رها کرد و تمام وقت و تمرکز خود را معطوف به حوزه هنری و آغاز فیلم سازی برای حوزه کرد، اولین کار در حوزه هنری فیلم توبه نصوح بود.
محمد کاسبی چندین نمایشنامه هم نوشته است که از جمله نمایشنامههای چاپ شده نمایشنامه «زالو» و «بایگانی» را میتوان نام برد، نمایشنامه بایگانی علاوه بر اینکه به کارگردانی او به روی صحنه تئاتر شهر رفت در پنجمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس لوح تقدیر این جشنواره را نیز به دست آورد. او علاوه بر تمامی مسئولیتها چندین فیلمنامه نوشته و کارگردانی کرده است مثل فیلم نامه «شنا در زمستان» که از جشنواره معلم لوح تقدیر را دریافت کرده است و هم چنین فیلم «شته ها» و «قاصد» و چندین فیلمنامه دیگر هم نوشته است که به تصویب وزارت ارشاد رسیده و این فیلمنامهها در اختیار بنیاد سینمایی فارابی و اداره کل سینمای تجربی وزارت ارشاد قرار گرفته است، نام این فیلم نامهها «راز سهراب» و فیلم نامه «خانه» میباشد. او تعدادی دیگر فیلم نامه نوشته است که هرگز آنها را ارائه ننمود.
محمد کاسبی در کنار بازیگری در حوزه هنری به فعالیتهای دیگری نیز مشغول بود. محمد کاسبی از سیزده سالگی با گروه تئاتر فعالیت نیمه حرفهای خود را آغاز کرد
گفتگو با محمد کاسبی
– دیگر از محمد کاسبی در سینما و تلویزیون خبری نیست. دلیل این موضوع را چه میدانید؟
محمد کاسبی: من در طول یک سال گذشته هیچ پیشنهادی در عرصه سینما و تلویزیون نداشتم به همین خاطر در این مدت فعال نبودم. البته من نباید دلیل این موضوع را بگویم، بلکه شما باید این سوال را از افرادی بپرسید که در این عرصه مسئولیت دارند و از آنها بخواهید که دلیل کم کار شدن من را توضیح دهند.
حالا شاید عدهای بگویند که در سینما باند و باندبازی است ولی به نظر من این حرفها ارزشی ندارد بلکه مهم این است که افرادی همانند من با این تجربیات و توان بالا برای انجام کار، هر روز از دست میروند و بعد از مدتی نیز از ذهنها فراموش میشوند.
البته من میخواهم از مسئولین این حوزه بپرسم، آقای مسئول، شمایی که در این حوزه مسئولیت و قدرت دارید آیا اصلا متوجه این موضوع هستی که چه افرادی به خاطر سومدیریتهای شما مورد ظلم قرار گرفتهاند؟ پس چگونه میخواهی در مقابل خدا پاسخگو باشید؟
درضمن من باید نقشهایی را قبول کنم که بعد از اینکه در آنها بازی کردم بتوانم در مقابل دیگران از آن نقش دفاع کنم. بنابراین باید صبر کنم تا زمانی که یک کار خوب به من پیشنهاد شود. البته بعضی از دوستانم میگویند: «محمدجان این چه کاری است که تو میکنی؟ همین نقشهایی که تو آنها را رد میکنی ما قبول میکنیم و پول آن را هم میگیریم و حال میکنیم! کسی هم در این مملکت نه با ما میگوید که چرا رفتی و این نقش را قبول کردی؟ و نه تو را تشویق میکنند که چرا نرفتی و نقش را رد کردی! پس نباید خودت را اذیت کنی.» ولی من درجواب آنها میگویم که من برای اینگونه زندگی گرفتن، هدفی دارم و معتقدم که لحظه به لحظه زندگی من تعریف دارد.
-شما اگر در سینما مسئولیت داشتید، برای هنرمندان چه کار میکردید که اینگونه اتفاقات و ظلمها پیش نیاید؟
محمد کاسبی: در یکی از دورههای اخیر، فردی به سراغ من آمد و گفت: «وزیر تو را برای معاونت سینمایی وزارت ارشاد انتخاب کرده است.» من در جواب او گفتم که به ایشان بگو: من نمیآیم، نه اینکه دوست نداشته باشم به شما کمک کنم بلکه احساس میکنم در اجرای این مسئولیت ناتوانم. البته نه اینکه من در سمتهای مدیریتی سابقهای نداشته باشم، همچنان که من از بنیانگذاران حوزه هنری و مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد بودم و سوابق فعالیتهای مدیریتی زیادی در عرصه سینما و تئاتر دارم ولی من احساس کردم نه من توان حضور در این مسئولیت را دارم و نه آن فردی که پیشنهاد وزارت ارشاد به او شده بود، در قد و قواره قبول این مسئولیت بود.
من سعی کردم هرکاری را که احساس میکنم توان انجام آن را ندارم، قبول نکنم. اما عدهای از افراد را میبینم که شاید یک صدم توان من را نداشته باشند و با پذیرفتن چنین مسئولیتهایی ضربه سنگینی به این حوزه میزنند و بعد از آن هم با خیال راحت از پشت یک میز مدیریت به پشت میز مدیریت بعدی میروند.
بنابراین زمانی که شما میپرسید اگر در سینما مسئولیت داشتید، برای هنرمندان چه کار میکردید، من در جواب میگویم که من اصلا مسئولیتی را قبول نمیکنم که خارج از توانم باشد و بعد از آن بخواهم برای آن پاسخگو باشم.
-فارغ از تمام این بحثها اگر بخواهید یکی از نقشهایتان را به عنوان نقش محبوب خود انتخاب کنید، به سراغ کدامیک میروید؟
محمد کاسبی: من تا به حال در حدود ۷۰ اثر حضور داشتم و فکر میکنم بهترین بازی عمرم را در فیلم «مرگ دیگری» داشتم که دومین بازی من در جلوی دوربین بود. البته حضورم در فیلم سینمایی «بایکوت» را با اینکه کوتاه بود ولی آن نقش دوست داشتم. علاوه بر آن فیلمهای «پدر»، «بحران» و «زنگها» را هم از جمله کارهایم بودم که دوست داشتم.
در کارهای تلویزیونی هم سریالهای «صاحبدلان» و «مریم مقدس» را خیلی دوست داشتم که بازی جانانهای در آنها داشتم. البته شاید سریالهایی مثل «خوش رکاب» در ذهن شما بیشتر باقی مانده باشد ولی من آثار متعددی در پرونده کاریم دارم که همه آنها را دوست دارم.
محمد کاسبی، از سال ۱۳۵۰ همکاری و بازیگری در اداره تئاتر تهران را شروع نمود
-شما از جمله افرادی بودید که بازیگری را با تئاتر شروع کردید، پس چرا بعد از مدتی دیگر در این عرصه حضور چندانی نداشتید؟
محمد کاسبی: من از سن ۱۳ سالگی کار تئاتر را آغاز کردم و در دوران قبل از انقلاب نیز تئاتر کار میکردم و بعد از پیروزی انقلاب اولین نفری بودم که مسئول بخش نمایش رادیو شدم. اما مسائلی پیش آمد که من را به عنوان یک بازیگر به حیطه مسئولیت پذیری کشاند. البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اولین تئاتری که به روی صحنه رفت، نمایشی بود به نام «نهضت حروفیه» که ما آن را چهل شب اجرا کردیم.
اما بعد از آن من وارد مسئولیتهای مختلفی از شوراهای ارشاد گرفته تا رادیو و مرکز هنرهای نمایشی شدم. در کنار آن نیز مدتی در حوزه هنری مسئول واحد تئاتر بودم و در کنار بازیگری، چندین نمایشنامه نوشتم که تعدادی از آنها در همان دوران منتشر شد. حتی چند جایزه در زمینه نمایشنامهنویسی گرفتهام ولی بازهم به دلیل مشغله کاری نتوانستم بیشتر از این در عرصه تئاتر فعالیت کنم.
-آیا از آن دوران و روزهای فعالیتتان در عرصه تئاتر خاطرهای دارید که بخواهید برای مخاطبین بگویید؟
محمد کاسبی: سالها پیش زمانی که آقای حسین پاکدل رئیس تئاترشهر بود، من به عنوان مشاور ایشان فعالیت میکردم. در همان دوران من نمایشی را آماده کردم که به روی صحنه ببرم ولی رئیس مرکز هنرهای نمایشی در آن زمان فردی بود که اخیراً شنیدم که در انگلستان زندگی میکند و با محتوای این نمایش مشکل داشت و میخواست آن را جمع کند. من در آن زمان دیدم که این افراد ا اندیشههای من مشکل دارند. در نتیجه تصمیم گرفتم که اندیشههایم را برای خودم نگه دارم، کارگردانی را کنار بگذارم به سراغ بازیگری بروم!